Home Theater Center
مرکز بررسی سیستم های صوتی و تصویری
کیفیت نمایشگاه یکجورایی حتی یک دهم های اِند مونیخ هم نبود ( اونجا در کل کره زمین همیشه در طی سالها شماره یک بوده، طبق تعاریف، تصاویر و تحلیل های مجلات و وبسایت های معتبر ) چون داخل هتل ( مسافر خانه در واقع) Embassy Suites که زیر مجموعه ارزان هتل هیلتون هست بود،
در 14 طبقه، و از هر طبقه 6 تا اتاق کوچک رو برندها برای دمو گرفته بودن.
بدتر از اون، من قبلش هزینه 25 دلاری بلیط داده بودم، اما رایگان برای همه بود، با وجود کوچک بودن، شلوغ هم آنچنان نبود. ( 70 مایل هم با بنده فاصله داشت )
اولش با یک لشکر شکست خورده طرف بودم، ولی بعد تجربیات بینظیری کسب کردم و یاد گرفتم که با شما به اشتراک خواهم گذاشت.
در لابی هتل و در بین برندها بزرگترین سالن در اختیار TAD بود، و اولین Presentation آنها در ایالات متحده همچنین قرار داشت، رئیس TAD هم که آقای ژاپنی ای بودن و قادر به تکلم انگلیسی هم نبودن حضور داشتند.
در نمایشگاه TAD بیشتر مانور روی آقای جیم الکساندر و خانم اورکا آلمانی داده بودند و خیلی روی رکوردهایی که از اثرات خانم پاتریشیا باربر در 30 سال گذشته کار کرده بودن تبلیغ داشتن.
در واقع برای مهندسی صدا از یک رکوردر ( Jim Anderson ) و یک مسترینگ ( Ulrike Schwarz ) حرفه ای کمک گرفته بودند.
من خود آقای اندرو جونز رو ندیدم، ولی میگفتن حضور داشته.
چون تاد برای بردن تاریخ سابقه خودش میگه ما همون Pioneer Electronics که بعد شده Pioneer Corporations هستیم.
و حتی طراح نسلهای پایین تاد رفرنس ظاهراً اندرو جونز بوده.
در کنفرانس خبریشون هم بودم که خبرنگارهای استریوفایل بیشتر در مورد چگونگی رکورد صدا به روش PCM و بعد به DSD میپرسیدن.
در مورد DXD هم صحبت شد که خانم اورکا از 5 تا اسپیکر B&W 802 در اتاق کنترل استفاده میکنه.
و گفتن دیگه SACD هم به صورت 5.1 طرفدار داره به هر حال و همچنین DSD ها در هرتز و بیت های مختلف، هر چند که زیر 100 دلار یک SACD شاید قیمت نداشته باشه.
در سالن TAD تمام تولیدات خودش رو به نمایش گذاشته بود ولی فقط TAD Reference افسانه ای و مدل جدید مضخرف CE1TX دمو کرده بودن، چون صدایی دلنشینی نداشت و بسیار تیز و خشن سازها صدا میدادن.
و همگی هم با آمپ و پری آمپ و نویزگیر و... خود کمپانی TAD مَچ بودن.
حال از صدای اسپیکر رفرنس اصلی و بزرگ تاد میگم، چون رفرنس کامپکت ها ( موجود در وطن ) دمو نبودن.
صاف ترین و واقعی ترین از لحاظ اجرای زنده، صدایی که شنیدم از تاد رفرنس اصلی بود. ( هر جفت به تنهایی 160 هزار دلار )
البته ویلسون، خارما، مارتن و گرند یوتوپیا در نمایشگاه متاسفانه حضور نداشتن و من هم قبلاً نشنیدم.
اگر فردی رو با چشمان بسته به اتاق تاد ببرن و نفهمه که اسپیکری وجود داره، صدای سازها رو به احتمال بالای 70% رو فکر میکنه که اجرای زنده هست، همه ساکت بودن و یک ذره صدای هیس یا اعجاج یا نویز نبود، موقع سکوت در آهنگ، اسپیکر صد در صد ساکت بود.
ولی همین رو من دوست نداشتم به شخصه، زیرا صدای ویولنسل و صدای گرند پیانوها بخاطر قدرتشون و حسشون من رو خسته میکنند.
اما کمپانی فوکال میاد صدای همونها رو چنان لطیف و نازکتر و دلربا میکنه که فرد دوست نداره از سرجاش برای ساعتها بلند بشه، و هنر فوکال همیشه این بوده بنظرم.
خود فوکال از فرانسه حضور نداشت، اما فوکال یوتوپیا مایسترو با Naim Statement غول پیکر مَچ شده بودن در جای دیگه که فروشگاه های های فای آورده بودن.
این آمپ صداها رو در فوکال بم تر کرده بود، بدون بر هم زدن آرامش و بالانس البته.
و یکی دیگه از غرفه های بزرگ مربوط به MBL بود که 101 E MK2 با مونوبلاکهای خود کمپانی مَچ بود.
صدای خوبی رو داشتن اونها، همه فرکانسهای درشون تعادل نسبی برقرار بود، اما ظاهر خاصشون من رو زیاد نمیتونست نگه داره.
متاسفانه B&W حضور نداشت، در آمریکا باشی و Macintosh و JBL نباشه!!! خیلی باعث تعجبم بود.
و همچنین از برند قابل احترام Audio Note بگم که اسپیکر AN-E رو دمو کرده بود، به همراه آمپ و پری و... خود کمپانی
من دو تا Audio CD از پینک فلوید و دیوید گیلمور با خودم برده بودم که ازشون خواستم شماره Track مورد نظرم رو پلی کنن، صدا به شدت درگیر کننده و میخکوب کننده در مید رِنج بود، اما در پانچ ناشی از صدای سازها یک مقداری بالانس و راحت نبود.
این رو به خودشون گفتم و با لبخندی، موزیک دیگری روی واینیل برام از پینک فلوید ولی آهنگ دیگه ای گذاشتن که همه چی باز سر جای خودش بود، آدیو نوت واقعاً هنرمند هست.
وقتی صدای این های اند ها رو شنیدم، دیگه کاری به برندهای دیگه نمیتونستم داشته باشم، مثلاً Q acoustic یک بوکشلف دمو کرده بود که همه زیر یک دقیقه بیرون میرفتن.
کابل های پاور و کابل های اسپیکر بسیار ضخیم از برندهای مختلف بودن که همشون ادعای کاهش نویز و... داشتن.
برند VAC که آمپ های لامپی داره خیلی حضور پررنگ داشت، به خیلی از برندهای اسپیکر آمپ خودش رو برای دمو داده بود.
دک و استریمرهای کمپانی AURENDER از لحاظ کیفیت و شفافیت و لذتبخش بودن تازه با هدفون Audueze من رو دیوانه کرد.
اصلاً نتونستم از ذهن بیرون کنم اون صدا و کیفیت رو
کمپانی WEISS حضور نداشت که مقایسه کنم، وقتی که به خونه برگشتم با سرچ متوجه شدم که محصولاتی پریمیوم و Ultra High-End هستن، که مدلهای پایه تازه از 20 تا شروع میشه.
برند بعدی اسپیکرهای کمپانی Aretai بودن که یک اسپیکر بوکشلف کوچک با ووفر در پشت صداهای قدرتمندی رو ارایه میداد و مهندسی صدای خوبی رو واقعا داشتن و نظر هر فردی رو جلب میکرد. البته صداهای اصیل مثل تاد و آدیونت و فوکال و B&W رو نمیشه باهاش مقایسه کرد.
یک سری اسپیکر از برند Kennedy هم شوروم مناسبی داشتن، ولی جذب نشدم
یا یک برند دیگه بود که با وجود میدرنج کوچک صداهای قدرتمندی داشت و جنس کل بدنه سنگ گرانیت بود.
باز هم شرکتهای مختلف نه چندان مشهور هم بودن که دیگه حوصله تجربه کردن و دقت کردن همه برای من تو یک روز واقعا سخت بود و به اندازه کافی در کل راضی بودم.
نتیجه گیری شخصی :
من همیشه در بررسیهای شخصی، قیمت، مقدار و میزان مشخصاتی مثل اُهم و وات رو در نظر میگرفتم.
اما مهم این هست که نتیجه کار یک اسپیکر یا آمپ و... چی در میاد و میتونه شما رو لحظه های طولانی پای صدای مورد علاقتون نگه داره یا خیر.
قیمت ها در High End ها نجومی هستن، چون باید باشن، مگر در کره زمین 8.5 میلیارد نفری چه تعداد از این وسایل ها فروش میره؟
در پشت یک کمپانی موفق یک سری مهندس نُخبه صدا، الکترونیک، برق، نوازنده، رکوردر و... هست که دهه ها بی وقفه صرف آزمون و خطا هستن که نتیجه بگیرن. و مشتریها هم یکسری محدود از عاشقان و علاقمندان خاص صدای خوب هستن که سالها تغییر رویه و گرایش نمیدن.
احساس خوب انسان از صدا و موزیک بعضی وقتها پارامتر علمی و فرمولی نداره.
حالا با توجه به دلایل بالا باید هزینه ها هم تأمین شود.
برای من جایی که صدا و تصویر خوب ( خوشایند حالا طبق سلیقه شخصی، که این سلیقه برای هر فردی منحصر به فرد هست ) باشه که بتونه من رو لحظه ها نگه داره، قطعاً یکی از نشانه های جریان داشتن زندگی و زنده بودن برای من هست.
