Home Theater Center
مرکز بررسی سیستم های صوتی و تصویری
بلو - ری فیلم مثل سایر محصولات Disney - Beuna Vista با تبلیغ سایر فیلم های این کمپانی شروع میشه او نم چیزی در حدود ۱۲ دقیقه که برای یه محصول کاتالوگ طبیعیه . منو ها علاوه بر سادگی و زیبایی سریع هم هستند .
بلو - ری این فیلم برای تصویر از استاندارد AVC MPEG-4 استفاده می کنه . بیت ریت فیلم ماهرانه بین صحنه های پر زد و خورد و آرام تقسیم شده . رنگها فوق العاده به نظر میان چه در صحنه هایی که از رنگهای تند و گرم استفاده شده و چه در صحنه هایی که رنگهای سرد قالب تصویر رو در بر دارن .
تصاویر در نشان دادن جزئیات بی نقص هستند و تصاویر در قالب موارد Sharp و عالیه . حتی تو صحنه هایی که از CGI استفاده شده باز هم جزئیات مناسبه چون معمولا خوب در آوردن صنه های ترکیبی ( فیلم برداری زنده + CGI ) از لحاظ تصویری مهارت و امکانات خاصی نیاز داره . صحنه های تاریک تو فیلم کم نیست و همشون تقریبا ایرادی ندارند . نه مشکل رنگ سیاه و نه حتی Grain یا Noise . مثلا صحنه " Aztech Gold " و یا حتی بهتر از اون صحنه " Trojan Horse " که صحنه های قالبا تاریک هستند و حتی میشه گفت بیشتر جلوه های ویژه فیلم تو همین دو تا صحنه خرج میشه ولی بازهم نتیجه نسبت به سایر صحنه های این چنینی بی نظیره .
کلوز آپ از صورت هنرپیشه ها ممعمولا به خاطر خاصیت بافت پوست جزو صحنه هایی هست که می تونه در قضاوت در مورد کیفیت تصویر ارائه شده برای فیلم ها تاثیر گذار باشه . تو این فیلم کلوز آپ ها در صحنه های روشن فوق العاده و در صحنه های کم نوز بی نظیرن .
در صحنه " finding a new crew " یک صحنه وسیع از آسمان بدون ابر دیده میشه . این جور صحنه ها معمولا پر از Grain هستند . این جا هم تصویر عاری از این " نقطه نقطه های معروف " نیست اما باز هم تصویر از این بهتر رو من فقط تو بلو - ری Live free or die hard دیدم .
صحنه نبرد " ویل " و " جک " در کارگاه ویل هم جزو صحنه های فوق العاده فیلم هستش . پر از صحنه هایی که میشه در موردشون قضاوت مثبت داشت . اتفاقا این صحنه جزو یکی از ۳ صحنه قسمت Movie Showcase بلوری فیلم هستش . دیزنی معمولا سه صحنه از فیلم که علاوه بر اینکه جزو صحنه های جذاب و دیدنی فیلم هستن از لحاظ صدا و تصویر هم یه سر و گردن از بقیه بالاتر هستند رو تو این قسمت قرار میده .
در نهایت بگم که تصویر بلو - ری بدون هیچ عیبی نیست ولی برای فیلمی با لوکیشن ها و شات های این چنینی تصویر فیلم یکی از بهترین گزینه هاست .
برای صدا در این بلو - ری از فرمت PCM به عنوان ترک فشرده نشده استفاده شده . صدا ها علاوه بر اینکه loud هستند جزئیات بسیاری رو هم شامل میشن . اگر فیلم را با صدای بلند و یک سیستم مناسب ببینید جزئیات صدا گذاری واقعا ماهرانست . تازه به این مطالب تم های زیبا موسیقی فیلم رو هم اضافه کنید که به نظر من یکی از زیبا ترین های موسیقی فیلم برای فیلمی با این محتواست . کانالهای کناری و پشتی هم در صحنه هایی که فعال میشن فوق العادن مثل صحنه نبرد دو کشتی که شلیک توپ ها خیلی جلب توجه می کنن .
وقتی یکی از سرگرم کننده ترین فیلم ها اخیر صدا و تصویر مناسبی مثل این داشته باشه نتیجه میشه دو ساعت و نیم لذت بردن از تماشای فیلم .
همراه دیسک اصلی فیلم یه دیسک بلو - ری تک لایه هم برای بانس های معمول فیلم در نظر گرفته شده که تقریبا شامل تمام چیزهایی هست که تو دی وی دی فیلم نسخه Lost Disc عرضه شده بود . همگی با کیفیت معمولی و صدای استریو هستن . یکی از جالبترین ویدئو های این دیسک مراسم افتتاحیه و آمادگی برای اولین نمایش فیلم هستش .
