Home Theater Center
مرکز بررسی سیستم های صوتی و تصویری
سلام و عرض ادب به استاد برزین و دوستان
محمد امین هستم و این افتخار رو دارم که نزدیک 8 ساله مخاطب این سایت هستم :)
این اولین تحلیل من هستش و امیدوارم ایرادات و اشکالات اون رو به بزرگواری خودتون ببخشید.
بالاخره بعد از هفت سال بلوری پلیر دوست داشتنی denon 1611 بازنشسته کردم و با توجه به تحلیل های استاد یک بلوری پلیر pioneer lx-58 خریداری کردم.
tv: lcd sony bravia 52 x series
bdp: pioneer lx58
hdmi: monster m2000
اولین چیزی که پس از خارج کردن پلیر از باکسش توجه ام رو به خودش جلب کرد وزن بسیار زیاد اون نسبت به دنون 1611 بود.بلوری پلیر 1611 وزنی نزدیک به 2 کیلوگرم داره،در صورتی که وزن lx58 حدود 10 کیلوگرم میشه!!!البته این وزن زیاد خیلی حس خوبی به من میده :).
دومین چیزی که توجه ام رو به خودش جلب کرد کیفیت بسیار بالای کابینت،اتصالات بدنه و سوکت های پشت lx58 بود.پنل جلویی از آلومینیوم برس خورده بسیار محکم و زیبا ساخته شده و همچنین دکمه های روی پنل خیلی زیبا و دقیق نصب شده.باز و بسته شدن درب پلیر خیلی کم صدا و آرام صورت میگیره و لود دیسک نسبت به دنون 1611 خیلی کم صدا تره(1611 در قسمت لود دیسک پر سروصدا عمل میکنه).پیچ های بغل کابینت از نوع آلن با کیفیت هستش و سوکت های پشت پلیر خیلی خوش رنگ و با کیفیت و محکم نصب شده.
قسمت پایین کابینت یک لایه ضخیم آهن و زیر اون 4 عدد پایه لرزش گیر که باعث میشه پلیر خیلی آروم و بیصدا روی میز بشینه و همچنین مشکل چسبیدن پایه های لرزش گیر دنون 1611 روی میز رو نداره :). lx58 بدون اینکه روی میز لغزشی داشته باشه خیلی راحت از جای خودش بلند میشه(لرزش گیرهای دنون 1611 بشدت روی میز میچسبید و جدا کردنش خیلی دردسر داشت).
تصویر:
بعد از اولین تنظیمات تصویر طبق ویدئو جناب برزین از تنظیمات LX-55 و BD-450 که البته 3 آپشن جدید نسبت به این 2 پلیر اضافه شده بود(progressive-mation-film grain)که هر کدوم رو بعد از چند بار تست تنظیم کردم و به تصویر مطلوب رسیدم.
اولین موردی که توجه من رو به خودش جلب کرد درک کردن واقعی حرکت در تصویر بود.
حرکت آب دریا،حرکت های سریع،حرکت برگ درختان و غیره، به طرز عجیبی حس میشد.هیچ وقت این مورد رو به این شکل حس نکرده بودم، به طوری که در نگاه اول فکر کردم تصویر روی حرکت سریع رفته!!! حتی از جناب برزین هم پرسیدم،اما بعد از مقایسه با دنون فهمیدم که حرکت سریع نیست و این بخاطر اجرای کنترل شده و قدرتمند lx58 روی حرکات سریع و اکشن هست که اینطور به نظر میرسه!واقعا حرکت آب دریا رو میشد با چشم دنبال کرد!!!
مورد بعدی که کاملا میشد حس کرد،وضوح و عمق رنگ سیاه بود.رنگ سیاه در این پلیر بسیار شفاف،مشخص و دارای مرزبندی بود-یکی از شاخص ترین سکانس هایی که عمق و وضوح رنگ سیاه رو کاملا درک کردم جنگل های سری فیلم های هابیت بود-که با دنون 1611 اصلا نمیشه این وضوح و عمق رو به این خوبی درک کرد و رنگ ها با یکدیگر مخلوط و مات میشد.
سکانس شب در فیلم mad max هم،پایونیر بسیار عالی و دقیق اجرا میکرد و همه چیز سر جای خودش بود.
گرین در پایونیر واضح تر و تیزتر به نظر میرسید(مخصوصا در mad max) اما به نظر من اذیت کننده نبود و کنترل شده و منظم اجرا میشد و بیشتر مربوط به خود فیلم بود.
رنگ های روشن هم خیلی درخشان و شارپ و زیبا نمایش داده میشه و نسبت به قبل لذت بیشتری میبرم از دیدن تصویر :).
من تصویر سری فیلم های ترانسفورمرز و هابیت رو خیلی دوست دارم،تست کردنشون با LX-58 خیلی لذت بخش و هیجان انگیز بود،تصاویر به شدت درخشان و شارپ و منظم اجرا میشد،به قول آقا بهرنگ انگار که رنگ ها داره به بیرون ال سی دی میریزه.
و البته سونی سری ایکس هم بعد از همه این سال ها هنوزم تصویر زیبایی داره و منو وادار نمیکنه که اقدام به خرید tv جدید کنم.
صدا:
صدا هم در lx58 قوی تر و واضح تر از denon 1611 بود و با اینکه سیستم صوتی درست و حسابی ندارم اما کاملا تفاوت مشخص بود و دیالوگ ها خیلی واضح به گوش می رسید.
سکانس انفجار شیشه برج در دقایق اولیه فیلم شوالیه تاریکی کاملا این تفاوت رو به رخ می کشید.این اختلاف اینقدر زیاد بود که حسابی به فکر خرید یک سیستم صوتی خوب افتادم.
کلا قصدم از این تحلیل مقایسه این 2 پلیر نبود،چون اصلا در یک حد(چه از لحاظ قیمت و چه از لحاظ سال ساخت و کلاس)نیستند،اما چون نزدیک به هفت سال از دنون استفاده کردم،دوست داشتم بدونم با خرید پلیر جدید و بالاتر چه تغییرات رو حس میکنم.البته اینم بگم که دنون با اینکه در کلاس lx58 نبود اما اصلا مثل یک پلیر تجاری آشغال سامسونگ یا ال جی رفتار نکرد و اعتبار خودشو حفظ میکرد و تصویر قابل قبولی داشت.
در آخر باید یک تشکر حسابی از استاد برزین داشته باشم که من رو با دنیای حرفه ای صدا و تصویر آشنا کرد و باعث شد این لذت رو الان درک کنم،البته منظورم این نیست که الان یک حرفه ای صدا و تصویر هستم،نه.منظورم اینه که این سایت باعث شد مسیر درست رو پیدا کنم و حداقل به سمت حرفه ای شدن حرکت کنم.
با تشکر از همه بچه های سایت و مخصوصا استاد برزین.
از 318 نفر شرکت کننده در مسابقه سال 1395 تعداد 26 نفر از دوستان پاسخ صحیح که "Toshiba HD-A1 HD DVD Player" است, ارسال کردن. اسامی 26 نفری که پاسخ صحیح داده بودن, وارد نرم افزار "The Hat" شد و مراحل قرعه کشی توسط این نرم افزار انجام شد.
برنده خوش شانس امسال جناب آقای "ابوالفضل صوفي" هستن, مبارکتون باشه. برای دریافت جایزه با من هماهنگ کنید. در ویدئوی زیر می تونید اسامی و مراحل قرعه کشی ملاحظه کنید.