به امید روزهای خوب و بهتر برای ایران ( کشور و مردم )
سلام و عرض ادب به استاد برزین و دوستان
محمد امین هستم و این افتخار رو دارم که نزدیک 8 ساله مخاطب این سایت هستم :)
این اولین تحلیل من هستش و امیدوارم ایرادات و اشکالات اون رو به بزرگواری خودتون ببخشید.
بالاخره بعد از هفت سال بلوری پلیر دوست داشتنی denon 1611 بازنشسته کردم و با توجه به تحلیل های استاد یک بلوری پلیر pioneer lx-58 خریداری کردم.
tv: lcd sony bravia 52 x series
bdp: pioneer lx58
hdmi: monster m2000
اولین چیزی که پس از خارج کردن پلیر از باکسش توجه ام رو به خودش جلب کرد وزن بسیار زیاد اون نسبت به دنون 1611 بود.بلوری پلیر 1611 وزنی نزدیک به 2 کیلوگرم داره،در صورتی که وزن lx58 حدود 10 کیلوگرم میشه!!!البته این وزن زیاد خیلی حس خوبی به من میده :).
دومین چیزی که توجه ام رو به خودش جلب کرد کیفیت بسیار بالای کابینت،اتصالات بدنه و سوکت های پشت lx58 بود.پنل جلویی از آلومینیوم برس خورده بسیار محکم و زیبا ساخته شده و همچنین دکمه های روی پنل خیلی زیبا و دقیق نصب شده.باز و بسته شدن درب پلیر خیلی کم صدا و آرام صورت میگیره و لود دیسک نسبت به دنون 1611 خیلی کم صدا تره(1611 در قسمت لود دیسک پر سروصدا عمل میکنه).پیچ های بغل کابینت از نوع آلن با کیفیت هستش و سوکت های پشت پلیر خیلی خوش رنگ و با کیفیت و محکم نصب شده.
قسمت پایین کابینت یک لایه ضخیم آهن و زیر اون 4 عدد پایه لرزش گیر که باعث میشه پلیر خیلی آروم و بیصدا روی میز بشینه و همچنین مشکل چسبیدن پایه های لرزش گیر دنون 1611 روی میز رو نداره :). lx58 بدون اینکه روی میز لغزشی داشته باشه خیلی راحت از جای خودش بلند میشه(لرزش گیرهای دنون 1611 بشدت روی میز میچسبید و جدا کردنش خیلی دردسر داشت).
تصویر:
بعد از اولین تنظیمات تصویر طبق ویدئو جناب برزین از تنظیمات LX-55 و BD-450 که البته 3 آپشن جدید نسبت به این 2 پلیر اضافه شده بود(progressive-mation-film grain)که هر کدوم رو بعد از چند بار تست تنظیم کردم و به تصویر مطلوب رسیدم.
اولین موردی که توجه من رو به خودش جلب کرد درک کردن واقعی حرکت در تصویر بود.
حرکت آب دریا،حرکت های سریع،حرکت برگ درختان و غیره، به طرز عجیبی حس میشد.هیچ وقت این مورد رو به این شکل حس نکرده بودم، به طوری که در نگاه اول فکر کردم تصویر روی حرکت سریع رفته!!! حتی از جناب برزین هم پرسیدم،اما بعد از مقایسه با دنون فهمیدم که حرکت سریع نیست و این بخاطر اجرای کنترل شده و قدرتمند lx58 روی حرکات سریع و اکشن هست که اینطور به نظر میرسه!واقعا حرکت آب دریا رو میشد با چشم دنبال کرد!!!
مورد بعدی که کاملا میشد حس کرد،وضوح و عمق رنگ سیاه بود.رنگ سیاه در این پلیر بسیار شفاف،مشخص و دارای مرزبندی بود-یکی از شاخص ترین سکانس هایی که عمق و وضوح رنگ سیاه رو کاملا درک کردم جنگل های سری فیلم های هابیت بود-که با دنون 1611 اصلا نمیشه این وضوح و عمق رو به این خوبی درک کرد و رنگ ها با یکدیگر مخلوط و مات میشد.
سکانس شب در فیلم mad max هم،پایونیر بسیار عالی و دقیق اجرا میکرد و همه چیز سر جای خودش بود.
گرین در پایونیر واضح تر و تیزتر به نظر میرسید(مخصوصا در mad max) اما به نظر من اذیت کننده نبود و کنترل شده و منظم اجرا میشد و بیشتر مربوط به خود فیلم بود.
رنگ های روشن هم خیلی درخشان و شارپ و زیبا نمایش داده میشه و نسبت به قبل لذت بیشتری میبرم از دیدن تصویر :).
من تصویر سری فیلم های ترانسفورمرز و هابیت رو خیلی دوست دارم،تست کردنشون با LX-58 خیلی لذت بخش و هیجان انگیز بود،تصاویر به شدت درخشان و شارپ و منظم اجرا میشد،به قول آقا بهرنگ انگار که رنگ ها داره به بیرون ال سی دی میریزه.
و البته سونی سری ایکس هم بعد از همه این سال ها هنوزم تصویر زیبایی داره و منو وادار نمیکنه که اقدام به خرید tv جدید کنم.
صدا:
صدا هم در lx58 قوی تر و واضح تر از denon 1611 بود و با اینکه سیستم صوتی درست و حسابی ندارم اما کاملا تفاوت مشخص بود و دیالوگ ها خیلی واضح به گوش می رسید.
سکانس انفجار شیشه برج در دقایق اولیه فیلم شوالیه تاریکی کاملا این تفاوت رو به رخ می کشید.این اختلاف اینقدر زیاد بود که حسابی به فکر خرید یک سیستم صوتی خوب افتادم.
کلا قصدم از این تحلیل مقایسه این 2 پلیر نبود،چون اصلا در یک حد(چه از لحاظ قیمت و چه از لحاظ سال ساخت و کلاس)نیستند،اما چون نزدیک به هفت سال از دنون استفاده کردم،دوست داشتم بدونم با خرید پلیر جدید و بالاتر چه تغییرات رو حس میکنم.البته اینم بگم که دنون با اینکه در کلاس lx58 نبود اما اصلا مثل یک پلیر تجاری آشغال سامسونگ یا ال جی رفتار نکرد و اعتبار خودشو حفظ میکرد و تصویر قابل قبولی داشت.
در آخر باید یک تشکر حسابی از استاد برزین داشته باشم که من رو با دنیای حرفه ای صدا و تصویر آشنا کرد و باعث شد این لذت رو الان درک کنم،البته منظورم این نیست که الان یک حرفه ای صدا و تصویر هستم،نه.منظورم اینه که این سایت باعث شد مسیر درست رو پیدا کنم و حداقل به سمت حرفه ای شدن حرکت کنم.
با تشکر از همه بچه های سایت و مخصوصا استاد برزین.
نگرشی دوباره به زندگی، زمین، طبیعت؛ همراه با آواهای فلوت بومیان آمریکا
مردانی با خطوطی نگارگری بر چهره، تاج هایی از پرها عقاب ، بدنهایی ورزیده و ستبر، لباس هایی رنگارنگ و پر زرق و برق و نگاه هایی نافذ، خیره و رمزآلود؛ از زمانی که تصاویر و فیلم هایشان بر صفحه تلویزیون های ما نقش بست، یک حس احترام همراه با نوعی احساس خویشاوندی نسبت به آنها در خود حس میکنیم (خودم را می گویم) و شیفته نوع نگاه و راز و رمزهای زندگی آنها. به هر بخش زندگی آنها که سرک میکشی متوجه یک چیز غیرعادی و غیرمعمول می شوی؛ اصلا انگار خودشان و کل زندگی شان شده اسرار مگو. من که ندیده و نرفته، عاشق رفتار و موسیقی عجیب و غریب شان گشته ام. نمادهایی مانند گرگ، عقاب و همه آنچه با این قوم و قبیله به تصویر کشیده می شود تامل برانگيز و وهم آلود بوده و انسان را با خود به یک دنیای جدید و ناشناخته سوق می دهد.
بگذارید بیشتر از موسیقی این اقوام بشنویم مثلا به این نوشته توجه کنید: تمام ابزارهای موسیقی که در بین سرخ پوستان شایع است، ایرانی می باشد. از جمله ارغنون سیرنکس، که در میان بومیان امریکای مرکزی و جنوبی بسیار شایع می باشد. این ساز تا اواخر صفویه در دستگاه های موسیقی ایرانی کاربرد داشته، که متاسفانه دیگر منسوخ شده است. تمام ساز هایی که در میان بومیان امریکا قبل از ارتباط آنها با غربی ها وجود داشته است، کاملاً شبیه ساز های ایران باستان می باشد. جالب این که آهنگ و نوایی که بومیان می نوازند، در بسیاری از موارد شبیه آهنگ های سنتی ایرانی می باشد، همانند آنچه که در بین عشایر است. در کلمبیا قوم کوهی و آریا کوه علاوه بر تشابه بی نظیر در لباس و سنت ها با قوم لر، در نواختن نی بسیار شبیه عشایر بختیاری می باشند.