حسین تقوی
ببینیم "Underworld Awakening" روی بلو-ری چی برای گفته داره! فیلم امروز عصر دیدم و نکاتی از صدا و تصویر این فیلم یاداشت کردم که با اضافاتی اینجا براتون می نویسم.
تجهیزات تست:
TV: Pioneer Plasma
Speaker: Focal, KEF, B&W, Yamaha
BD-Player: Pioneer LX55
Amplifier: Yamaha RX-A3010
Cable: WireWorld
فیلم با دوربین شركت Red گرفته شده و با کلی سر و صدا روی پرده رفت و من فیلم در IMAX 3D دیدم, در این تحلیل سعی می کنم خیلی نسخه بلوری با آنچه در IMAX دیدم مقایسه نکنم! میدونید که قسمت دوم این فیلم "Underworld:Evolution" مدتها روی دی وی دی و بلوری یکی از فیلم های تست من بوده و هست, و دلیلش فقط شاخص های مثبت این فیلم برای تست نمایشگره. در قسمت اول تصویری رنگ پریده همراه با گرین درشت و نویز میبینیم. در دومی Evolution تصویری با کنتراست بالا همراه با جزوئیات دقیق از سوژه ها و عمق سیاه عالی و گرین نچندان اذیت کننده می بینیم, که خود این گرین نسبتا دقیق پتانسیل تست فیلم بالا برده. سومی Rise of the Lycans کلا فیلم چرتی بود و اصلا نمیشه در مجموعه Underworld قرارش داد! اما انصافا در کلاس نداشته خودش :) A/V خوبی داشت. و اما این آخری Awakening انتظار میرفت کاری متفاوت در صدا و تصویر باشه که تا حدودی هم اینطور شد.
تصویر:
تصویر فوق العاده تمیز و بدون نویز و گرین مهم ترین شاخص مثبت این قسمت بود, تصویر به حدی تمیزه که از فاصله نزدیک میشه پیکسل های نمایشگر بدون مزاحمت گرین یا نویز دید. (دقت کنید این فیلم فضای کاملا تاریک داره و معمولا در این صحنه ها نویز دیجیتال و گرین غوغا می کنه! اما در این یکی وجود نداشت) تصویر قسمت چهارم تا حدودی قالب رنگ پریده قسمت اول داره با این تفاوت که این یکی درخشان تر و بسیار تمیز از نویز و گرین است, نویز اصلا نمی تونم تحمل کنم اما در مواردی میتونم گرین کنترل شده تحمل کنم و حتی ازش لذت ببریم. نور پردازی یکی دیگه از شاخص های مثبت این فیلم بحساب میاد, در هیچ سکانسی تاریکی باعث دیده نشدن برخی سوژه ها نمیشه, در بعضی از صحنه ها از سیاه خالص تا سرمه ای و آبی تیره خیلی دقیق در جای خود دیده میشه و تقریبا هیچ بخشی از تصویر با سیاهی بی مورد پوشیده نمیشه. نکته منفی که باعث شده وضوح تصویر در این قسمت کمتر از انتظار باشد فوکوس های دوربین روی کارکترها و سوژه های تصویر است تا حدی که در نماهای پس زمینه تصویر کاملا خارج از فوکوس هست و جزئیات صحنه دقیق دیده نمیشه! شاید بدترین صحنه این فیلم از لحاظ جزئیات پس زمنیه صحنه داخل خودروی ون در حال حرکت باشه و نمای پشت سر سیلین از بیرون که تقریبا چیزی جزء تصاویر بسیار گنگ دیده نمیشه! روی بلوری یک ساعت پشت صحنه از فیلم هست که من وقت نکردم جزء قسمت های از صحبت ها رو ببینم, و نمیدونم این سکانس در جاده گرفته شده یا CGI در هر صورت که این سکانس افتضاحه! یکی دیگه از نکات منفی تصویر این قسمت ضعیف بودن بافت پوست و اجسام در طول فیلم بود! در بهترین و فوکوس ترین نماها جزئیات آنچنانی از سوژه ها نمی بینیم! از فیلمی که با وضوح فوق بالا گرفته شده انتظار جزئیات بیشتری داریم اما در این فیلم بافت و جزئیاتی کاملا نرمال و گاهی ضعیف میبینیم.
اما نکات خوبی هم از فیلم در تجربه IMAX دارم, دو صحنه سه بعدی فوق العاده در فیلم هست, یکی اوایل فیلم و ديزالو قطرات آب معلق در هوا به صحنه تانک منجمد کننده و یکی انفجار بمب های نقره و پراکنده شدن ذرات نقره در هوا, این دو صحنه واقعا در سه بعدی زیبا بود از حس معلق بودن قطرات آب در سالن تا پوشیده شدن نیمی از سالن از ذرات نقره که از نظر من حتی از صحنه های مثل پرتاب کردن ضامن نارنجك و بسیار صحنه های که برای تاثیر افکت سه بعدی ساخته شده بود زیباتر بود.