در این دوره از مسابقات سایت Home Theater Center و با حمایت "مجموعه آکوستیک" که هدیه این دوره را تقبل کردن و با توجه به نظر سنجی که در بخش نظرات انجام دادم, یک دستگاه بلوری پلیر پایونیر مدل BDP-180 با امکان 4K Upscaling و بسیاری امکانات جذاب دیگر به برنده تقدیم خواهد شد.
سوال این دوره از مسابقات سایت, من براتون در نظر گرفتم. که اگر در زمینه صدا و تصویر با تجربه باشید حتماً جوابشو می دونید.
سوال: عکس زیر مربوط به چه نوع ویدئو پلیر و از چه برندی است؟
توجه: دقت کنید گفتم ویدئو پلیر, پس از روی مدارات داخلی فکر نکنید کامپیوتر یا برد لپ تاپ باید باشه! نکته: این دستگاه یک برند فوق العاده قدیمی و معتبر ژاپنی است. تا ساعت 12 جمعه شب فرصت دارید جواب ها تون برای من ایمیل کنید, حتما در ایمیل نوع دستگاه و برند سازنده به همراه اسم و فامیل شرکت کننده ارسال کنید, چرا که برای دریافت جایزه لازمه یک کپی از کارت شناسایی شرکت کننده را برای من ارسال کنید.
موفق باشید
مطالب مرتبط:
نگرشی دوباره به زندگی، زمین، طبیعت؛ همراه با آواهای فلوت بومیان آمریکا
مردانی با خطوطی نگارگری بر چهره، تاج هایی از پرها عقاب ، بدنهایی ورزیده و ستبر، لباس هایی رنگارنگ و پر زرق و برق و نگاه هایی نافذ، خیره و رمزآلود؛ از زمانی که تصاویر و فیلم هایشان بر صفحه تلویزیون های ما نقش بست، یک حس احترام همراه با نوعی احساس خویشاوندی نسبت به آنها در خود حس میکنیم (خودم را می گویم) و شیفته نوع نگاه و راز و رمزهای زندگی آنها. به هر بخش زندگی آنها که سرک میکشی متوجه یک چیز غیرعادی و غیرمعمول می شوی؛ اصلا انگار خودشان و کل زندگی شان شده اسرار مگو. من که ندیده و نرفته، عاشق رفتار و موسیقی عجیب و غریب شان گشته ام. نمادهایی مانند گرگ، عقاب و همه آنچه با این قوم و قبیله به تصویر کشیده می شود تامل برانگيز و وهم آلود بوده و انسان را با خود به یک دنیای جدید و ناشناخته سوق می دهد.
بگذارید بیشتر از موسیقی این اقوام بشنویم مثلا به این نوشته توجه کنید: تمام ابزارهای موسیقی که در بین سرخ پوستان شایع است، ایرانی می باشد. از جمله ارغنون سیرنکس، که در میان بومیان امریکای مرکزی و جنوبی بسیار شایع می باشد. این ساز تا اواخر صفویه در دستگاه های موسیقی ایرانی کاربرد داشته، که متاسفانه دیگر منسوخ شده است. تمام ساز هایی که در میان بومیان امریکا قبل از ارتباط آنها با غربی ها وجود داشته است، کاملاً شبیه ساز های ایران باستان می باشد. جالب این که آهنگ و نوایی که بومیان می نوازند، در بسیاری از موارد شبیه آهنگ های سنتی ایرانی می باشد، همانند آنچه که در بین عشایر است. در کلمبیا قوم کوهی و آریا کوه علاوه بر تشابه بی نظیر در لباس و سنت ها با قوم لر، در نواختن نی بسیار شبیه عشایر بختیاری می باشند.
همچنین سازی گمنام در ایران به نام کیز کیزک وجود دارد که در سرخپوستان استفاده از آن شایع می باشد. در ایران این ساز را از چوب می سازند، ولی در قوم کوهی آن را از پوسته صدف های کروی شکل می سازند. در کشور کلمبیا در رشته کوه سیرا مارادا اقوامی بنام کوهی زندگی می کنند، که بسیار شبیه عشایر لر با همان کلاه نمدی و چوقا زندگی می کنند، موسیقی آنها هم بسیار شبیه عشایر ایرانی می باشد. (اطلاعات بیشتر در arqir
"موسیقی سرخ پوستی" شامل نواها و آواهای بومی های سرزمین آمریکاست. در اين نوع موسيقي از سازهايي مثل، "پن فلوت" یا "زامپونیا" و یا همان "سازدهنی" سرخ پوستان که اسمش برگرفته ازمجسمه خدای پن هست و از سازهای محلی "قوم اینکا" در آمریکای جنوبی و همچنين "گیتار"، "کیبورد"، "سازهای زهی" و "درامز" استفاده مي گردد. شکل گرفتن آواز، با آکسنت گذاشتن بر جملات (موتیوها) و بالا و پایین بردن صدا و با شدت و اُفتی که در تن ها به کار می رود، برای قوی تر شدن تأثیر حیات، بر زندگی طبیعی آنها مي باشد.
در کتیبه های قدیمی، در کنار سازهای بادی، "طبل ها" دیده می شوند که برای ایجاد ریتم، از آن استفاده می شده است. ساز و آواز در مراسم نیایش های باشکوه و حتی در جشن های غیر مذهبی، در طب، در شکارهای عجیب و غریب و مراسم مربوط به مرگ، کاربرد داشته است.
در "سازدهني ها"، از تعدادي لوله به هم چسبیده استفاده شده که با هم نواخته می شوند. در این صورت، اختلاف صوتی کوچکی ایجاد می شود و تأثیر خاصی روی شنونده برجا می گذارد. لوله اول صدای طبیعی دارد، لوله دوم در همان اندازه است، اما قسمت پایین سوراخ، بسته شده و موجب می شود که صدای یک اکتاو، بم تر به گوش برسد (که برای ایجاد افکت از آن استفاده می نمایند). این نمونه ها، جزء برجسته ترین آثار فرهنگ سرخ پوستان و به خصوص منطقه اقیانوسیه هستند که بر تارک این فرهنگ می درخشد.
"سرخ پوستان"، علاقه بخصوصی در به همراه کردن آواز، با مفاهیم خاص در موسیقی خود، دارند. برای مثال، جهت نمایش مرگ، موسیقی ای برگرفته از اصوات سحرآمیز اجرا می کنند.
آوازهای مذهبی جنوب آمریکا، در خدمت مذهب و دارای ارزش خاصیست که ریشه طبیعی دارد و آنها در این آوازها، یک ملودی را نیایش وار، تکرار می کنند. برای نیایش، به جای شعر از اصوات طبیعی مانند جیغ کشیدن، سوت و تقلید اصوات پرندگان و دیگر صوت های موجود در محدوده حیات جنگل استفاده می گردد. مردان درمانگر، همراه با تکرار صدایی یکنواخت و ساده به رقص می پردازند که به آنان نیروی خاصی می بخشد و قادر می شوند به حالتی روحانی و شفابخش به مداوا بپردازند.
آنان این اصوات را به صورت دعا و برای پاک شدن جسم و روح بیمار، از امراض به کار می برند. آنها با همین اصوات، ذهن خود را تقویت می کنند و گاهی هم موفق به درمان بیمار می شوند.
یکی از ویژگی های این نوع از موسيقي، آرامش و نشاطی است که بعد از شنیدن آن به مخاطب دست می دهد ، بنابراین برای استفاده در دفتر کار، در حال رانندگی و در کل اگر نیاز به رهایی از استرس و تنشهای روزانه دارید بسیار توصیه می شود.