همچنین سازی گمنام در ایران به نام کیز کیزک وجود دارد که در سرخپوستان استفاده از آن شایع می باشد. در ایران این ساز را از چوب می سازند، ولی در قوم کوهی آن را از پوسته صدف های کروی شکل می سازند. در کشور کلمبیا در رشته کوه سیرا مارادا اقوامی بنام کوهی زندگی می کنند، که بسیار شبیه عشایر لر با همان کلاه نمدی و چوقا زندگی می کنند، موسیقی آنها هم بسیار شبیه عشایر ایرانی می باشد. (اطلاعات بیشتر در arqir
"موسیقی سرخ پوستی" شامل نواها و آواهای بومی های سرزمین آمریکاست. در اين نوع موسيقي از سازهايي مثل، "پن فلوت" یا "زامپونیا" و یا همان "سازدهنی" سرخ پوستان که اسمش برگرفته ازمجسمه خدای پن هست و از سازهای محلی "قوم اینکا" در آمریکای جنوبی و همچنين "گیتار"، "کیبورد"، "سازهای زهی" و "درامز" استفاده مي گردد. شکل گرفتن آواز، با آکسنت گذاشتن بر جملات (موتیوها) و بالا و پایین بردن صدا و با شدت و اُفتی که در تن ها به کار می رود، برای قوی تر شدن تأثیر حیات، بر زندگی طبیعی آنها مي باشد.
در کتیبه های قدیمی، در کنار سازهای بادی، "طبل ها" دیده می شوند که برای ایجاد ریتم، از آن استفاده می شده است. ساز و آواز در مراسم نیایش های باشکوه و حتی در جشن های غیر مذهبی، در طب، در شکارهای عجیب و غریب و مراسم مربوط به مرگ، کاربرد داشته است.
در "سازدهني ها"، از تعدادي لوله به هم چسبیده استفاده شده که با هم نواخته می شوند. در این صورت، اختلاف صوتی کوچکی ایجاد می شود و تأثیر خاصی روی شنونده برجا می گذارد. لوله اول صدای طبیعی دارد، لوله دوم در همان اندازه است، اما قسمت پایین سوراخ، بسته شده و موجب می شود که صدای یک اکتاو، بم تر به گوش برسد (که برای ایجاد افکت از آن استفاده می نمایند). این نمونه ها، جزء برجسته ترین آثار فرهنگ سرخ پوستان و به خصوص منطقه اقیانوسیه هستند که بر تارک این فرهنگ می درخشد.
"سرخ پوستان"، علاقه بخصوصی در به همراه کردن آواز، با مفاهیم خاص در موسیقی خود، دارند. برای مثال، جهت نمایش مرگ، موسیقی ای برگرفته از اصوات سحرآمیز اجرا می کنند.
آوازهای مذهبی جنوب آمریکا، در خدمت مذهب و دارای ارزش خاصیست که ریشه طبیعی دارد و آنها در این آوازها، یک ملودی را نیایش وار، تکرار می کنند. برای نیایش، به جای شعر از اصوات طبیعی مانند جیغ کشیدن، سوت و تقلید اصوات پرندگان و دیگر صوت های موجود در محدوده حیات جنگل استفاده می گردد. مردان درمانگر، همراه با تکرار صدایی یکنواخت و ساده به رقص می پردازند که به آنان نیروی خاصی می بخشد و قادر می شوند به حالتی روحانی و شفابخش به مداوا بپردازند.
آنان این اصوات را به صورت دعا و برای پاک شدن جسم و روح بیمار، از امراض به کار می برند. آنها با همین اصوات، ذهن خود را تقویت می کنند و گاهی هم موفق به درمان بیمار می شوند.
یکی از ویژگی های این نوع از موسيقي، آرامش و نشاطی است که بعد از شنیدن آن به مخاطب دست می دهد ، بنابراین برای استفاده در دفتر کار، در حال رانندگی و در کل اگر نیاز به رهایی از استرس و تنشهای روزانه دارید بسیار توصیه می شود.
منابع : ویکی پدیا، والا موزیک، darsahneh و ...
از بین دهها آلبوم سرخپوستی که به آن گوش سپرده بودم؛ دو آلبوم بیشتر از همه نظرم را جلب کرد. آلبوم Dance Music از Camuendo marka و آلبوم Mohicans (قبیله ای از سرخپوستان آمریکایی هستند که در دره رودخانه هادسون اقامت دارند و امروزه اکثر آنها مهاجرت کرده اند) که آهنگساز دومی ناشناخته می باشد. شور و هیجان در سراسر قطعات این دو آلبوم به چشم میخورد که در وقت دل سپردن به آن ما را با خود به دیار مردمانی دور در قاره ای دورتر می برد. (قطعات برگزیده از دو آلبوم فوق تقدیم می شود)
و اکنون اجازه دهید روحتان با صدای آرام فلوت سرخپوستی به پرواز در آید. آواهای تسکین دهنده فلوت بومیان آمریکا روح و ذهن را به آرامش می رساند. همراهی این موسیقی با صدای طبیعت اولویت های زندگی و معنای واقعی آن را برای ما یادآوری می کند. همان طور که زندگی بومیان آمریکا بر روی طبیعت و زمین متمرکز است، این آهنگ ها به ما اجازه می دهد بر روی آنچه در زندگی ما مهم بوده، تمرکز کنیم و آن را به خاطر داشته باشیم.
به دنیای سحرانگیز و رمزآلود سرخپوستی خوش آمدید:
1.Chirapac
2.Espiritual
3.Taita Huamani
4. Techno Meditacion
5. Le Olay Ale Loya
6. Apukunahuan
7. Amanecer
8. Inka Purinan
9. A New Day (Instrumental Version)
10. All The Pretty Things
11.Main Title From 'The Last Of The Mohicans
12. Spirit Of The Words
13. Ruminahui
با سپاس
"تمام تلاش من این است که به مخاطبم بگویم که هر آهنگی حاوی تفکری است، تمام کاری که من می کنم این است که موسیقی را به آنها برسانم این دیگر به عهده خود آنهاست که چه چیزی از آن بگیرند".
این سخن از زبان نابغه ای جاری شده است که به اعتراف اکثریت به اتفاق کسانی که او را می شناسند و یا با موسیقی او آشنا هستند، استاد بی بدیل موسیقی دوران ماست و او کسی نیست جز ونجلیس. اصلا ونجلیس نیاز به معرفی ندارد چرا که هر اثر موسیقیایی اش برچسب امضای او را یدک می کشد و هر گاه به آثارش دل می سپاری ، باید بر بال رویاها سوار شوی و خود را به دست خاطره های زیبا بسپاری. ونجلیس جزو محدود نفراتی است که از شنیدن آلبوم هایش خسته نمی شوی و دوست داری فقط گوش شوی و بشنوی و لذت ببری.
ونجلیس که معنی نامش فرشتگانی است که خبرهای خوش به همراه می آورند با نام ونجلیزادیسیوس پاپاتاناسیوس در ۲۹ مارس ۱۹۴۳ در شهر کوچکی در نزدیکی والوس یونان متولد شد. از سن چهار سالگی شروع به نواختن پیانو کرد و در ۶ سالگی اولین تصنیف خود را برای عموم اجرا کرد. از همان زمان کودکی استعداد خود را در موسیقی نشان داد . والدینش سعی کردند تا با گرفتن معلم خصوصی او را تشویق کنند اما او به آموزشهای رسمی جواب نداد. خود ونجلیس در این باره می گوید: همیشه احساس می کنم که نمی توان همه چیز را از طریق آموزش های کلاسیک یاد گرفت چرا که این تجربهها و اندوخته های فردی هستند که در نهایت نتیجه می دهند.
او طی سالهای 70 تا 90 در استودیو/آزمایشگاه خود یعنی "State of the Art" مشغول آزمودن و پروراندن تئوریهای صوتی و موسیقایی خود بود. او می گوید "من همیشه احساس میکنم که انسان نباید هنر یا دانش خود را از دیگران وام بگیرد، زیرا تجربه و پیشرفت شخصی بیشترین اهمیت را دارد."
ونجلیس در اغلب کارهای خود مسئولیت ساخت قطعه، تنظیم و اجرا را خود بعهده می گیرد، او از روشی که بنام روش سیال از آن یاد می کند به ترکیب صداهای سازهای الکترونیک و اکوستیک می پردازد. ترکیب و میکس استادانه این صداها بیانگر آن است که ونجلیس در هر دو عرصه هنری و فنی (مهندسی صدا) دارای مهارت های بسیار می باشد.
اما آنچه ونجلیس را به یک ستاره بین المللی تبدیل کرد، دستاوردهای او در زمینه موسیقی متن فیلمهای سینمایی ارابه های آتش (Chariots of Fire) ساخته هیو هادسن (Hugh Hudson) و دو فیلم رایدلی اسکات (Ridley Scott) بنامهای Blade Runner و فتح بهشت (1492 - Conquest of Paradise) بودند.
در همین دوران ونجلیس یکی از معتبرترین جوایز (اسکار) را بخاطر ساخت موسیقی فیلم ارابه های آتش در ۱۹۸۲ بدست آورد. ونجلیس با اکثر سازهای موسیقی آشنایی دارد ، او سراینده، تنظیم کننده و تهیه کننده نیز هست. تهیه بیش از ۲۰ آلبوم و ساختن موسیقی برای بسیاری از فیلم ها.
و اما در مورد direct:
در سال ۱۹۸۸ آلبوم direct با ۱۲ قطعه منتشر و باعث اعجاب همگان گردید و انتشار همین آلبوم سبب می شود تا آکادمی موسیقی فرانسه، معتبرترین جایزه ی موسیقی این کشور به نام chevaller order of arts را به ونجلیس اهدا کند. تمامی قطعات آلبوم direct کلاژهای برجسته ای از صداها و تنوع سمفونیک آنها که همگی به صورت فی البداهه تصنیف شده اند. اثر direct به ونجلیس اجازه تصنیف، هماهنگی و ضبط همزمان با کمک کامپیوتر و برنامه سازی با آن را می دهد.در واقع این آلبوم به صورت فی البداهه تصنیف ، نواخته و ضبط گردیده است و شما با شنیدن این اثر واقعا مبهوت تبحر ونجلیس می شوید.