صدا:
DTS-HD Master Audio 7.1
صدا در قسمت چهارم جلو تر از تصویر بود, صدای ۷.۱ جذابه اما در صورتی که برای هر کانال افکت مجزا تنظیم شود, در Underworld Awakening صدای 5.1 کاملی می شنویم. در کارای خوب ۷.۱ که من در سیستم خانگی شنیدم صدا ۵.۱ کامل بوده و دو کانال ساراند عقب برای پیک های لحظه ای و فضا سازی وارد مدار شدن, در این یکی هم تقریبا صدای ۷.۱ خوبی می شنویم, صداها به موقع در هر کانال شنیده میشن, افکت ها کش دار نیستند! یعنی یک افکت در لحظه از کانال ساراند کشیده نمیشن به ساراند عقب یا بلعکس, افکت ها با حجم و تاثیر خاص در هر کانال شنیده میشه اصلا حس ۷.۱ جعلی در طول فیلم احساس نمی کنید و کاملا مشخصه روی صدای این قسمت با دقت کار شده.
اگر بخوام چیزی که در لحظه شنیدم و نوشتم بنویسم, چرخش صدا در ۷.۱ کاملا تمام کانال هارو با حجم مناسب درگیر میکنه. برای هر کانال افکت مجزا تنظیم شده و وضوح صدا برای افکت ها دیجیتال (صداهای که داخل استودیو ساخته شده) کاملا کریستالی شنیده میشه, در سکانس های شلوغ جنگی از فرکانس LFE بیش از حد استفاده نشده و لود هر افکت به میزان نزدیک به صحنه می شنویم. صدای برخورد آسانسور به زمین بتنی فوق العاده زیباست, این هم از نکاتی بود که از IMAX تا بلوری در ذهنم بود, لحظه برخورد کابین فلزی آسانسور روی زمینی که کاملا در مقابل این فشار مقاوم بود و انتقال صدای کابین فلزی با لود و جزئیات در صدا فوق العاده زیبا ساخته شدت است.(صدای این برخورد خیلی دوست دارم) همچنین سکانس قرار دادن بمب های نقره توسط سیلین و انفجار طبقات ساختمان خیلی دقیق تنظیم شده بود, از انفجار بمب ها و پرتاب اجسام به سمت دوربین تا افکت های لحظه ای جداگانه که در چهار کانال ساراند شنیده میشه تا آخرین انفجار طبقات و نشیده شدن صدای انفجار از دور همگی دقیق و تاثیر گذار تنظیم شده است.
حجم زیادی از موزیک فیلم در کانال های سارانده! اما اصلا اذیت کننده نیست و در طول فیلم احساس فشار و گم شدن افکت ها در موزیک نداشتم. دیالوگ یکی از ضعف های فیلم روی نسخه خانگی بود! شدت صدای دیالوگ در طول فیلم پایین بود! مشکل تداخل با افکت و موزیک نداشت ولی کم بود و مشکل دیگه وضوح صدای دیالوگ بود که در حد اندازه صدای وضوح بالا نبود!
اما نتیجه گیری کلی که از بلو-ری Underworld Awakening دارم به دور از تمام تحلیل های آنچنانی که ازش نوشتن! من نظر خودم دارم و پیشنهاد میکنم خودتون کار روی بلوری تست کنید و تحلیل هارو با هم مقایسه کنید, این هست که این فیلم در صدا و تصویر و با تاکید بیشتر بر تصویر کاملا کار متوسطی هست!
امروز وقت شد خدمت یک دوست و عزیزی باشم, دوستی که در تست صدای Sarah Brightman روی دستگاه Diapason همراه من بودن. ایشون خودشون خواننده سوپرانو هستند, همیشه بحث های داغی بین ما در باره موزیک و کلیت صدا شکل میگیره و گاهی این بحث ها از ساعت میگذره! برای من که بسیار هم صحبی با این عزیز دوست داشتنی است. اجازه بدین در ابتدا بگم ایشون بلندگوی AURUM مدل WOTAN دارن, AURUM برند آلمانی من نمی دونم در ایران کسی این برند میشناسه یا نه؟ بلندگوی بسیار خوش صدا و خوش ساختی و یکی از دوست داشتنی های بلندگو در آلمان است. از کابل داخلی Rreal-cable استفاده می کند. من خیلی سال از انواع مختلف کابل این شرکت استفاده کردم و برای سلیقه و نوع کاربری من که موزیک و افکت هست بین برند های هم کلاس تا امروز بهتر بوده, تا سال گذشته از مدل 3D-TDC برای دو کانال اصلی و مرکز استفاده می کردم که از مدل های متوسط رو به بالا این شرکت است, الان مدتی کل کابل سیستم صدا و تصویر من WireWorld شاید به دلیل شاخص های تستی بهتری که داره از این برند استفاده می کنم. اما Rreal-cable بهتون پیشنهاد می کنم, در کنترل Timbre صدا در ولوم بالا دقیق هست و همچنین جنس صدارو عوض نمیکنه! برای افکت هم کابل بسیار سریعی است.