منابع : ویکی پدیا، والا موزیک، darsahneh و ...
از بین دهها آلبوم سرخپوستی که به آن گوش سپرده بودم؛ دو آلبوم بیشتر از همه نظرم را جلب کرد. آلبوم Dance Music از Camuendo marka و آلبوم Mohicans (قبیله ای از سرخپوستان آمریکایی هستند که در دره رودخانه هادسون اقامت دارند و امروزه اکثر آنها مهاجرت کرده اند) که آهنگساز دومی ناشناخته می باشد. شور و هیجان در سراسر قطعات این دو آلبوم به چشم میخورد که در وقت دل سپردن به آن ما را با خود به دیار مردمانی دور در قاره ای دورتر می برد. (قطعات برگزیده از دو آلبوم فوق تقدیم می شود)
و اکنون اجازه دهید روحتان با صدای آرام فلوت سرخپوستی به پرواز در آید. آواهای تسکین دهنده فلوت بومیان آمریکا روح و ذهن را به آرامش می رساند. همراهی این موسیقی با صدای طبیعت اولویت های زندگی و معنای واقعی آن را برای ما یادآوری می کند. همان طور که زندگی بومیان آمریکا بر روی طبیعت و زمین متمرکز است، این آهنگ ها به ما اجازه می دهد بر روی آنچه در زندگی ما مهم بوده، تمرکز کنیم و آن را به خاطر داشته باشیم.
به دنیای سحرانگیز و رمزآلود سرخپوستی خوش آمدید:
1.Chirapac
2.Espiritual
3.Taita Huamani
4. Techno Meditacion
5. Le Olay Ale Loya
6. Apukunahuan
7. Amanecer
8. Inka Purinan
9. A New Day (Instrumental Version)
10. All The Pretty Things
11.Main Title From 'The Last Of The Mohicans
12. Spirit Of The Words
13. Ruminahui
با سپاس
اسکار امسال در بخش بهترین میکس صدا دو نامزد درجه یک داره, فیلم فوق العاده "Hacksaw Ridge" و 13Hours: The Secret Soldiers of Benghazi
لیست نامزدهای بهترین میکس صدای اسکار 2017:
Arrival
Hacksaw Ridge
La La Land
Rogue One: A Star Wars Story
Thirteen Hours: The Secret Soldiers of Benghazi
"Kevin O'Connell" برای میکس صدای Hacksaw Ridge و Greg P. Russell برای "13 ساعت" از مهم ترین نامزد های میکس صدای اسکار 2017 هستن. خیلی کم پیش میاد من برای دیدن یک فیلم, زیر بار هزینه و خستگی سفر یک روزه به "دبی" برم! اما برای دیدن "Hacksaw Ridge" در سینمایی MAX رفتم! چرا که حتماً باید این فیلم در سالنی با صدای دالبی ادموس میدیدم. قبل از این فقط برای دیدن فیلم "Transformers: Age of Extinction" یک روزه به دبی رفته بودم! هزینه همچین سفرهای با یه پرواز درست و حسابی مثل Emirates یا Lufthansa (با این که من 20 درصد تخفیف این شرکت دارم) و یک شب اقامت در یک هتل خوب All Inclusive که هزینه های اضافی نداشته باشید, با هزینه های غیره... 2,800 تا 3 تومن میشه! که از نظر من برای یک شب خیلی زیاده, مگه این که عاشق تجربه صدا و تصویر باشید.
این سری هم 6 روزی دبی بودم, البته فقط به عشق دیدن قسمت آخر "Resident Evil: The Final Chapter" رفتم و فیلم در MAX و هم IMAX دیدم. واقعاً هم از صدا و تصویر لذت بردم, امیدوارم در نسخه خانگی هم به اندازه نسخه سینمایی محشر باشه, و مثل قسمت چهارم ترانسفورمرز در نسخه خانگی حال گیری نباشه! قطعاً قسمت آخر رزیدنت اویل در نسخه خانگی با صدای دالبی ادموس ریلیز خواهد شد, امیدوارم کیفیت صدای سینمای شو در نسخه خانگی داشته باشه و به همون اندازه که در سینما من درگیر کرد بتونه در نسخه بلوری هم من تحت تاثیر قرار بده.
همینطور Underworld: Blood Wars (که روز های آخر اکرانش بود) و "xXx: Return of Xander Cage" در سالن MAX دیدم. "La La Land" هم دیدیم, که اصلا فیلم مورد علاقه من نبود, (البته نمیشه از صدا و تصویری شبیه به نقاشی و رویایی فیلم هم به سادگی گذشت) اما به هرحال گاهی باید کوتاه بیای...هاها
اگر در سالهای گذشته فیلمی مثل "نجات سرباز رایان" بهترین صدارو در فیلم های جنگی داشت, و در حال حاظر در نسخه خانگی از نظر من "Lone Survivor" بی شک و بی شک از بهترین های صداست, اگر "هکساو ریج" کیفیت صدای سینمایی شو در نسخه خانگی هم حفظ کنه, در کنار این دو فیلم یک مثلث طلایی از گذشته تا به امروز شکل خواهند داد.
با این که میدونم Hacksaw Ridge در برابر 13 ساعت فیلم بهتری در صداست, و "Kevin O'Connell" که اگر بهتر از گرگ راسل نباشه, کمتر هم نیست و کارنامه درخشانی در میکس صدا داره و این فیلم هم میکس کرده, اما قلبم میگه 13 ساعت و "گرگ پی راسل" عزیز اسکار بگیره و عقلم میگه باید هکساو ریج اسکار میکس صدای 2017 بگیره! به هر حال تا شب 26 فوریه (8 اسفندماه) صبر می کنیم.
خوش باشید
اینم یکی از مطالبی هست که در سفر از تو هتل می نویسم, نمیدونم چرا به این کار علاقه دارم و ازش لذت می برم :)
مثل همیشه باید از دوست خوبم جناب آقای "گمینی" تشکر کنم که این تجهیزات خاص و های اند در اختیار من قرار میدن تا هم تستشون کنم و هم به تجربه ی شنیداری اضافه بشه.
كانديشنر برق RPC-1 محصول کمپانی زاپنی Acoustic Revive است. من شناختم از کمپانی "آكوستيك ريوايو" بیشتر به واسطه دستگاه "دیمگنیتایز" این کمپانی است, مطلب مربوط به مغناطیس زدایی مطالعه کنید. نماینده آکوستیک ریوایو در ایران شرکت "آوین آوا" ست, برای اطلاع از قیمت و سایر اطلاعات لطفاً با نماینده فروش تماس بگیرید.
من برق سیستم از کنتور مجزاء کشیدم, الان نمیدونم چند متر فاصله از کنتور برق تا پشت سیستم سینمایی من هست, اما چون خونه من یک طبقه ست و اتاقی که سیستم من در اون قرار داره روبروی حیاطه فاصله تا دم کنتور برق زیاد نیست. برای تقسیم برق هم از "Distributor" یا همون چندراهى برق از برند "oyaide" استفاده می کنم, که این برند هم ژاپنی است, و من نمیدونم در ایران نماینده داره یا نه؟ من از فروشگاه "Hi-Fi Klubben" که یک مجموعه زنجیره ای فروش های فای و های اند در آلمان هست خریدم.