ونجلیس در مصاحبه ای چنین می گوید:
سوال:شما با آلبوم direct راهی را ارائه دادید که همزمان بتوان تعداد زیادی مولد صدا را از یک کیبرد کنترل کرد. این تکنیکی است که اکثر آهنگسازان علاقه دارند بر آن غلبه کنند، شما چه توصیه ای دارید؟
جواب:از آنجایی که من میخواهم همزمان بیش از یک آلت موسیقی استفاده کنم احتیاج به تکنیک دسترسی سریع دارم. یعنی اینکه لحظه الهام تا زمان اجرا را کاهش دهم و این حتی می تواند از طریق یک کانال midi کاهش یابد. متاسفانه بیشتر اوقات، آهنگسازان در اروپا و آمریکا شگردهای شخصی را به همراه این آلات الکترونیکی استفاده نمی کنند. سیستم ها لحظه به لحظه از طرف تولید کنندگان تحمیل می شوند و نتیجه اینست که آهنگساز مجبور به پیروی از ماشین ها شوند، در عوض اینکه بر آنها سیطره یابند. اما بهتر این است که آهنگساز راه خود را در توصیف و خلق آثار کشف کند و تحت تاثیر طرح هایی که از کمپانی های تجاری ارائه می شوند ، قرار نگیرد وگرنه موسیقی او یکنواخت و فاقد اصالت است.
آنگاه که سخن از وصف باز میماند، موسیقی آغاز میشود.
تمامی قطعات آلبوم direct جذاب، زیبا و واقعا لذت بخش هستند ولی به دلیل محدودیت زمانی من، فقط ۸ تراک منتخب از ۱۲ تراک آلبوم با کیفیت flac برای شما انتخاب نموده ام و مطمئن هستم که دوستان من حتما این آلبوم زیبا را شنیده اند و نیاز به معرفی از جانب من نداشت ولی به خاطر تجدید خاطره مجدد دوستان، خدمت شما تقدیم گردید.
قطعه اول با نام The Motion of Stars را از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
قطعه دوم با نام The Will of the Wind را از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
قطعه سوم با نام Metallic Rain را از اینجا بشنوید و لذت ببرید
قطعه چهارم را با نام Elsewhere از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
قطعه پنجم با نام Dial Out را از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
قطعه ششم با نام Rotation's Logic را از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
قطعه هفتم با نام Message را از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
قطعه هشتم با نام Intergalactic Radio Station را از اینجا بشنوید و لذت ببرید.
"موسیقی و خلق آن برای انسان بدون فراموشی رنج ها، آرامش می آورد." ونجلیس
با سپاس
در اوایل سال های ۱۳۷۰ که به شدت درگیر موسیقی بدون کلام شده بودم، در یکی از روزنامه های آن روزگار که گهگاهی به دست ما می رسید (با توجه به اینکه من در آن زمان در روستا زندگی میکردم) یک آگهی توجه مرا به خودش جلب کرد. متن آگهی در مورد فروش یک مجموعه موسیقی بدون کلام از آهنگسازان مختلف در قالب کاست بود، فورا از پدر و مادر پول خرید مجموعه رو گرفته و در یک پاکت گذاشته و به آدرس مورد نظر در تهران پست کردم. بعد از نزدیک به ۲۰ روز یک کارتن که از تهران ارسال شده بود به دستم رسید و انگار که تمام زندگی را به من داده باشند با ولع بسیار مشغول شنیدن آثار ارسالی شدم. بگذریم که نوار کاست های ارسالی همگی نامرغوب و به شدت از نوع بی کیفیت بودند اما برای منی که به هیچ چیزی دسترسی نداشتم اصلا با کیفیت ترین صدای دنیا را می داد. خلاصه اینکه از بیشتر آهنگسازان مطرح آن روزگار یه کاست برگزیده وجود داشت و در بین همه اینها هم یه کاست بود با عنوان "پیتر بومن؛ تند و کند" که چند آهنگ شاخص بدون کلام در آن بود و چقدر هم من لذت میبردم واقعا. خلاصه کلام تا اینکه پای ما به عصر دیجیتال هم باز شد و تا جایی که ذهن ما یاری میداد همه آن نوارها را با کیفیت های flac مجدداً در اینترنت پیدا کردیم و البته اینبار دیگه با اون حالتی که واقعا دوس داشتیم با ولع دوباره به این آهنگ ها گوش سپردیم و نتیجه اینها شد این چند آهنگ برگزیده از این آهنگساز قدیمی اما دوست داشتنی از همان آلبوم "پیتر بومن؛ تند و کند" با کیفیت flac خدمت شما عزیزان.
نکته : آلبوم های پیتر بومن از هر دو نوع با کلام و بی کلام می باشد که من فقط نوع بی کلام را انتخاب کردم.
با امید به اینکه در این سرمای زمستانی، در کنار دوستانی صمیمی و همراه با یک دمنوش گیاهی معطر و داغ؛ از شنیدن این آهنگ ها نیز لذت وافر ببرید.
درباره پیتر بومن "Peter Baumann"
والدینش هنرمند ، پدرش آهنگساز و مادرش هنرپیشه سینما بود. در هشت سالگی و کودکی ، ساخت دیوار برلین در ذهنش نقش بست تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه آمریکایهای برلین گذراند ، زبان انگلیسی را بخوبی آموخت. شروع کار هنریش در 14 سالگی و در یک گروه بازنوازی (Cover Band) بود که آهنگهایی به زبان انگلیسی را در کلوب جی آی برلین غربی اجرا می نمود. در سال 1971 پس از ملاقات با کریستوفر فرانکی بعنوان عضو جدید گروه تنجرین دریم انتخاب گردید. او نوازنده ارگ ، کیبورد و آهنگساز در گروه بود.
پیتر بومن در کنسرت زنده Ossiach اتریش در سال 1971 بصورت رسمی معرفی و بعنوان عضو جدید گروه جایگزین استیو شرودر آهنگساز و ارگ نواز قبلی گروه گردید. اولین آلبوم او در گروه Zeit منتشره بسال 1972 و آخرین کارش نیز کنسرت اجرای زنده Encore بسال 1977 در امریکای شمالی بود تمامی آلبومهای این دوران توسط مثلث (Trio) ادگار فروئز ، کریس فرانکی و پیتر بومن تصنیف شده است.
بدنبال عقد قرارداد تنجرین دریم با کمپانی معتبر صفحه پرکنی ویرجین ، تنجرین دریم آلبوم اول خود را با مارک این کمپانی در سال 1974 بنام فائدرا منتشر ساخت که در لیست ده آلبوم برتر روز قرار گرفت بدنبال این موفقیت و با پشتیبانی ویرجین رکوردز تورها و کنسرت های جهانی گروه برقرار گردید. و بدین ترتیب بخش دیگری از آثار منتشره تحت عنوان آلبومهای اجرای زنده شکل گرفت. یکی از شاهکارهای گروه آلبوم اجرای زنده Ricochet 1975 و مربوط به کنسرت اجرا شده در بریتانیا می باشد.
متعاقبا و پس از شهرت جهانی گروه ، پیشنهادهای زیادی منجمله از هالیوود برای ساخت موسیقی متن فیلم به آنها ارسال شد ، بخش دیگری از آثار گروه را موسیقی های متن برای فیلم های سینمایی تشکیل دادند. از دیگر شاهکارهای گروه در این دوره آلبوم Stratosfear منتشره بسال 1976 می باشد.
گرایش بومن در گروه به سمت الکترونیک پاپ بود و او بدنبال تولید قطعات با زمان کوتاه تری بود. در این دوره کم کم شاهد افزایش قطعات تولیدی 3 تا 7 دقیقه ای در گروه هستیم. این موضوع را بومن در کارهای انفرادی خود نیز دنبال نمود.
جدایی او از گروه تنجرین دریم به سال 1977 و زمان کوتاهی پس از پایان نخستین تور گروه در امریکای شمالی صورت گرفت آلبوم Encore 1977 یادگار آن کنسرت است.
نخستین آلبوم انفرادی او Romance-1976 زمانی که هنوز عضو تنجرین دریم بود منتشرگردید دیگر آلبومهای انفرادی او عبارتند از :
1979 – Trans-Harmonic Nights
1981 – Repeat Repeat
1983 – Strangers In The Night
1996 – Phase By Phase: A Retrospective '76 – '81
بومن در سال 1982 به نیویورک نقل مکان نمود. او در آنجا کمپانی صفحه پرکنی Private Music را تاسیس نمود. این شرکت کارهای سبک الکترونیک ، نیو ایج را منتشر می ساخت هنرمندانی نظیر Yanni, Patrick O'Hearn, Jerry Goodman ، Suzanne Ciani با این شرکت قرارداد داشتند در حقیقت ناشر اولیه کارهای یانی ، پیتر بومن بوده است . این شرکت در سال 1996 به کمپانی RCA فروخته شد.
او در تمامی دوران زندگی سالمی را دنبال نمود به ازدواج اولیه خود متعهد بوده و پدر سه فرزند می باشد.