بلندگوی AURUM حتما اگر جای پیدا کردید گوش کنید, بسیار صدای زنده و تمیزی داره بدون کاراکتر و با وفاداری بالا به سورس بدون عوض کردن جنس صدا, از اون بلندگوهای که برای وفاداری به نت طراحی شده. من می دونم در ایران این جنس صدارو متاسفانه دوست ندارن! همانطور که بلندگوی مارتن کمتر از خارما دوست دارن! B&W دوست ندارن! مدل های های اند فوکال دوست ندارن! (صدای های اند فوکال با این مدل های پایین مقایسه نکنید) واقعا برام عجیب که در ایران کسانی که خودشون Audiophile می دونند! اکثرا صدای حسی و رنگی دوست دارن! این عجیب ترین مسئله برای من بین افرادی که ادعای علاقه به سیستم های صوتی در ایران دارن, آشنایی در خارج از ایران دیدم که می دونستم خواننده ای خیلی دوست داره بهش گفتم فلان تاریخ در فلان سالن اجرا داره برو و گوش کن و ایشون رفت, بعدا من دید و گفت اصلا از صدا و اجرای زندش خوشم نیومد! من چیزی نگفتم چون می دونستم عادت کرده صدای استودیو رو به اضافه ی خراب کاری که سیستم صوتی روی صدا داره بشنوه. و این واقعیت که اکثرا در ایران صدای ضبط شده خواننده رو دوست دارن و نه زنده! این یک دلیل و دلیل بعدی صرفا خواندن تحلیل ها و سلایق شخصی افراد در اینترنت! در ایران شناخت از صدا با شنیدن نیست, با خواندن!
در ابتدا گفتم این دوست من خودشون خواننده سوپرانو هستند و صحبت اصلی امروز سر شناخت جنس صدا و تمیز دادن صداها بود, اجراهای مختلفی با هم شنیدیم مثل Maria Callas که بزرگترین خواننده زن سوپرانو تاریخ هستند. Elina Garanca شنیدیم, این دو خواننده هر دو خواننده سوپرانو هستند با این تفاوت که Elina Garanca خواننده Mezzo Soprano یعنی کسی که صداش بین Soprano و Contralto زن هست, Contralto صدای بم. اما Elina Garanca توانایی اجرای نت های بالای داره که Maria Callas اجرا میکنه, یعنی میتونه بیاد روی اون نت بالا و نت نگه داره. اما جنس صدای این دو در اجرای بالاترین نت با هم فرق میکنه, نکته ای که این دوست من می گفت اکثرا متوجه این تفاوت نمیشن و همین که خواننده نت مشخصی اجرا کنه میگن این مثلا Mezzo Soprano , Contralto یا Soprano اما در اصل خواننده فقط میتونه بیاد روی اون نت حالا چقدر توانایی این داره که روی نت مشخص جنس صداش تغییر نکنه برای اکثریت مهم نیست و حتی توان تشخیص تفاوت هارو ندارن و فقط رسیدن به نت مشخص مهم می دونند.
از دوستان شنیدم که میگن یک موزیک در بعضی سیستم ها زمانش طولانی تر از قبل شنیده میشه, این حرف کاملا درسته واقعا بعضی سیستم ها موزیکی که به گوش آشناست انگار طولانی تر اجرا می کنند! حالا چرا؟ امروز دوستم به من گفت بزار یه تست صدا اذت بگیرم! ایشون گذشته من میدونه و خبر داشت من تفاوت صدای Maria Callas با Elina Garanca میدونم, خودشم گفت چون میدونم جنس صداها و حدود فرکانسی این دو میشناسی اذت میخوام یک اجرای نت بالا از هر دو گوش بدی و بگی چه فرق بین اجراها متوجه میشی؟ این خیلی سخت بود نت ها یکی بودن و هر دو در بالاترین سوپرانو زن اجرا میشد, اول Maria Callas شنیدم و با چند دقیقه وقفه که ذهن من از فضا خارج بشه این کارش خیلی کار سخت کرد, همون اجرای سوپرانو از Elina Garanca شنیدم, برای من تشخیص خطی بودن صدای Maria Callas روی یک نت در حدود هشت ثانیه با Elina Garanca که اومد روی همون نت اما در هشت ثانیه روی نت انگار پا عوض می کرد و ثابت نبود, روی نت بود اما نت خطی نگه نمی داشت و انگار هر لحظه میخواد بیاد یه نت پائین تر اما نگه میداشت برام خیلی راحت بود. تعریف از خودم نیست واقعیت که ایشون میگفت اکثرا نمی تونند این اجرا و امثال این از هم تمیز بدن و متوجه نمیشن که Elina Garanca خواننده Mezzo Soprano و فقط توان اجرای بالاترین نت سوپرانو داره اما Maria Callas سوپرانو کامل و کنترل صداش در بالاترین نت خیلی راحت تر و کامل تر از یک Mezzo Soprano اکثرا همین که خواننده توانست نتی درست اجرا کنه میگن شما تو این رنج صدا هستی.