ظاهرا و طبق گفته آقای گمینی RPC-1 میشه به هر پریز برقی در خونه وصل کرد, و این دستگاه کارشو انجام میده! اما به دلیل این که برق سیستم من از سیستم برق خونه جداست, امکان این تست برای من نبود (برام مهم هم نبود) انتظار من از این تصحیح کننده برق قطع یا به حداقل رساندن نويزهاى فركانس بالای برق بود که در تایمینگ و اینتروال های بین هر Scale (گام) تاثیر مستقیم دارد بهبود بده و من نت های دقیق تری در موزیک بشنوم.
کاندیشنر RPC-1 پس از وارد شدن به مدار برق سیستم من و در لحظات اول تست تاثیرگذار نبود! من دوست داشتم تاثیری مثل SPEC-901EX ازش بشنوم, و چون تست در ارتباط با برق بود و برق یکی از عواملی است که در صدا به وضوح خودشو نشان میده, من انتظار داشتم این دستگاه بتونه در لحظات اول من Impress کنه, اما این اتفاق نیوفتاد! من چون عادت دارم برای تست از موزیک کلاسیک و به ویژه اپرا استفاده کنم, در ده دقیقه اول احساس کردم Timbre صدا بهتر شنیده میشه و در ناحیه پایین کمی باس Rich تر و با Vibrancy بهتری اجرا می شود. نویزهای فرکانس بالای که بروی جریان وجود دارد باعث میشه از میزان Linearity صدا کم بشه و تاثیر این غیر خطی بودن مستقیم بروی بهم خوردن تایمینگ و نامنظم شدن اینتروال هاست. RPC-1 تا حدودی وضعیت بهتر کرده بود, اما نه به اندازه ای که من احساس رضایت داشته باشم! صدا همچنان همون صدای سیستم قبلی من بود و داشت با کیفیت و ضعف های قبل صدا میداد.
با عوض شدن موزیک از کلاسیک به پاپ و آهنگ "Adagio" از Lara Fabian انگار وضعیت برای RPC-1 بهتر و راحت تر شد! بروی این آهنگ تاثیرات مثبتی مثل جلو آمدن صدای پیانو و باز تر شدن صدای خواننده به نسبت قبل کمی محسوس تر بود, و باز هم تاثیر بیشتر بروی فرکانس ها پایین بیشتر شنیده میشد. من از موزیک جاز برخلاف کل سیستم تست های فای استفاده نمی کنم, دلایلشو هم در مطالب مختلف نوشتم. در تست RPC-1 این حس داشتم که تاثیری که این دستگاه بر شنوده خواهد داشت بیشتر بروی جاز موزیک هست تا کلاسیک و موزیک های سنگین, که اتفاقاً بیشترین هم پوشانی در سازها در همین نوع از رکوردهاست, و نقش برق تمیز خودشو اینجا نشون میده, تا جاز, پاپ و موزیک های دیجیتال. حتی در صدای افکتیو سینمایی نقش برق تمیز اینقدر بالاست که من بیشترین وقت در این مورد روی سیستمم میزارم. کل سیستم من میتونه تا ۲.۵ کیلو وات برق مصرف کنه, من فکر می کنم کاندیشنر RPC-1 برای سیستم های که جریان بالا میکشن کارایی نداره و صرفاً بهترین عملکردشو در سیستم های سبک های فای نشون میده!
تاثیر کاندیشنر RPC-1 بروی صدا چیزی بیشتر از عوض کردن کابل های پاور کل کامپوننت ها با نوع مرغوب نیست. دوست داشتم حداقل به اندازه کشیدن کابل مستقیم برق برای سیستم جلوی مدوله شدن صدارو میگرفت و تاثیرگذار بود, که خود این تغییر از نظر من بسیار زیاده و هر شنونده ای تحت تاثیر قرار میده, اما RPC-1 من بیشتر از عوض کردن کابل های پاور کامپوننت ها نتونست تحت تاثیر قرار بده!
خوش باشید
این اولین بررسی فیلمی بروی بلوری با صدای دالبی ادموس در این سایت و شاید اینترنت فارسی هست, پیش از این هم نسخه های زیادی با صدای دالبی ادموس مورد بررسی قرار دادم, که به دلیل نداشتن سیستم ادموس, بروی پیکربندی 7.1 بررسی کردم. مثل همیشه بدون این که به بخش هنری فیلم کاری داشته باشیم, بریم ببینم "Hacksaw Ridge" در صدا و تصویر چی برای گفتن دارد.
کامپوننت های تست:
نمایشگر سامسونگ 4K HDR
پری آمپلی فایر یاماها CX-A5100
پاور آمپلی فایر یاماها MX-A5000
بلوری پلیر OPPO UDP 203
بلندگوهای اصلی و مرکز فوکال الکترا
بلندگوهای ساراند فوکال سری 800
بلندگوهای سقفی فوکال
ساب ووفر SVS PB13-Ultra
کابل های بلندگو AudioQuest
کابل های AudioQuest HDMI سری Pearl
مدتی هست که کابل HDMI 2.0 از برند فوق محبوب من AudioQuest سری Pearl در مدار دارم, یک کابل های اند فوق العاده با Neutrality بی نظیر که از مهم ترین شاخص های یک کابل رفرنس بحساب میاد. درست مثل کابل Wireworld وفادار و سریع است. این کابل به یک هفته کارکرد نیاز داره تا کاملا "Break-in" بشه. مطلب "دوره گذرا در كابل" مطالعه کنید.
تصویر:
مراحل DI (Digital intermediate) فیلم زیر نظر کارگردان "مل گیبسون" انجام شده است, و نتیجه بنظر من کار تمیزی شده, تصویر این فیلم بی نقص نیست, اما ضعیف هم نیست, در نسخه ی U.S فیلم شاهد یک تصویر شسته رفته هستیم که کارگردان نخواسته با برجسته کردن یکسری از شاخص های تصویر مثل فیلترهای عجیب و غریب رنگ و گرینی کردن سکانس های جنگی بار دراماتیک فیلم بالا ببره... و در طول فیلم تماشاچی ویدئوفایل بیشتر از خود فیلم درگیر این باشه که اگر این فیلتر بروی این سکانس نبود, چقدر تصویر قشنگ تر میشد, و یا اگر این میزان گرین دونه درشت تصویر تا این حد کثیف نمی کرد من بافت زیباتری از فیلم میدیدم, و...!
Hacksaw Ridge بروی بلوری تصویر بسیار تمیزی داره, عاری از گرین و نویز دیجیتال, فقط در سکانس داخل کلیسا کمی نویز دیجیتال در بخش های تاریک تصویر وجود داره که اصلا محسوس و اذیت کننده نیست. میانگین حجم بیت ریت تصویر بین 28 تا 30 مگابیت در ثانیه هست, که برای سکانس های اگشن فیلم میزان نسبتاً قابل قبولی بحساب میاد, فیلم در نسخه ی خانگی بسیار دقیق فشرده سازی شده, کنترل بیت ریت متغییر VBR یا Variable Bit Rate بسیار در حفظ کیفیت تصویر در سکانس های سنگین که حجم زیادی از تصویر متحرکت هست و پردازش بروی پیکس های زیادی انجام میشه مهم است. بسیاری از فیلم ها به دلیل عدم کنترل دقیق در فرآیند فشرده سازی و VBR ضعیف کیفیت و وضوح تصویر مخصوصاً در سکانس های شلوغ از دست میدن! اما در نسخه ی بلوری و 4K بلوری این فیلم کار بسیار تمیز و دقیق انجام شده است.