پیتر بومن در اواخر دهه چهارم عمر خود سئوالی اساسی را از خود نمود این سئوال این بود : من احتمالا حداکثر حدود 10000 روز دیگر دراین کره خاکی حضور خواهم داشت چگونه می توانم این زمان را به بهترین نحو مورد استفاده قرار دهم تا معنای بخش و مفید باشد.
بدین ترتیب او از دنیای موسیقی خداحافظی نمود ، او از اوایل سال 2000 به بعد تمام اوقات خود را صرف مطالعه ، تحقیق و تدریس در علوم انسان شناختی و فلسفه نموده است. او از سال 2009 در لس آنجلس مقیم گردید و هم اکنون مدیر چند شرکت و بنیاد عام المنفعه مرتبط با کارهای تحقیقاتی و مطالعاتی خود است.
گردآوری مطلب "درباره پیتر بومن" : SunShine
آهنگ bicentennial present را از اینجا بشنوید
آهنگ This day را از اینجا بشنوید
آهنگ white bench and black beach را از اینجا بشنوید
آهنگ chasing the dream را از اینجا بشنوید
آهنگ the third site را از اینجا بشنوید
درباره پیتر بومن در ویکی پدیا:
با سپاس از شما دوستان سایت HOME THEATER CENTER و همچنین مدیریت سایت، بهرنگ عزیز
اوکارینا (Ocarina) یکی از قدیمی ترین سازهای موسیقی در جهان می باشد. 12000 سال قدمت! گذشته آن به چین برمی گردد ولی به مرور زمان به اروپا نیز راه پیدا می کند. نحوه صدا دهی آن تقریبا شبیه به فلوت ریکوردر می باشد (سازی بادی). جنس آن معمولا از سفال است ولی با پلاستیک، چوب، شیشه و فلز نیز ساخته می شود. تعداد سوراخهای آن هم 4 تا 13 عدد می باشد و صدای آن نیز بسیار زیباست.
در این پست به معرفی چند قطعه برتر موسیقی بدون کلام از ساز اوکارینا خواهیم پرداخت که توسط دو آهنگساز برجسته اوکارینا Diego Modena و Jean-Philippe Audin نواخته و عرضه شده است. در واقع ساز اوکارینا بیشترین شهرتش را مدیون این دو نوازنده می باشد.
آهنگ "Song of Ocarina" در سال ۱۹۹۱ توسط موزیسین ها ژان فلیپ اودن و دیگو مودنا اجرا گردید و در واقع یک موسیقی بدون کلام است که توسط ساز اوکارینا نواخته شده است. این تک آهنگ از آلبوم اوکارینا اولین بار در فرانسه منتشر شد و موفقیت بالایی برای این دو آهنگساز به ارمغان آورد و برای مدت طولانی به عنوان اولین آهنگ بدون کلام در صدر فهرست شماره یک این کشور قرار داشت و جوایز متعددی نیز بدان تعلق گرفت.
مجموعه آثاری که تحت عناوین اکارینا “Ocarina” توسط دو هنرمند Jean-Philippe Audin و Diego Modena با ساز اوکارینا و ویولن سل اجرا شده است مشتمل بر چندین آلبوم می باشد که برای علاقمندان ساز اوکارینا لحظات خاطره انگیزی را می آفریند.
درباره دیگو مودنا:
دیگو مودنا متولد آرژانتین می باشد . او تحصیلات خود را در کالج سن آگوستین بوینس آیرس آغاز کرد ، جایی که دوره های موسیقی در آنجا الزامی می باشد. برای اکثر دانش آموزان آنجا مقدمات موسیقی جزء درس های تکراری و خسته کننده به حساب می آید اما برای دیگو بر عکس این بود و توانست بلافاصله جایگاه خود را پیدا کند و مشتاقانه در خانه نیز مطالعات موسیقی خود را ادامه می داد. او در سن 12 سالگی به طور کامل نت های موسیقی را می توانست بخواند و به طور بسیار دلنشینی به اجرای فلوت می پرداخت.
او در حالی که در رشته حقوق تحصیل می کرد با فلوت عرضی در هنرستان موسیقی آشنا می شود. وی در ادامه تحصیلات خود فلوتهای سنتی و بومی منطقه آند مانند اوکارینا ، پان فلوت و کاینا به صورت تخصصی پیگیری کرد.
دیگو مودنا در سن 21 سالگی گروه خود را با عنوان "MAIZ" بر اساس موسیقی معاصر و فولکور آرژانتین تاسیس می کند. گروه او شامل 5 موزیسین آرژانتینی بود و تورهایی را در پایتخت های آمریکای جنوبی ، سوئد ، ایتالیا ، فرانسه ، اسپانیا بر گزار می کرد.
در یکی از روز های سال 1991 در استودیویی در پاریس او مشغول ضبط موسیقی بود که به طور اتفاقی با پل دی سنویل ، آهنگساز و تهیه کننده موسیقی های ریچارد کلایدرمن آشنا می شود. پل دی سنویل بلافاصله با دیدن دیگو به او می گوید : تو موزیسینی هستی که مدتها بدنبالش او بودم و از او برای همکاری بر ساخت آهنگش دعوت می کند و مودنا را بلافاصله به استودیوی بعدی می برد.
در طول سه روز همکاری که با یکدیگر داشته اند ، موسیقی بی نظیر "Song for Ocarina" بوجود می آید که ترکیب بسیار زیبایی از ساز های پان فلوت ، اوکارینا و ویولن سل بود و این آغازی بود بر موفقیت های بعدی او که از آن جمله می توان به آلبوم بسیار زیبای "اوکارینا" اشاره کرد.
منابع: ویکی پدیا، والا موزیک و ...
چند اثر برگزیده زیر از دو آلبوم اوکارینا ۱ و ۲ انتخاب شده است که امید مورد توجه دوستان سایت htcenter واقع گردد و تداعی خاطره های خاطره انگیز باشد. (فرمت flac است و همگی لینک مستقیم می باشد)
Song of Ocarina
از اینجا بشنوید و لذت ببرید
Moonlight reggae
از اینجا بشنوید
Girl from key biscayne
شنونده این موسیقی زیبا از اینجا باشید
Implora (flute solo)
این موسیقی زیبا را از اینجا بشنوید
Ocarina 2
واقعا زیباست از اینجا
Hot Cakes Reggae
با این آهنگ خاطره انگیز همراه باشید از اینجا
El Condor Pasa
این آهنگ در ورژن های گوناگون و توسط آهنگسازان مختلفی با سازهای دیگری نواخته شده است که اکنون می توانید آن آهنگ زیبا را با ساز اوکارینا از اینجا بشنوید
Song Of Ocarina (Ocarina solo)
از اینجا بشنوید
Song For Baby Jane
خودم شخصا این آهنگ رو خیلی دوس دارم و موقع شنیدن دچار هیجان میشم. با ما همراه باشید و از اینجا بشنوید و لذت ببرید
در یوتیوب کلیپ های تصویری متنوعی از اوکارینا وجود دارد و جهت زیبایی پست، من فقط سه قطعه مشهورتر که کیفیت بهتری هم داشت، را برایتان لینک مستقیم کردم :
Song of Ocarina
Ocarina burning
Implora
با تشکر فراوان از جناب برزین عزیز و سایر دوستان همدل و همراه
آنه!
تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت، وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود.
با من بگو؛ از لحظه لحظه های مبهم کودکیت، از تنهایی معصومانه دستهایت!
آیا میدانی که در هجوم درد ها و غم هایت و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت، حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود.
آنه!
اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری، در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی و اینک آنه: شکفتن و سبز شدن در انتظار توست... در انتظار توست!
تیتراژ آغازین کارتون آنشرلی با موهای قرمز (یا سریال رویای سبز)؛ یک موسیقی (Careless Whisper "نجوای بی پروا") جذاب همراه با جملاتی سحرانگیز که با خاطرات کودکی همه ما پیوند خورده است و این پست یادآور ملودی های زیبایی از یک هنرمند و آهنگساز جهانی و مشهور خواهد بود که گرچه متاسفانه اینک یک سال است که در میان ما نیست اما خاطرات موسیقیایی اش برای همیشه در لحظه لحظه زندگی ما جاودانه خواهد ماند.
در زندگی معمول ما، هنرمندانی که لحظات خاطره انگیزی برای ما آفریده اند، از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نخواهد کرد و چه با ارزشند اینگونه انسان ها و هر اندازه از چنین انسان هایی تمجید و تعریف شود، واقعا حق مطلب به درستی اداء نشده است.
جیمز لست (به انگلیسی: James Last) (نام اصلی: هانس لاست (به آلمانی: Hans Last)؛ معروف به هانزی Hansi) (زادهٔ ۱۷ آوریل ۱۹۲۹ در شهر برمن – درگذشتهٔ ۹ ژوئن ۲۰۱۵) یک موسیقیدان، آهنگساز بدون کلام و رهبر بزرگ ارکستر از آلمان بود.
لست بیشترِ عمر حرفهایاش را در آلمان و بریتانیا گذراند. نواختن پیانو را از سن 12 سالگی آغاز کرد. شهر و خانه ی او به شدت در جنگ جهانی دوم بمباران شد. در سن 14 سالگی به مدرسه موسیقی نظامی ارتش آلمان وارد شد.او به رادیو برمن ارکستر رقص هانس گونتر در سال 1946 پیوست. لست در سالهای پس از جنگ، رهبری ارکسترهای مختلف با چیدمان های متفاوت برای نواختن قطعا معروف شاد و ویژه رقص را به عهده داشت. در سال 1948، او رهبر کنسرت گروه Last-Becker برای هفت سال شد. در آن زمان، او به عنوان بهترین نوازنده بیس در کشور توسط یک نظرسنجی جاز آلمان به مدت سه سال متوالی انتخاب شد، از 1950-1952. پس از منحل شده گروه کنسرت Last-Becker او مرتب در خانه برای سوابق Polydor، و همچنین برای تعدادی از ایستگاه های رادیویی اروپا کار می کرد. وی رهبری بیش از دو هزار ارکستر زنده در سراسر دنیا از جمله کشورهای آسیایی، اتحاد شوروی و همچنین شهر لندن را به عهده داشت.