این توان پخش کامل هر نت دلیل کش اومدن موزیک در بعضی از سیستم هاست, یعنی اگر خواننده مثلا یک ثانیه روی یک نت میمونه سیستم میتونه اون نت همون یک ثانیه اجرا کنه اما سیستم دیگر توان پخش فرکانس صدای که نت در اون اجرا شده نداره یا داره میاد تا نزدیکی اون فرکانس نت پخش میکنه اما در جای از فرکانس میفته, گوش در لحظه نمیتونه این خطا تشخیص بده اما در طول موزیک حس کم اومدن یا در اجرای درستش طولانی تر بودن زمان موزیک مغز تشخیص میده در واقع در سیستم خوب صدا طولانی نمیشه, به دلیل شنیدن صدای ناقص در اکثر سیستم های صوتی همون ترک وقتی با نت کامل شنیده میشه بنظر طولانی تر میاد در صورتی که اجرای صحیح این و نه اون صدای که در اکثر نواحی فرکانسی نت ها افتادن ولی ما به اون عادت کردیم. این خیلی سخته که سیستمی بتونه اول نت درست پخش کنه همون کاری که ما در سیستم من با Diapason انجام دادیم, تا همین جا هم بسیاری از Setup های بسیار گران توان اجراشو ندارن! اصلا فکر نکنید که دارن که ندارن. و بعد کنترل هر نت در زمان واقعی اجرا اون نت که از هر سیستمی بر نمیاد.
اینارو گفتم تا بدونید در سیستم صوتی به موزیک رسیدن یا نزدیک شدن به آن با داشتن یکسری شاخص های شخصی در صدا و یا داشتن کامپوننت های خاص امکان نداره, اگر دنبال موزیک هستید برید صدای ساز بشنوید و سلیقه شنیداریتون بر مبنای صدای زنده پرورش بدید (خیلی مسئله بزرگ نکنید که ما اینجا سالن و اجرای زنده نداریم) تک نوازی ويولن بشنوید مخصوصا تاکید بر ویولن چون نیم پرده داره و شمارو با تمام زوایایی موزیک آشنا میکنه. بعد صدای ویولن در سیسم صوتی گوش کنید بعد از مدتی متوجه حذفیات صدا در سیستم صوتی میشید در بهترین سیستم صوتی با Setup بد متوجه کاراکتر دار بودن صدا و تغییر Timbre صدای ساز در تک تک فرکانس ها خواهید شد! کم کم متوجه میشید خیلی از سیستم های صوتی شکل فرکانسی تغییر میدن و نتیجه میشه نزدیک شدن صدا با سلیقه طراح! سریع مغز تشخیص میده این صدای طبیعی ساز نیست, خوب وقتی سیستمی صدای ساز عوض میکنه! هرچقدر هم در شاخص های دیگه قوی باشه برای نوازنده یا علاقه مند به اون ساز یا خواننده چه ارزشی داره؟ ما یا سیستم صوتی پاپ داریم چیزی که من دارم و خیلی ها که باهاش انواع موزیک گوش میدیم, حالا یکی مثل من یا با تجربه تر میاد جوری Setup میکنه که بتونه تقریبا صدای برایتمن روی نت پخش کنه و یا سیستم های اند داریم که باید نزدیک ترین اجرا به صدای واقعی بدون تعییر طنین و جنس صدا داشته باشه, از نظر من چیزی جزء این نداریم.
در بخش اول سعی کردم تاثیر مثبت و منفی آکوستیک بر صدا و نحوه انتشار صوت صحبت کنم. در بخش دوم بیشتر با نحوه انتشار صدا در فضای شنیداری آشنا شدیم و چند روش ساده برای بهینه کردن شرایط شنیداری صحبت شد.
این بار کمی در مورد تاثیر آکوستیک و رکوردهای خوب بر Soundstage در موزیک صحبت میکنم.