یکی از نکات بسیار جذاب در این فیلم وضوح و بافت بسیار دقیق و برجسته سوژه هاست, بافت پارچه و پوست درخشان نمایش داده میشه, این میزان از وضوح در نسخه ی 4K HDR همراه میشه با کنتراست و عمق رنگ عالی که لذت دیدن این میزان از جزئیات تصویر به اوج میرسونه.
رنگ در نیمه ی اول فیلم کمی گرم و درخشان هست, که با توجه به فضای فیلم بنظرم کاملا جذاب و لازم بود, در نیمه ی دوم و شروع سکانس های جنگی هم به هیچ عنوان از شدت کروما (chroma ) رنگ کم نمیشه, و ولیو (value ) رنگ حفظ میشه, فقط رنگ ها به درجه نرمال نزدیک تر میشن, بنظرم رنگ در تاثیرگذار بودن صحنه های که اجزای بدن سربازها در اثر برخورد گلوله های کالیبر بالا و انفجار ها از هم جدا میشه بسیار زیاد تاثیرگذار است.
در تصویر این فیلم دوست داشتم در سکانس های شب کمی عمق سیاهی بیشتری میدیدم! میزان کنتراست سکانس های شب بد نبود, اما میتونست بهتر و عمیق تر باشه, مخصوصاً در نسخه بلوری عادی بیشتر نیاز به سیاهی عمیق تر احساس میشه, اما باز هم تاکید می کنم این میزان از کنتراست و عمق سیاهی حتی در نسخه عادی بلوری اصلا اذیت کننده نیست. در نسخه ی 4K به دلیل تصویر HDR این مشکل تا حد زیادی برطرف شده است, اما باز هم میتونست بهتر از این باشه. در کل تصویر در نسخه ی خانگی فیلم Hacksaw Ridge تقریباً بی نقص و در بسیاری از مواردی که بهش اشاره شد لذت بخش است.
صدا:
جذاب ترین بخش از نسخه ای خانگی Hacksaw Ridge صداست, یکی از بهترین های Dolby Atmos با پیکربندی 7.1.4 که جایزه اسکار بهترین میکس صدارو برای آقای "Kevin O'Connell" به همراه داشت, هنوز هم وقتی Hacksaw Ridge در ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ی تطبیقی با Thirteen Hours قرار میدم, نمی تونم یکی را بهتر بدونم! و میگم 13Hours یا Hacksaw Ridge
اولین شوک در اولین شکیک مستقیم نیروهای ژاپنی به سربازان آمریکایی دریافت می کنید, زوزه گلوله ها از ساراند های پشتی وارد ساراندهای کناری میشن و کنار گوش بیننده وارد یکی از کانال های اصلی جلوی میشن صدا در اولین لحظات درگیری شوک کننده ست, همزمان با صدای شلیک ها, انفجار خمپاره ها شروع میشه و پاشیده شدن خاک و سنگ به هوا و اینجاست که چهار کانال سقفی وارد مدار میشن, تیکه های شن و سنگ پاشیده میشه به سمت سقف و سپس به پایین ریخته میشن, بلعکس اکثر فیلم های که بروی پیکربندی دالبی ادموس شنیدم, در این فیلم هر چهار کانال سقفی جدا فعال هستن, فوق العاده کانالیزه و افکتیو صدا در هر چهار کانال مستقل فعال هست.
دیالوگ درخشان شنیده میشه, در اوج درگیری ها جزئیات گفتگوهای واضح و کاملا جدا از کانال مرکز شنیده میشه, در هیچ لحظه ای احساس ضعیف یا عقب بودن صدای دیالوگ ندارید.
موزیک متن مخصوصاٌ در اواخر فیلم بر جریان افکت های جنگی و دیالوگ ها قالب هست و حس ارکسترال کاملا منتقل می کند.
نکته مهم در تعریف درست صدای ساراند, اتقال حال و هوای صحنه در پشت دوربین هست, من باید ماجراهای خارج از کادر تصویر توسط کانال های ساراند متوجه بشم, کاری که در Hacksaw Ridge عالی انجام میشه, من صدای یک شلیک از فاصله های دور در ساراند ها می شنوم, صدا به من نزدیک میشه و سپس برخورد یا انفجار صورت میگیره, ساراند ها تنها یک صدای پیرامونی و لحظه ای نیستن, صدای ساراند کامل بخشی از داستان و اتفاقات خارج از کادر هست.
در این فیلم سه لایه صدا داریم, بخش ساراندها, کانال های سقفی و کانال های جلو, هر یک از این سه بخش در سکانس های جنگی جداگانه فعال هستن و حس و حال میدان جنگ روایت میکنن, جریان افکت ها فوق العاده سریع است و تقریباً هیچ افکتی از لحظه آغاز تا پایان در بین کانال ها گم نمی کنید, صدای گلوله ها از عمق کانال های ساراند شنیده میشن و زوزه کشان از بالای سر عبور میکنن, در همان لحظه یک انفجار و پاشیده شدن سنگ و خاک به سمت تماشاچی, زمانی که یک انفجار صورت میگیره مثل یک شکوفه صدا از سطح زمین باز میشه و میاد بالا و با جریان شدید به سقف سالن پاشیده میشه, بی نظیره فقط باید بشنوید تا درک کنید.
کانال LFE در این فیلم ویرانگره, اصلا نمیشه تصویر کرد این حجم و دقت فرکانس های پایین بشه با ساب ووفرهای الکی که من بهشون میگم سوپر ووفر تجربه کرد, این فیلم برای سالن IMAX ساخته شده است. اگر هم در سیستم سینمای خانگی های اند و در بهترین حالت صدارو می شنوید فقط بخشی از کیفیت های صوتی این کار می تونید تجربه کنید.....همین.
افکت شلیک اسلحه های آتش زا انگار که برای کانال های سقفی طراحی شدن, حرکت شعله های آتش از بالای سر به حدی افکتیو و قوی هست که میشه گرمای آتش هم احساس کرد.
دو صحنه و دو جریان صدا در این فیلم مبهوت کننده است, و این دو سکانس مربوط به انفجار سنگرهای ژاپنی هاست. صدای انفجار اولین سنگر ژاپنی ها بنظرم حتی درخشان تر از دومی بود, از لحظه ی شلیک آرپیچی و صدای زوزه گلوله تا لحظه ی برخورد نمیشه توصیف کرد که چقدر جذاب و خیره کننده ست, شاهد یک انفجار دو مرحله ی هستیم, ابتدا انفجار گلوله آرپیجی و بعد انفجار مهمات داخل سنگر و انفجار نهایی سنگر... نمی تونم بگم تا این لحظه چند بار این صحنه تست کردم! این صدا به حدی کشنده جذابه که میشه تا ابد شنیدش و ازش لذت برد, روی وولوم 3/4 دیافراگم ساب ووفر SVS بیش از 10 سانت حرکت پیستونی داره, یک افکت بم سنگین که از زیر زمین شروع میشه و بیننده صدارو از کف سالن حس میکنه و بعد افکت انفجار به سطح میاد و شکوفه میزنه و صدا وارد کانال های اصلی میشه, و در ادامه هزارن تکه ی سنگ و خاک به هوا پرتاب میشه و صدا میره در کانال های سقفی, میشه ریزش سنگ و خاک از کانال های سقفی به پایین شنید, جالب تر این که صدا برای هر چهار کانال سقفی کانالیزه شده است, و همزمان بخش زیادی از تکه های کلوخ پرتاب میشه به سمت دوربین و صدا میره در چهار کانال ساراند,از لحظه ی شلیک تا انفجار کامل دقیقاً 5 ثانیه فقط جریان شدید افکت می شنوید, یکی از درخشان ترین زمان های که تا به امروز در صدای سینمایی تجربه کردم همین سکانس هست.