لست در زندگی سراسر ارزشمند خود به جوایز متعددی نیز دست یافته كه از آنها می توان به عنوان Star of the Year (ستاره سال) در سال 1976 از Billboard magazine و جایزه ECHO در سال 1994 در آلمان به پاس یک عمر فعالیت چشمگیر در زمینه موسیقی اشاره كرد.
او که موفق ترین رهبر ارکستر آلمان پس از جنگ جهانی دوم محسوب میشود، در طول پنج دهه فعالیت خود، هفده رکورد فروش پلاتین کسب کرد.
جیمز لست اولین آلبوم خود را در سال 1959 به بازار عرضه کرد، اما با ارائه آلبوم Non-Stop Dancing در سال 1965 میلادی، به شهرت رسید. این آلبوم در واقع مجموعه ای از اجراهای متفاوت و بدیع از آهنگ های مشهور است كه به وسیله ریتمی تند و شاد و نیز با همراهی اصوات سرور و شادمانی جمعیت به هم مرتبط شده اند. این آلبوم موفق او را به یک ستاره اروپایی بزرگ دنیای موسیقی بی کلام تبدیل كرد.
جیمز لست در آهنگ های خود از تلفیق آهنگ ها و سبک های موسیقی متفاوت كشورها و فرهنگ های مختلف استفاده می کرد.
این آهنگساز بزرگ همچنین با بزرگان موسیقی همچون پل موریه (Paul Mauriat) و ریچارد کلایدرمن (Richard Clayderman) هم اثرات به یاد ماندنی را ساخته است که مورد قبول موسیقیدانان و موسیقی دوستان بسیاری قرار گرفته است !
گفته می شود که حدود ۲۰۰ میلیون نسخه از آلبومهای موسیقی وی در طول دوره زندگی حرفه ای او بهفروش رفت. در ایالات متحده، موسیقی جیمز لست یک جزء اصلی از موسیقی های زیبا و استفاده از موسیق های بی کلام آن در رادیو در طول سال ها بوده است.موسیقی شاد او در آلبوم های متعددی که منتشر کرده است باعث شده است او خود را در بین پرفروش ترین در آلمان و انگلستان شناخته شده ببیند.
این آهنگساز و هنرمند فقید سالهای آخر عمرش را بین هامبورگ در آلمان و فلوریدا در آمریکا گذراند و در روز نهم ژوئن، نوزدهم خرداد در سن ۸۶ سالگی در خانه ی خود در Palm Beach فلوریدا دارفانی را وداع گفت. (روحش شاد؛ یادش برای همیشه گرامی باد)
آثار او بخصوص در طی دهه های 80 میلادی جزو برترین آثار موسیقی نئو کلاسیک و عصر جدید بشمار می رود. همکاری وی با هنرمندان بزرگی همچون ریچارد کلایدرمن باعث خلق آثاری ماندگار همچون Careless Whisper "نجوای بی احساس" شد.
ریچارد کلایدرمن آهنگساز بزرگ جهانی پیانو به مناسبت مرگ جیمز لست در شبکه ی اجتماعی فیس بوک پیام تسلیتی بدین مضمون ارسال کرد :
«از شنیدن خبر مرگ جیمز لست بسیار غمگین شدم. ما سالهای سال کارهای استودیویی و زنده متعددی را ارایه دادیم که همیشه موجب خوشنودی بود. به واقع هر بار که با جیمز کار میکردم زیر نگاه هوشیار او احساس امنیت میکردم. جیمز انسانی خبره و متشخص بود. جیمز در 86 سالی از دنیا رفت. پدرم اگر 40 سال پیش فوت نکرده بود هماکنون به سن و سال او بود. تو گویی پدر دومم را از دست دادهام. ریچارد کلایدرمن»
لست خالق آلبوم های موفق و درخشان با کلام و بدون کلام زیادی بوده است. آخرین کنسرت این آهنگساز با نام خداحافظی و در سالهای پایانی عمر ایشان در سالن رویال آلبرت هال لندن اجراء گردید.(نسخه DVD و Blu- ray در آمازون از اینجا)
آثاری که از لست به یاد مانده است، گاه تنظیم مجدد آثار معروف است و گاه از ساخته های خود این هنرمند که در اینجا جهت آشنایی دوستان عزیز به معرفی سه آلبوم بسیار زیبا و تعدادی از قطعاتی که ماندگار و جاودانه هستند (بدون کلام)، خواهیم پرداخت:
آلبوم Biscaya یا خلیج بیسکایا که در سال ۱۹۸۲ به بازار عرضه گردید و دارای ۱۱ تراک می باشد بی تردید یکی از بزرگترین آثار جیمز لست است. اولین آهنگ این آلبوم "بیسکایا" می باشد که لست تحت تاثیر زیبایی های این ساحل آهنگ بیسکایا را نوشته و اجرا کرده است (زیبایی این آهنگ حد و حصری ندارد) .
نسخه با کیفیت این آهنگ را از اینجا بشنوید.
تصویری بیسکایا را در آپارات از اینجا ببینید.
تصویری بیسکایا در یوتیوب از اینجا ببینید.
قطعه سوم این آلبوم با نام "Rain and Sun" باران و خورشید نیز از آهنگ های به یاد ماندنی و بی نظیر لست است. شروع آهنگ، اوج و فرود عالی این آهنگ، به آرامی روح شما را به پرواز در می آورد و در لحظه اوج این آهنگ واقعا احساس پرواز در یک جهان بی کران و بی انتها را خواهید داشت (فقط باید بشنوید و دل به این آهنگ بسپارید. اولین بار که این آهنگ را شنیدم در مجموعه آلبوم های ارکسترهای بزرگ جهان بود که سالها پیش از سوی "انتشارات بانگ" و بر روی کاست منتشر شد و هنوز هم به یادگار در مجموعه من خواهند بود، بیش از صدها بار این آهنگ را شنیده ام اما هنوز هم مانند اولین بار در ۲۰ سال پیش برایم خوشایند و تازگی دارد)
این قطعه را از اینجا بشنوید.
آهنگ باران و خورشید در یوتیوب از اینجا بشنوید.
آهنگ beachrunner "دونده ساحل دریا" را از اینجا بشنوید.
از دیگر آلبوم های موفق این آهنگساز جهانی با عنوان "Paradiesvogel" یا پرنده بهشتی (عنوان به زبان آلمانی می باشد)، همان طور که از کاور آلبوم بر می آید، برگرفته شده از پرنده ایی بنام مرغ بهشتی است که اکثرا در جزیره گینه نو و استرالیا یافت می شوند که در سال ۱۹۸۲ به بازار عرضه شده است و دارای ۱۲ قطعه می باشد و به مانند آلبوم پیشین دنیایی از آرامش و زیبایی و خاطره را به دنبال خواهد داشت. نکته جالب در همزمانی عرضه دو آلبوم بیسکایا و پرنده بهشتی در یک سال می باشد که بی شک توانایی محض این آهنگساز را ساخت و نوشتن قطعات موسیقی به رخ می کشد.
قطعه A morning in Cornwall "یک صبح در کارناوال " از این آلبوم از اینجا بشنوید
آهنگ love bird از این آلبوم را از اینجا بشنوید
آهنگ مشهور Paradiesvogel "مرغ بهشتی" را از اینجا ببینید.
از دیگر آلبوم های درخشان لست ، آلبوم Pop Symphonies "سمفونی پاپ" است که با همراهی ارکستر نواخته شده است و در سال ۱۹۹۱ با ۱۲ قطعه عرضه شد. آلبومی بسیار زیبا و شنیدنی که به معرفی قطعاتی از این اثر بدیع می پردازیم.
اولین قطعه این آلبوم با نام Night in white satin "شب در اطلس سفید" که لحظاتی رویایی را برای شما رقم خواهد زد را از اینجا بشنوید.
قطعه دوم با نام Angelia "یونانی" را از اینجا بشنوید.
قطعه معروف دیگر این اثر با نام Hotel california "هتل کالیفرنیا" را از اینجا بشنوید و خود را به دست خاطره های زیبا بسپارید.
"هتل کالیفرنیا" را در یوتیوب از اینجا ببینید.
موسیقی بدون کلام و دلنشین "بانوی قرمز" در آپارات از اینجا بشنوید.
بانوی قرمز در یوتیوب را از اینجا بشنوید.
آهنگ آفریقا Africa را از اینجا بشنوید.
و چند تک آهنگ معروف:
آهنگ بسیار معروف The Lonely Shepherd "چوپان تنها" كه در موسیقی متن فیلم سینمایی Kill Bill Vol. 1 از آن استفاده شده را نیز جیمز لست نوشته و Zamfir آهنگساز معروف پن فلوت با همراهی ارکستر جیمز لست آن را اجرا كرده است.
این آهنگ زیبا را از اینجا بشنوید.