Soundstage و موزیک خوب فقط رابطه مستقیم با کامپوننت های خوب و Placement بلندگوها نداره, رکوردهای موزیک خیلی در شبیه سازی فضای اجرا موزیک تاثیر گذار است. با هر رکوردی نمیشه فضای سالن اجرا را به اتاق خودمون بیاریم, صدای سازی که ما می شنویم صدای فضای استودیو است, بهترین شرایط صدا با بهترین کامپوننت ها در نهایت نزدیک میشه به صدای که در فضای استودیو ضبط شده است. اکثر افراد موزیک دوست به اشتباه فکر می کنند صدای که می شنوند صدای واقعی ساز! (ما همیشه صدای فضای استودیو را می شنویم و فقط در اجرا زنده میشه صدای واقعی ساز شنید.) استودیوی خوب, مهندس صدای خوب, آکوستیک فضای شنیداری و در آخر این کامپوننت های صدا هستند که مشخص می کنند صدای که می شنویم چقدر به صدای اصلی ساز نزدیک است. موزیکی که در استودیو خوبی ضبط نشده, میکروفون های خوبی در ضبط هر بخش از صدا استفاده نشده, صدابردار خوبی به کار ضبط نظارت نداشته هیچ وقت نمیتونه فضای شنیداری Sweet و Soundstage خوبی ایجاد کند حتی در بهترین سیستم پخش و آکوستیک.
قدیم که تجهیزات ضبط دیجیتال و این امکانات میکس دیجیتالی نبود و چقدر خوب بود! صدا در استودیوهای ضبط میشد که مهمترین شاخص مثبت اون استودیو آکوستیک خوب بود, استودیو خوب آکوستیک خوب داشت و نه تجهیزات دیجیتال آنچنانی که رسما گند میزنه به صدا و هرچی عشق و لطافت تو صدای ساز و خواننده هست میگیره و به جاش جزئیات بالا تحویل گوش میده! جزئیاتی که خیلی زود احساس فشار و خستگی در شنونده ایجاد میکند! شده تا حالا تو جمعی باشید که صدای بدی پخش میشه؟ و شما روتون نمیشه چیزی بگید؟ برای من زیاد پیش آمده:)
اهمیت Soundstage خوب در رکورد های ارکستر بیشتر. نکته ای که افراد علاقه مند به صدا زیاد بهش توجه نمی کنند! و اکثرا فکر می کنند هر قطعه موزیک در یک سیستم خوب باید Soundstage قوی داشته باشد! خیلی از موزیک ها نیاز به فضای سه بعدی دارند تا Soundstage که به آکوستیک و Placement بلندگو بستگی داره, مثل موزیک های که حالت عرفانی دارن و صدای خواننده و سازها در فضای معلق شنیده میشه. این نوع موزیک نیاز به فضای سه بعدی داره یعنی داشتن یک صدای استریو نه دوتا مونو. این به این معنی نیست که اگر سبک خاصی از موزیک گوش می کنید باید سیستم صوتی شما فقط با اون نوع موزیک یا خواننده صدای خوبی بده! اما متاسفانه دیدم که افرادی بدین شکل سیستم Setup می کنند.
نکته مهمی که موزیک دوستان زیاد بهش اهمیت نمیدن و فقط همین که تجسم فضای ارکستر در سیستمی قوی باشه بهش کفایت می کنند! شنیده نشدن سازها در ارکستر! در اکثر سیستم ها ما (صدای ارکستر می شنویم و نه سازهای که در ارکستر نواخته میشه) در ضبط صدا در یک ارکستر برای ضبط صدای سازها از میکروفون های مختلف با فاصله و زاویه های خاص استفاده می شود. و یک میکروفون "Cardioid" که صدای کل ارکستر را دریافت می کند, نمودار پترن این میکروفون چیزی شبیه به قلب به تصویر زیر توجه کنید نقطه اتصال خط محل قرار گیری میکروفون و فضای داخلی محل قرار گیری سازهاست.
در اکثر سیستم های صوتی ما صدای میکروفون Cardioid را می شنویم و نه سازهارو مگر در بخش های که صدای یک ساز خیلی بالا بره! حالا باز بر میگردم به اهمیت رکورد خوب, موزیکی که رکورد خوبی نداره در هیچ سیستم صوتی با هر نوع کامپوننت هیچ کدام از شاخص های مثبت صدا را نداره و نمیتونه فضای رکورد تا حد ممکن بازسازی کنه. ( پس اگر رکورد خوبی نداریم نباید انتظار صدای درستی از سیستم صوتی داشته باشیم ) خوب دوباره بریم سراغ آکوستیک و تاثیر آن بر صدا.