اگر سکانس پایانی فیلم که نیروهای آمریکایی به تونل مخفی ژاپنی ها حمله کردن, با موزیک متن سنگین و قالب بر جریان افکت های انفجار تونل و حرکت آتش از بالای سر سربازها خراب نمی شد! من به صدای این فیلم مثل "Lone Survivor" تاج طلایی میدادم, اما سکانس پایانی فیلم (در بخش صدا) برای من اصلا جذاب نبود. من امتیاز کامل در بخش صدا به این فیلم میدم و اعتقاد دارم نسخه ی بلوری این فیلم برای دموی سیستم های درست و حسابی سینمایی از درخشان ترین هاست, اما بر این باورم که صدا و تصویری از من تاج طلایی می گیره که از ابتدا تا انتهای فیلم بتونه من Involve کنه, اما در سکانس پایانی نبرد در Hacksaw Ridge من داشتم حرص میخوردم که این حجم از موزیک لازم نبود, من دوست دارم جریان شدید افکت هارو بشنوم اما این موزیک بود که شنیده میشد! با این حال این فیلم از 5 ستاره های درجه یک در صداست و برای تست و دموهای سینمایی از بهترین ها بحساب میاد و بی شک هر بار که این فیلم تست کنید, هیجان واقعی صدای سینمایی تجربه خواهید کرد.
تصویر
صدا
"تمام تلاش من این است که به مخاطبم بگویم که هر آهنگی حاوی تفکری است، تمام کاری که من می کنم این است که موسیقی را به آنها برسانم این دیگر به عهده خود آنهاست که چه چیزی از آن بگیرند".
این سخن از زبان نابغه ای جاری شده است که به اعتراف اکثریت به اتفاق کسانی که او را می شناسند و یا با موسیقی او آشنا هستند، استاد بی بدیل موسیقی دوران ماست و او کسی نیست جز ونجلیس. اصلا ونجلیس نیاز به معرفی ندارد چرا که هر اثر موسیقیایی اش برچسب امضای او را یدک می کشد و هر گاه به آثارش دل می سپاری ، باید بر بال رویاها سوار شوی و خود را به دست خاطره های زیبا بسپاری. ونجلیس جزو محدود نفراتی است که از شنیدن آلبوم هایش خسته نمی شوی و دوست داری فقط گوش شوی و بشنوی و لذت ببری.
ونجلیس که معنی نامش فرشتگانی است که خبرهای خوش به همراه می آورند با نام ونجلیزادیسیوس پاپاتاناسیوس در ۲۹ مارس ۱۹۴۳ در شهر کوچکی در نزدیکی والوس یونان متولد شد. از سن چهار سالگی شروع به نواختن پیانو کرد و در ۶ سالگی اولین تصنیف خود را برای عموم اجرا کرد. از همان زمان کودکی استعداد خود را در موسیقی نشان داد . والدینش سعی کردند تا با گرفتن معلم خصوصی او را تشویق کنند اما او به آموزشهای رسمی جواب نداد. خود ونجلیس در این باره می گوید: همیشه احساس می کنم که نمی توان همه چیز را از طریق آموزش های کلاسیک یاد گرفت چرا که این تجربهها و اندوخته های فردی هستند که در نهایت نتیجه می دهند.
او طی سالهای 70 تا 90 در استودیو/آزمایشگاه خود یعنی "State of the Art" مشغول آزمودن و پروراندن تئوریهای صوتی و موسیقایی خود بود. او می گوید "من همیشه احساس میکنم که انسان نباید هنر یا دانش خود را از دیگران وام بگیرد، زیرا تجربه و پیشرفت شخصی بیشترین اهمیت را دارد."
ونجلیس در اغلب کارهای خود مسئولیت ساخت قطعه، تنظیم و اجرا را خود بعهده می گیرد، او از روشی که بنام روش سیال از آن یاد می کند به ترکیب صداهای سازهای الکترونیک و اکوستیک می پردازد. ترکیب و میکس استادانه این صداها بیانگر آن است که ونجلیس در هر دو عرصه هنری و فنی (مهندسی صدا) دارای مهارت های بسیار می باشد.
اما آنچه ونجلیس را به یک ستاره بین المللی تبدیل کرد، دستاوردهای او در زمینه موسیقی متن فیلمهای سینمایی ارابه های آتش (Chariots of Fire) ساخته هیو هادسن (Hugh Hudson) و دو فیلم رایدلی اسکات (Ridley Scott) بنامهای Blade Runner و فتح بهشت (1492 - Conquest of Paradise) بودند.
در همین دوران ونجلیس یکی از معتبرترین جوایز (اسکار) را بخاطر ساخت موسیقی فیلم ارابه های آتش در ۱۹۸۲ بدست آورد. ونجلیس با اکثر سازهای موسیقی آشنایی دارد ، او سراینده، تنظیم کننده و تهیه کننده نیز هست. تهیه بیش از ۲۰ آلبوم و ساختن موسیقی برای بسیاری از فیلم ها.
و اما در مورد direct:
در سال ۱۹۸۸ آلبوم direct با ۱۲ قطعه منتشر و باعث اعجاب همگان گردید و انتشار همین آلبوم سبب می شود تا آکادمی موسیقی فرانسه، معتبرترین جایزه ی موسیقی این کشور به نام chevaller order of arts را به ونجلیس اهدا کند. تمامی قطعات آلبوم direct کلاژهای برجسته ای از صداها و تنوع سمفونیک آنها که همگی به صورت فی البداهه تصنیف شده اند. اثر direct به ونجلیس اجازه تصنیف، هماهنگی و ضبط همزمان با کمک کامپیوتر و برنامه سازی با آن را می دهد.در واقع این آلبوم به صورت فی البداهه تصنیف ، نواخته و ضبط گردیده است و شما با شنیدن این اثر واقعا مبهوت تبحر ونجلیس می شوید.
ونجلیس در مصاحبه ای چنین می گوید:
سوال:شما با آلبوم direct راهی را ارائه دادید که همزمان بتوان تعداد زیادی مولد صدا را از یک کیبرد کنترل کرد. این تکنیکی است که اکثر آهنگسازان علاقه دارند بر آن غلبه کنند، شما چه توصیه ای دارید؟
جواب:از آنجایی که من میخواهم همزمان بیش از یک آلت موسیقی استفاده کنم احتیاج به تکنیک دسترسی سریع دارم. یعنی اینکه لحظه الهام تا زمان اجرا را کاهش دهم و این حتی می تواند از طریق یک کانال midi کاهش یابد. متاسفانه بیشتر اوقات، آهنگسازان در اروپا و آمریکا شگردهای شخصی را به همراه این آلات الکترونیکی استفاده نمی کنند. سیستم ها لحظه به لحظه از طرف تولید کنندگان تحمیل می شوند و نتیجه اینست که آهنگساز مجبور به پیروی از ماشین ها شوند، در عوض اینکه بر آنها سیطره یابند. اما بهتر این است که آهنگساز راه خود را در توصیف و خلق آثار کشف کند و تحت تاثیر طرح هایی که از کمپانی های تجاری ارائه می شوند ، قرار نگیرد وگرنه موسیقی او یکنواخت و فاقد اصالت است.