این آهنگ را در آپارات ببینید
در یوتیوب ببینید
تنظیم آهنگ عاشقانه فیلم تایتانیک از جیمز لست در آپارات ببینید
در یوتیوب ببینید
آهنگ "خانه ای از طلوع خورشید" the house of the rising sun را از اینجا بشنوید
آهنگ های”Gimme gimme gimme” و "Take a chance on me" بعنوان یکی از هزاران کار ارزنده وی در مجموعه آلبوم های منتشر شده از او میباشد که این آهنگ در آلبومی تحت عنوان”Plays Abba” که انتشار آن مربوط به سال ۲۰۰۱میلادی می باشد قرار دارد. اصل این آهنگ مربوط به گروه سوئدی “Abba” که در سال های ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۳ فعالیت داشتند، می باشد که این گروه در زمینه موسیقی پاپ فعالیت میکرده. در آلبوم”Plays Abba” جیمز لست قطعاتی از مجموع آلبوم های گروه”Abba” رو بصورت بی کلام و کاملا زیبا ساخته است که در اینجا و اینجا
این دو آهنگ زیبا و بدون کلام را بشنوید.
خرید آلبوم Biscaya در آمازون از اینجا
خرید آلبوم paradiesvogel در آمازون از اینجا
دانلود آلبوم های پرنده بهشتی و سمفونی پاپ از تورنت با کیفیت flac از اینجا
دانلود آلبوم بیسکایا از تورنت با کیفیت flac از اینجا
آلبوم play Abba با کیفیت flac از تورنت از اینجا
و خرید از آمازون از اینجا
آهنگ «نجوای بیپروا»(به انگلیسی: "Careless Whisper") یا زمزمههای بیپروا تکآهنگ معروفیاست از جورج مایکل که در ۱۹۸۴ میلادی توسط اپیک رکوردز در بریتانیا و ژاپن و توسط کلمبیا رکوردز در آمریکای شمالی منتشر شد.
در پخش کارتون آنه با موهای قرمز در تلویزیون ایران نسخهٔ بیکلام این اثر (از ساخته های مشترک ریچارد کلایدرمن و جیمز لست که در آلبوم بهترین های جیمز لست و ریچارد کلایدرمن هم منتشر شده است) بجای آهنگ تیتراژ آغازین استفاده شدهاست، به همین دلیل این اثر در ایران با نام آهنگ آن شرلی نیز شناخته میشود. این ملودی زیبا را از اینجا بشنوید.
آثار شنیدنی این آهنگساز پایانی ندارد، این پست هم فقط معرفی بخش بسیار ناچیزی از بسیار آلبوم های موفق و مشهور جیمز لست بود که به جهت ادای دین در جهت بزرگداشت یاد این هنرمند فقید خدمت شما دوستان عزیز تقدیم گردید.
منابع: ویکیپدیا و ....
با سپاس
شیلر یک پروژه موسیقی الکترونیک است که بوسیله آقای “Christopher von Deylen” تهیه کننده و آهنگساز آلمانی اداره میشود. نام شیلر برگرفته از نام شاعر و نمایشنامه نویس آلمانی Friedrich Schiller گرفته شده است. آقای کریستوفر ون دیلن هیچوقت خواننده و وکالیستی برای گروه در نظر نگرفت ولی آواز خوانانی چون Sarah Brightman و Moya Brennan در آلبوم ها ایفای نقش کرده اند . کانال تلویزیونی Music Force Europe یک میان برنامه مخصوص شیلر را به این گروه ارائه داده بود که به نام “Schill-out” مشهور شد.
شیلر جایزه ی ECHO را در سال 2002 برای بهترین رقص تنهای سال با "رویای تو" به دست آورد. او بیش از هفت میلیون آلبوم را در سراسر جهان بفروش رساند.
آواز توسط هنرمندان مهمان از جمله سارا برایتمن، مویا برنان از کلاند، آدم یانگ از شهراول، آندریا کور از کورها ، کولبی کالیت ، سارا هاولز از ویلز محلی عاطفی / گروه موسیقی Paper Aeroplanes ، بن بکر، پیتر هپنر از گروه موسیقی تکنوپاپ Wolfsheim، MILU یا میلا مار، خاویر نایدو، مایا سابان، کیم سندرز که قبلا از گروه موسیقی Culture Beat ، آنا توروجا از گروه پاپ اسپانیایی Mecano ، تاریا تورونن خواننده سابق گروه موسیقی نایت ویش، دسپینا واندی، الکساندر واژانو گروه دارک ویو، دایان لاکین، خواننده سوئدی سپتامبر سروده می شود. دیگر نوازندگان که با شیلر همکاری داشته اند شامل انگان، لانگ لانگ، کلاوس شولز، مایک اولدفیلد، هلن بلدینگ، کیت هاونویک، دامای از فراگما، یاعیل گروه موسیقی سوئیسی لونیک، استفینی کوکر و بازیگر آلمانی آنا ماریا موهه می شوند.
از این آهنگساز مشهور و نامی آثار فراوانی تاکنون منتشر گردیده که هر کدام به نوبه خود زیبا، خارقالعاده و بسیار شنیدنی بوده اما در این پست ما سه اثر برگزیده معرفی نموده ایم که در مقام مقایسه با دیگر کنسرت های دیگر از این آهنگساز و حتی آهنگسازان مشهور دنیا از شکوه و عظمت خیره کننده تری برخوردار بوده که فقط با مشاهده این آثار می توان پی به واقعیت فوق برد.
اولین اثر برگزیده، ششمین آلبوم استودیویی شیلر، Atemlos (از نفس افتاده) می باشد که در 12 مارس 2010 منتشر شد.کنسرت زنده این آلبوم که چهارمین کنسرت این آهنگساز آلمانی نیز می باشد در تور بهار ۲۰۱۰ و به صورت فراگیر sourrand برگزار گردید که به علت نورپردازی عالی و سطح بالای امکانات صدابرداری و پخش و فیلمبرداری برجسته واقعا بی نظیر و خیره کننده بود.
اجرای کنسرت Atemlos بر روی یوتیوب:
اینجا
قطعه ای از کنسرت Atemlos بر روی آپارات:
اینجا
خرید از آمازون:
اینجا
و
اینجا
دومین اثر برگزیده یکی دیگر از آلبوم های زیبای شیلر بنام soone "خورشید" بود که با انتشار این آلبوم در سال ۲۰۱۲ (هفتمین آلبوم استدیویی)افق تازه ایی را پیش روی مخاطبانش قرار داده و لذتی وصف ناپذیر را برای آنها به ارمغان آورد. تعجب آور نیست وقتی سخن از ارائه آلبوم جدید شیلر به میان می آید میلیون ها نفر انتظارش را می کشند، چرا که آثار زیبا و بی نظیر او را می توان با تمام وجود لمس کرد و در آنها غرق شد. کنسرت این اثر نیز در همان سال برگزار گردید که به علت نورپردازی های ویژه و صدای sourrand در جایگاهی بالاتر از کنسرت قبلی شیلر قرار گرفت.
اجرای کنسرت soone "آفتاب" بر روی یوتیوب:
اینجا
سی دی آلبوم sun بر روی آمازون :
اینجا
کنسرت آفتاب در آمازون:
اینجا
سومین اثر برگزیده یکی دیگر از کنسرت های عظیم و فوق العاده شیلر در شهر برلین آلمان است که در تاریخ 8 جولای 2014 و با همراهی ارکستر سمفونیک برگزار گردید که اجرای آثاری از آلبوم های قدیمی و جدید در قالب ارکستر سمفونیک و گاها اجرای متفاوتی از این آثار، باعث مسرت دوستداران این آهنگساز شد.
قطعه ای از کنسرت سمفونیای شیلر را در آپارات ببینید:
اینجا
اجرای کنسرت سمفونیا بر روی یوتیوب:
اینجا
سی دی کنسرت سمفونیا بر روی آمازون :
اینجا
کنسرت سمفونی در آمازون:
اینجا
در ویکی پدیا از شیلر بیشتر بخوانید:
اینجا
در پست های آینده به معرفی آثار بیشتری از این آهنگساز فوقالعاده برجسته خواهیم پرداخت که در سبک نیوایج پیشتاز است.
با سپاس
سلام و عرض ادب و احترام به جناب برزین و همگی دوستان
مجموعه آمپ یاماها 3050 و بلندگوهای سری 8 فوکال که شامل جلو 836vw و سنتر 800vw و سوراند 807v بود، به دستم رسید و واقعا از ساخت آمپ و مجموعه بلندگوهای فوکال غرق در لذت شدم، واقعا قابل مقایسه با بلندگوهای قبلی ام که جامو 606 بود، نبوده و از نظر کیفیت ساخت و صدا بی نظیر می باشند.
بلندگوهای این سری (vw) طبق گفته شرکت تسراگروپ نماینده فوکال و همچنین شرکت سازنده، از نوع ادیشن بوده و جنس درایوها به مانند سری بلندگوهای الکترا می باشد و واقعا به معنی واقعی کلمه، هنر زیبای طراحی و کیفیت ساخت در این مدل مشهود و عیان است.
بلندگوهای فوکال گرچه هنوز در ابتدای راه اندازی می باشد و به بخاطر کارکرد کم هنوز به پایداری لازم نرسیده اند اما طبق فرمایش شما، حجم صدا در ولوم های بالا بدون آشفتگی و بهم ریختگی می باشد که این نشان از کیفیت و اعتبار این برند می باشد.