بعضی از علاقه مندان صدا این تصور اشتباه دارن که اتاق کوچیک تاثیر کمتری بر صدا دارد تا یک اتاق بزرگ! چرا چون وقتی در یک سالن بزرگ صحبت می کنیم بیشتر صدا انعکاس داره تا اتاق کوچیک! فرض ما بر این که در یک اتاق کوچیک هیچ وسیله ای جزء سیستم صوتی و شنونده نیست, در بخش های قبل تاثیر اشیای داخل اتاق بر صدارو گفتم, حالا فقط دیوار داریم و سقف, زمانی که یک نت از لحظه پخش از بلندگو طی میکنه تا به اولین مانع که اینجا دیوار و سقف است برسه خیلی کوتاه تر از زمانی که همان نت با همان شدت db در یک سالن بزرگ منتشر می شود, شدت تخریب صدا و بهم زدن شاخص های صدا در اتاق کوچک چقدر بیشتر از اتاق بزرگ است؟
به همین علت Placement بلندگو ها در فضاهای کوچیک و بدون آکوستیک درست خیلی سخت تر از فضای بزرگ, در فضای بزرگ زمانی که یک نت بعد از برخورد و انعکاس مخرب به اولین مانع طی میکند تا به گوش برسه خیلی بیشتر و امکان تخریب نت مخرب در مسیر بالاست. اما در فضای کوچیک انعکاس های مخرب با همان شدت نت اصلی با آن ترکیب شده و به گوش میرسد! اگر دقت کرده باشید در دموهای کمپانی های صوتی ساز در اتاق های کوچیک خیلی بیشتر به آکوستیک و استفاده از دیفیوزرها اهمیت داده میشه تا اتاق های بزرگ.
در آخر به اهمیت آکوستیک در سیستم های سینمای نیز باید اشاره کنم و باز بگم نداشتن آکوستیک خوب مساوی با بهم ریختن محیط DSP همین انعکاس های مخرب که در موردش توضیح دادم در صدای سینمایی باعث تداخل بین کانال های صدا میشه! صدای دیالوگ از بلندگوی مرکز می شنوید اما صدای کانال های چپ و راست تفکیک ندارن! صدا در جلو انگار در مرکز خلاصه شده, و کانال چپ و راست ناپدید شده و فقط حجم به صدا میدن. من بارها گفتم که در صدای سینمایی نباید محل قرار گیری بلندگوها احساس شود, در آکوستیک ایده ال محل بلندگوها در موزیک متن و افکت های لحظه ای قابل تشخیص نیست اما تاکید میکنم بلندگو ناپدید نمیشه! ناپدید شدن یعنی فقط حجم به صدا دادن و بدون داشتن حرکت درست افکت بین کانال های صدا, در آکوستیک ایده ال به دلیل این که انعکاس های مخرب نداریم محیط DSP یک هاله صوتی در منطقه مشخص شده ایجاد میکند بدون پرش صدا از یک کانال به کانال دیگر و بدون ناپدید شدن بلندگو. این مشکل با پیدا کردن نقاط بازتاب صدا و نصب جاذب های با سایز مناسب تا حد بسیار زیادی حل خواهد شد.
نکته: برای آکوستیک کردن نیاز به دستگاه RTA هست. کارش این که با ارسال یک سیگنال با شدت یکسان و اندازه گیری اون در محل های مختلف به ما نشان میده میزان تخریب این سیگنال در هر محل چقدر است. به سیگنالی که پخش میشه Pink noise-White noise-Brown/Red noise-Grey noise میگن تفاوتشون در ناحیه فرکانسی که پخش می کنند و دقیقا شبیه به صدای برفک تلویزیون, یا تست کانال های صدای در آمپلی فایرهای سینمایی است.
آيا تا به حال براتون پيش آمده پس از مدت كوتاهي شنيدن موسيقي احساس خستگي و فشار در مغز خود كنيد؟ اگر بله اين مطلب كوتاه را در مورد بلندگوهاي الکترواستاتیک بخوانيد.
حس شنوائي در گوش انسان قادر است طي مدت 10 ميلي ثانيه به كمك پردازش غريزي اصوات كوتاه پي به مكان و منبع صدا ببرد در حاليكه مغز براي پي بردن به ماهيت و كاراكتر صدا نياز به زماني معادل 80 ميلي ثانيه دارد, بدون شك اين توانمندي از مهمترين عوامل ياري رسان سير تكامل انسان بوده است, چرا كه گوش خيلي سريع تر از آنچه مغز قادر به درك آن باشد انسان را از خطرات پيراموني آگاه مي سازد, اين موضوع در مورد بلندگوها به اختصار اينگونه شرح داده مي شود كه به دليل تكرار متناوب Overshoot هاي كوتاه مدت كه ناشي از عملكرد پيستوني يونيت هاي بلندگو براي ايجاد يك بسامد صوتي مي باشد, توجه مخاطب بطور ناخوداگاه و دائما معطوف به مكان قرارگيري بلندگوها شده و هر چه زمان مي گذرد اطلاعات مخدوش شده بوسيله قوه شنوائي درك شده و با استمرار آن دلزدگي و خستگي از شنيدن موسيقي را به همراه خواهد داشت.