آنگاه که سخن از وصف باز میماند، موسیقی آغاز میشود.
تمامی قطعات آلبوم direct جذاب، زیبا و واقعا لذت بخش هستند ولی به دلیل محدودیت زمانی من، فقط ۸ تراک منتخب از ۱۲ تراک آلبوم با کیفیت flac برای شما انتخاب نموده ام و مطمئن هستم که دوستان من حتما این آلبوم زیبا را شنیده اند و نیاز به معرفی از جانب من نداشت ولی به خاطر تجدید خاطره مجدد دوستان، خدمت شما تقدیم گردید.
قطعه اول با نام The Motion of Stars را از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
قطعه دوم با نام The Will of the Wind را از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
قطعه سوم با نام Metallic Rain را از اینجا بشنوید و لذت ببرید
قطعه چهارم را با نام Elsewhere از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
قطعه پنجم با نام Dial Out را از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
قطعه ششم با نام Rotation's Logic را از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
قطعه هفتم با نام Message را از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
قطعه هشتم با نام Intergalactic Radio Station را از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
"موسیقی و خلق آن برای انسان بدون فراموشی رنج ها، آرامش می آورد." ونجلیس
با سپاس
در اوایل سال های ۱۳۷۰ که به شدت درگیر موسیقی بدون کلام شده بودم، در یکی از روزنامه های آن روزگار که گهگاهی به دست ما می رسید (با توجه به اینکه من در آن زمان در روستا زندگی میکردم) یک آگهی توجه مرا به خودش جلب کرد. متن آگهی در مورد فروش یک مجموعه موسیقی بدون کلام از آهنگسازان مختلف در قالب کاست بود، فورا از پدر و مادر پول خرید مجموعه رو گرفته و در یک پاکت گذاشته و به آدرس مورد نظر در تهران پست کردم. بعد از نزدیک به ۲۰ روز یک کارتن که از تهران ارسال شده بود به دستم رسید و انگار که تمام زندگی را به من داده باشند با ولع بسیار مشغول شنیدن آثار ارسالی شدم. بگذریم که نوار کاست های ارسالی همگی نامرغوب و به شدت از نوع بی کیفیت بودند اما برای منی که به هیچ چیزی دسترسی نداشتم اصلا با کیفیت ترین صدای دنیا را می داد. خلاصه اینکه از بیشتر آهنگسازان مطرح آن روزگار یه کاست برگزیده وجود داشت و در بین همه اینها هم یه کاست بود با عنوان "پیتر بومن؛ تند و کند" که چند آهنگ شاخص بدون کلام در آن بود و چقدر هم من لذت میبردم واقعا. خلاصه کلام تا اینکه پای ما به عصر دیجیتال هم باز شد و تا جایی که ذهن ما یاری میداد همه آن نوارها را با کیفیت های flac مجدداً در اینترنت پیدا کردیم و البته اینبار دیگه با اون حالتی که واقعا دوس داشتیم با ولع دوباره به این آهنگ ها گوش سپردیم و نتیجه اینها شد این چند آهنگ برگزیده از این آهنگساز قدیمی اما دوست داشتنی از همان آلبوم "پیتر بومن؛ تند و کند" با کیفیت flac خدمت شما عزیزان.
نکته : آلبوم های پیتر بومن از هر دو نوع با کلام و بی کلام می باشد که من فقط نوع بی کلام را انتخاب کردم.
با امید به اینکه در این سرمای زمستانی، در کنار دوستانی صمیمی و همراه با یک دمنوش گیاهی معطر و داغ؛ از شنیدن این آهنگ ها نیز لذت وافر ببرید.
درباره پیتر بومن "Peter Baumann"
والدینش هنرمند ، پدرش آهنگساز و مادرش هنرپیشه سینما بود. در هشت سالگی و کودکی ، ساخت دیوار برلین در ذهنش نقش بست تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه آمریکایهای برلین گذراند ، زبان انگلیسی را بخوبی آموخت. شروع کار هنریش در 14 سالگی و در یک گروه بازنوازی (Cover Band) بود که آهنگهایی به زبان انگلیسی را در کلوب جی آی برلین غربی اجرا می نمود. در سال 1971 پس از ملاقات با کریستوفر فرانکی بعنوان عضو جدید گروه تنجرین دریم انتخاب گردید. او نوازنده ارگ ، کیبورد و آهنگساز در گروه بود.
پیتر بومن در کنسرت زنده Ossiach اتریش در سال 1971 بصورت رسمی معرفی و بعنوان عضو جدید گروه جایگزین استیو شرودر آهنگساز و ارگ نواز قبلی گروه گردید. اولین آلبوم او در گروه Zeit منتشره بسال 1972 و آخرین کارش نیز کنسرت اجرای زنده Encore بسال 1977 در امریکای شمالی بود تمامی آلبومهای این دوران توسط مثلث (Trio) ادگار فروئز ، کریس فرانکی و پیتر بومن تصنیف شده است.
بدنبال عقد قرارداد تنجرین دریم با کمپانی معتبر صفحه پرکنی ویرجین ، تنجرین دریم آلبوم اول خود را با مارک این کمپانی در سال 1974 بنام فائدرا منتشر ساخت که در لیست ده آلبوم برتر روز قرار گرفت بدنبال این موفقیت و با پشتیبانی ویرجین رکوردز تورها و کنسرت های جهانی گروه برقرار گردید. و بدین ترتیب بخش دیگری از آثار منتشره تحت عنوان آلبومهای اجرای زنده شکل گرفت. یکی از شاهکارهای گروه آلبوم اجرای زنده Ricochet 1975 و مربوط به کنسرت اجرا شده در بریتانیا می باشد.
متعاقبا و پس از شهرت جهانی گروه ، پیشنهادهای زیادی منجمله از هالیوود برای ساخت موسیقی متن فیلم به آنها ارسال شد ، بخش دیگری از آثار گروه را موسیقی های متن برای فیلم های سینمایی تشکیل دادند. از دیگر شاهکارهای گروه در این دوره آلبوم Stratosfear منتشره بسال 1976 می باشد.
گرایش بومن در گروه به سمت الکترونیک پاپ بود و او بدنبال تولید قطعات با زمان کوتاه تری بود. در این دوره کم کم شاهد افزایش قطعات تولیدی 3 تا 7 دقیقه ای در گروه هستیم. این موضوع را بومن در کارهای انفرادی خود نیز دنبال نمود.
جدایی او از گروه تنجرین دریم به سال 1977 و زمان کوتاهی پس از پایان نخستین تور گروه در امریکای شمالی صورت گرفت آلبوم Encore 1977 یادگار آن کنسرت است.
نخستین آلبوم انفرادی او Romance-1976 زمانی که هنوز عضو تنجرین دریم بود منتشرگردید دیگر آلبومهای انفرادی او عبارتند از :
1979 – Trans-Harmonic Nights
1981 – Repeat Repeat
1983 – Strangers In The Night
1996 – Phase By Phase: A Retrospective '76 – '81
بومن در سال 1982 به نیویورک نقل مکان نمود. او در آنجا کمپانی صفحه پرکنی Private Music را تاسیس نمود. این شرکت کارهای سبک الکترونیک ، نیو ایج را منتشر می ساخت هنرمندانی نظیر Yanni, Patrick O'Hearn, Jerry Goodman ، Suzanne Ciani با این شرکت قرارداد داشتند در حقیقت ناشر اولیه کارهای یانی ، پیتر بومن بوده است . این شرکت در سال 1996 به کمپانی RCA فروخته شد.