بزرگی و وزن زیاد بلندگوهای سنتر و سوراند باعث تعجب و حیرت من شد ، انتظار نداشتم با چنین بلندگوهایی روبرو شوم و البته باعث خوشحالی است چرا که در لودهای بالای صدا، صدای قوی تر و با ثبات تری دریافت خواهیم کرد.
اگر بخواهم از نظر اندازه و طراحی مجموعه سری 8 فوکال و سری قبلیم که 606 جامو بود، مقایسه کنم، چثه و طراحی این بلندگوها اصلا قابل قیاس با جامو نبوده و زیبایی و جذابیت، دو عنصر مشهود شرکت فوکال است. گرچه سری 606 جامو بقول جناب برزین بیشتر از پولی که از انسان میگیره، به آدم صدا تحویل میده، و فکر کنم در آینده گاهی دلم برای جامو 606 تنگ خواهد شد .
آمپ 3050 یاماها که خیلی شیک و مدرن است، با وزن بسیار زیاد خود و با کوهی از امکانات و ساپورت انواع فرمت های صدا و تصویر و طراحی بی نظیر دستگاه که با دیدن آن لب به تحسین شرکت سازنده خواهیم گشود، با 150w قدرت (8 اهم ) مناسب ستاپ کردن این سری بلندگوها انتخاب شد که واقعا هم انتخاب بجا و شایسته ای بود. همانطور که گفته بودید تفاوت در اجرای فرمت های صدا مانند دالبی و dts و فرمت های صدای بلوری در این آمپ و آمپ قبلی که اونکیو 508 بود ، آشکار و واضح بوده و اونکیو در اجرای فرمت دالبی قوی تر بود که البته باعث تعجب من شد.
نصب و کالیبره بلندگوها نیز با توجه به سرعت و دقتی که از یاماها انتظار میرفت، با موفقیت صورت گرفت گرچه پیچیدگی های مخصوص به خود را داشت. نداشتن دفترچه راهنما بصورت کتابچه تنها نکته منفی بود که لازم است به آن اشاره کنم گرچه در سی دی همراه دستگاه بصورت فایل pdf موجود است.
موارد فوق گوشه ای از بررسی های اولیه بود که گفتم شاید مورد استفاده دوستان عزیز قرار گیرد.
در پایان خواستم از فرصت استفاده کرده و هم تشکری کرده باشم از جناب برزین عزیز بخاطر مشاوره و زحماتی که این مدت صبورانه پاسخگو بودند و همچنین از شرکت تسراگروپ بخاطر تخفیف های ویژه ای که در خرید بلندگوهای فوکال نسبت به بنده داشتند و زحماتی که بابت ارسال وسایل متحمل شدند ، نهایت تشکر را داشته باشم. و در آخر هم از جناب محمد پور از فروشگاه آکوستیک بخاطر همه مهربانی و محبتی که جهت خرید و ارسال آمپ یاماها و سایر ملزومات و تخفیف ها و ارسال هدایای ویژه ای که در حق اینجانب داشتند، نهایت سپاس خود را اعلام می دارم.
کل مجموعه از هر دو فروشگاه با بسته بندی های خیلی عالی و بی نقص ارسال شد که این خود می تواند مهر تاییدی بر مشتری مداری این دو فروشگاه باشد.
استعلام قیمت دستگاههای ذکر شده از شهرهای دوبی و قطر توسط دوستان اینجانب نیز صورت گرفت که با توجه به اینکه مجموعه های عرضه شده توسط این دو فروشگاه در ایران با گارانتی عرضه می گردید، از نظر قیمتی کاملا به صرفه تر از کشورهای فوق الذکر بودند.
خرید موارد باقیمانده تجهیزات هم در ماههای آینده از همین دو فروشگاه صورت خواهد گرفت.
سپاسگزارم از استاد برزین و همه دوستان
حق یارتان
خرسند
ماه گذشته برای خرید یک مجموعه Hi Fi سفری به تهران داشتم، اولین روز در خیابان جمهوری به سراغ چند فروشگاه رفتم و صدایی چند نیز شنیدم، تا اینکه سراغ پلاک 76 پاساژ بزرگمهر رفتم، فروشگاه آکوستیک با مدیریت آقای محمدپور، که البته خود ایشان تشریف نداشتند و تلفنی برای ساعت 7 همانشب قراری در شوروم ایشان واقع در میرداماد، میدان محسنی گذاشتیم.
در بدو ورود احترام، شخصیت و گشاده رویی ایشان جلب توجه می نمود. متعاقب آن شوروم بزرگ و مجهزشان؛ جوری که حیفم آمد این تجربه را با همسرم شریک نشوم، لذا ایشان را نیز دعوت نمودیم تا به ما ملحق شوند.
پس از پذیرایی گرم و صمیمانه ایشان، و گپ و گفتی دوستانه به سراغ مجموعه های ایشان رفتیم، این مجموعه بسیار زیبا، بزرگ و مجهز بود، بهترین برندها در کنار یکدیگر دمو شده بودند، از فوکال سری 700 تا 900 و الکترا گرفته تا Dynaudio و KEF و ROKSAN و SONUS FABER و بلندگوی دانمارکی DALI. و برند هایی مانند CLEAR AUDIO و MARK LEVINSON و CLASS و PATHOS و OPERA CONSONANCE و SHANLING و RAYSONIC و LEXICON و PEACHTREE و PRIMARE و MARANTZ و MISSION و ...
با صبر و حوصله به صدای چند بلندگو از قبیل Dali، Focal، KEF و Sonus Faber گوش فراسپردیم، در یکی از اتاق های شوروم ایشان صدایی رویایی از بلندگوهای Albedo aptica که به همراه آمپلیفایر EAR که توسط طراح معروف Tim de paravicini طراحی شده و همچنین سورس C. E. C شنیدیم صدایی بسیار زیبا، رسا و بکر که طنین آن همچنان در گوشمان است.
همچنین حیفمان آمد از مجموعه تصویری ایشان بهره نبریم، لذا بخشی از کنسرت پیترگابریل را در نمای سه بعدی و صدای دالبی بلندگوهای سری Diamond 800 بلندگوساز مطرح انگلیسی B&W را به دعوت ایشان دیدیم، صدا و تصویر در اوج کیفیت قرار گرفته بودند.
نتیجه این بازدید خاطره انگیز بلندگوی Dali بود که برای اولین بار در شوروم ایشان با آن آشنا میشدیم. انتخاب من مدل IKON7 MKII بود، این بلندگو کاراکتر صوتی خاصی داشت. در فرکانس پایین صدا خیلی کیپ و دقیق بود. صدا سکوت و آرامش خوبی داشت، در فاصله بین صدای خواننده و صدای سازها هیچگونه شلوغی شنیده نمیشد، با اضافه کردن حجم صدا حتی تا انتهای ولوم هیچگونه بهم ریختگی احساس نمیشد، صدا یکپارچه بود و بدون دیستورشن، یکپارچه و بعد دار، بنحوی که در یک تست اپرایی چیدمان کرال قابل تصور بود. در فرکانس بالا نیز این یونیت علاوه بر تویتر دام از تویتر تکمیلی ریبون بهره می برد که نویدبخش صدایی رسا و شفاف و کامل بود. میتوان گفت این بلندگوساز دانمارکی در این رده قیمت یک شاهکار را به دوستداران صدا ارایه نموده.
واضح است که این بلندگو نیازمند آمپلیفایر و سورس خوب برای درایو کردن است که سری Heritage شرکت YBA را از مجموعه ایشان انتخاب کردیم.
برند YBA یک تقابل حرفه ای محسوب میشود که در یکسوی آن طراحی طراح معتبر فرانسوی، استاد دانشگاه پلی تکنیک Ecole و موسس شرکت YBA Electronics، آقای Yves-Bernard Andre قرار دارد، و در سوی دیگر مهندسین خبره و یکی از خطوط تولید پیشرفته و موفق شرکت Shenzhen shanling digital technology قرار گرفته است. این برند در سری های Design، Heritage، Genesis، Passion و Signature محصولات خود را به بازار ارایه میدهد.
آمپلیفایر YBA Heritage A100 در بلندگوها مختلف صدای ممتازی از خود نشان می دهد و به نسبت کلاس قیمتی خودش پرفورمنس بسیار بالایی از خود نشان می دهد. این آمپلیفایر قدرتمند با بلندگوی 8 اهم توان 100وات و با بلندگوی 4 اهم توان 150 وات داشته و دارای پنج ورودی آنالوگ RCA و یک ورودی XLR بوده و همچنین دارای خروجی Pre out جهت اتصال به Power Amplifire یا Active Subwoofer است.
سورس YBA Heritage CD100 صدایی بسیار موزیکال و طبیعی دارد، این دستگاه علاوه بر خروجی آنالوگ RCA مجهز به خروجی XLR نیز هست و همچنین خروجی دیجیتال و ورودی دیجیتال دارد که میتوان DVD یا Blueray خود را به آن متصل نمود و از DAC آن استفاده نمود، این دستگاه از DAC پشرفته Wolfson WM8740 جهت تولید صدا استفاده میکند.
ظاهر هر دو دستگاه بسیار شکیل، زیبا، حرفه ای، ساده و خوش ساخت است و در ساخت آن از بهترین متریال استفاده شده است.
شفافیت نمایشگر ساده هر دو دستگاه YBA نیز توسط ریموت کنترل خوش دست آن قابل تنظیم است.
در نهایت، بنده به جناب محمدپور بابت حسن معشرت، علاقه، سلیقه، و پشتکار ایشان تبریک میگویم و برای ایشان بهترین ها را آرزو میکنم، درود استاد.
نویسنده: احسان