این مشکل در بلندگوهاي الکترواستاتیک به علت عدم وجود يونيت هاي مغناطيسي وجود ندارد و به شنونده اجازه مي دهند ساعت ها به موزيك گوش كند بدونه اينكه خستگي ذهني ايجاد شود.
بلندگوهاي الكترواستاتيكي بر خلاف ظاهرشان ساختاري شبيه به بلندگوهاي درايوري دارند؟ هر دو با جلو و عقب رفتن يك پرده نازك ديافراگم توليد صدا ميكنند, تفاوت اين دو از يكديگر نحوه ايجاد حركت و شكل ديافراگم است.
در بلندگو های الکترواستاتیکی دیافراگم غشاء نازکی از مواد رسانای الکتریکی است که ما بین صفحات رسانای فلزی به نام stator متصل است و دیافراگم و استاتور یک مجموعه الکترواستاتیک را ایجاد می کنند. با جابجایی جریان بین قطب های مثبت و منفی دیافراگم به حرکت در می آید و صدا را به گوش ما می رساند. به تصویر زیر توجه کنید.
بار الکتریکی قوی تر باعث ایجاد حرکات وسیعتر دیافراگم و تولید صداهای بلندتر مي شود. از اين رو الکترواستاتیک ها نياز به آمپليفايرهاي با جريان بالا دارند.
در بلندگو هاي الكترواستاتيك تمام سطح دیافراگم به شکل همزمان به حرکت در می آید.در نتیجه نه تنها دامنه فرکانسي صدا بهبود می یابد، بلکه دیگر با انعكاس هاي نا خواسته در كابينت بلندگو و ضعف در جاذب هاي صدا سرو کار نخواهیم داشت. تنها مشكل بلندگوهاي الكترواستاتيك عدم امكان پخش فركانس هاي پائين است كه با ادغام بلندگو با يك سوپر ووفر حل ميشود.
OPPO یك كمپانی چینی است, كه در ابتدا فقط دی وی دی پلیر تولید میكرد, آن هم با هدف بازارهای جهانی و بخصوص آمریكا, به علت كیفیت ساخت قطعات و طراحی الكترونیك دقیق در دی وی دی پلیرهای این كمپانی خیلی زود جای خود را بین دوستداران نمایش خانگی باز كرد و سایت های مختلف تحلیل های مثبتی در مورد پلیرهای این برند تازه وارد نوشتند.
تا به امروز دی وی دی و بلوری پلیرهای OPPO توانسته 32 جایزه در زمینه های مختلف از مجلات و سایت های معتبر كسب كند.
دی وی دی پلیر مدل DV-983Hیكی از قوی ترین دی وی دی پلیرها در زمینه تبدیل تصاویر SD به HD شناخته شده است, و گفته میشه این كار را به بهترین شكل ممكن انجام میده, استفاده از یك برد كاملا مجزا برای Upscaling كه در هیچ پلیری تا این اندازه دقیق و قدرتمند طراحی نشده, البته در كلاس این دستگاه, طراحی بدنه الومینیومی پرداخت شده و استفاده از قطعات پلاستیكی ساخته شده از مواد كاملا خالص از ویژگی های این پلیر با ارزش است.
OPPO در ساخت بلوری پلیر هم به موفقیتی بیشتر از دی وی دی پلیرهاش دست پیدا كرد! دستگاه مدل BDP-83در دو مدل عادی و Special Edition تولید میشود, و توانسته جای خود را با حضور قدرت های پلیر ساز مطرح به شدت بین علاقمندان خود باز كند.
در مدل Special Edition از 4 (DAC) برای خروجی استریو استفاده میشود كه ساخت كمپانی مطرح EES است.
BDP-83 دارای خروجی صدای آنالوگ 7.1 كانال است! فكر نكنید برای اتصال به پكیج های بلندگوهای اگتیو گذاشته شده! این پلیر برای استفاده در سالن های نمایش بزرگ كه در آمریكا بسیار رواج دارد طراحی شده تا بتوان در هر كانال صوتی از یك آمپلی فایر قدرت جداگانه استفاده كرد.
من تا به حال هیچ كدام از مدل های OPPO را تست نكردم! اما نوع ساختار و استفاده افراد با تجربه نشان میده باید پلیرهای سطح بالای باشند, هر چند تا از نزدیك تست نكنم نمیشه نظری داد.
امیدوارم نمایندگی این برند در ایران گرفته شود, فكر نمیكنم ریسك زیادی داشته باشه, با این كیفیتی كه از این پلیرها دیده میشه حتما جای خود را بین دوستاران سینمای خانگی در ایران باز میكند.