او در تمامی دوران زندگی سالمی را دنبال نمود به ازدواج اولیه خود متعهد بوده و پدر سه فرزند می باشد.
پیتر بومن در اواخر دهه چهارم عمر خود سئوالی اساسی را از خود نمود این سئوال این بود : من احتمالا حداکثر حدود 10000 روز دیگر دراین کره خاکی حضور خواهم داشت چگونه می توانم این زمان را به بهترین نحو مورد استفاده قرار دهم تا معنای بخش و مفید باشد.
بدین ترتیب او از دنیای موسیقی خداحافظی نمود ، او از اوایل سال 2000 به بعد تمام اوقات خود را صرف مطالعه ، تحقیق و تدریس در علوم انسان شناختی و فلسفه نموده است. او از سال 2009 در لس آنجلس مقیم گردید و هم اکنون مدیر چند شرکت و بنیاد عام المنفعه مرتبط با کارهای تحقیقاتی و مطالعاتی خود است.
گردآوری مطلب "درباره پیتر بومن" : SunShine
آهنگ bicentennial present را از اینجا بشنوید
آهنگ This day را از اینجا بشنوید
آهنگ white bench and black beach را از اینجا بشنوید
آهنگ chasing the dream را از اینجا بشنوید
آهنگ the third site را از اینجا بشنوید
درباره پیتر بومن در ویکی پدیا:
با سپاس از شما دوستان سایت HOME THEATER CENTER و همچنین مدیریت سایت، بهرنگ عزیز
اوکارینا (Ocarina) یکی از قدیمی ترین سازهای موسیقی در جهان می باشد. 12000 سال قدمت! گذشته آن به چین برمی گردد ولی به مرور زمان به اروپا نیز راه پیدا می کند. نحوه صدا دهی آن تقریبا شبیه به فلوت ریکوردر می باشد (سازی بادی). جنس آن معمولا از سفال است ولی با پلاستیک، چوب، شیشه و فلز نیز ساخته می شود. تعداد سوراخهای آن هم 4 تا 13 عدد می باشد و صدای آن نیز بسیار زیباست.
در این پست به معرفی چند قطعه برتر موسیقی بدون کلام از ساز اوکارینا خواهیم پرداخت که توسط دو آهنگساز برجسته اوکارینا Diego Modena و Jean-Philippe Audin نواخته و عرضه شده است. در واقع ساز اوکارینا بیشترین شهرتش را مدیون این دو نوازنده می باشد.
آهنگ "Song of Ocarina" در سال ۱۹۹۱ توسط موزیسین ها ژان فلیپ اودن و دیگو مودنا اجرا گردید و در واقع یک موسیقی بدون کلام است که توسط ساز اوکارینا نواخته شده است. این تک آهنگ از آلبوم اوکارینا اولین بار در فرانسه منتشر شد و موفقیت بالایی برای این دو آهنگساز به ارمغان آورد و برای مدت طولانی به عنوان اولین آهنگ بدون کلام در صدر فهرست شماره یک این کشور قرار داشت و جوایز متعددی نیز بدان تعلق گرفت.
مجموعه آثاری که تحت عناوین اکارینا “Ocarina” توسط دو هنرمند Jean-Philippe Audin و Diego Modena با ساز اوکارینا و ویولن سل اجرا شده است مشتمل بر چندین آلبوم می باشد که برای علاقمندان ساز اوکارینا لحظات خاطره انگیزی را می آفریند.
درباره دیگو مودنا:
دیگو مودنا متولد آرژانتین می باشد . او تحصیلات خود را در کالج سن آگوستین بوینس آیرس آغاز کرد ، جایی که دوره های موسیقی در آنجا الزامی می باشد. برای اکثر دانش آموزان آنجا مقدمات موسیقی جزء درس های تکراری و خسته کننده به حساب می آید اما برای دیگو بر عکس این بود و توانست بلافاصله جایگاه خود را پیدا کند و مشتاقانه در خانه نیز مطالعات موسیقی خود را ادامه می داد. او در سن 12 سالگی به طور کامل نت های موسیقی را می توانست بخواند و به طور بسیار دلنشینی به اجرای فلوت می پرداخت.
او در حالی که در رشته حقوق تحصیل می کرد با فلوت عرضی در هنرستان موسیقی آشنا می شود. وی در ادامه تحصیلات خود فلوتهای سنتی و بومی منطقه آند مانند اوکارینا ، پان فلوت و کاینا به صورت تخصصی پیگیری کرد.
دیگو مودنا در سن 21 سالگی گروه خود را با عنوان "MAIZ" بر اساس موسیقی معاصر و فولکور آرژانتین تاسیس می کند. گروه او شامل 5 موزیسین آرژانتینی بود و تورهایی را در پایتخت های آمریکای جنوبی ، سوئد ، ایتالیا ، فرانسه ، اسپانیا بر گزار می کرد.
در یکی از روز های سال 1991 در استودیویی در پاریس او مشغول ضبط موسیقی بود که به طور اتفاقی با پل دی سنویل ، آهنگساز و تهیه کننده موسیقی های ریچارد کلایدرمن آشنا می شود. پل دی سنویل بلافاصله با دیدن دیگو به او می گوید : تو موزیسینی هستی که مدتها بدنبالش او بودم و از او برای همکاری بر ساخت آهنگش دعوت می کند و مودنا را بلافاصله به استودیوی بعدی می برد.
در طول سه روز همکاری که با یکدیگر داشته اند ، موسیقی بی نظیر "Song for Ocarina" بوجود می آید که ترکیب بسیار زیبایی از ساز های پان فلوت ، اوکارینا و ویولن سل بود و این آغازی بود بر موفقیت های بعدی او که از آن جمله می توان به آلبوم بسیار زیبای "اوکارینا" اشاره کرد.
منابع: ویکی پدیا، والا موزیک و ...
چند اثر برگزیده زیر از دو آلبوم اوکارینا ۱ و ۲ انتخاب شده است که امید مورد توجه دوستان سایت htcenter واقع گردد و تداعی خاطره های خاطره انگیز باشد. (فرمت flac است و همگی لینک مستقیم می باشد)
Song of Ocarina
از اینجا بشنوید و لذت ببرید
Moonlight reggae
از اینجا بشنوید
Girl from key biscayne
شنونده این موسیقی زیبا از اینجا باشید
Implora (flute solo)
این موسیقی زیبا را از اینجا بشنوید
Ocarina 2
واقعا زیباست از اینجا
Hot Cakes Reggae
با این آهنگ خاطره انگیز همراه باشید از اینجا
El Condor Pasa
این آهنگ در ورژن های گوناگون و توسط آهنگسازان مختلفی با سازهای دیگری نواخته شده است که اکنون می توانید آن آهنگ زیبا را با ساز اوکارینا از اینجا بشنوید
Song Of Ocarina (Ocarina solo)
از اینجا بشنوید
Song For Baby Jane
خودم شخصا این آهنگ رو خیلی دوس دارم و موقع شنیدن دچار هیجان میشم. با ما همراه باشید و از اینجا بشنوید و لذت ببرید
در یوتیوب کلیپ های تصویری متنوعی از اوکارینا وجود دارد و جهت زیبایی پست، من فقط سه قطعه مشهورتر که کیفیت بهتری هم داشت، را برایتان لینک مستقیم کردم :
Song of Ocarina
Ocarina burning
Implora
با تشکر فراوان از جناب برزین عزیز و سایر دوستان همدل و همراه