Home Theater Center
مرکز بررسی سیستم های صوتی و تصویری
آمپلی فایر RX-V767 از نسل جدید A/V های یاماها است. امروز بعد از ظهر ۲۷/۳/۸۹ منزل یكی از دوستان بودم كه به تازگی این آمپلی فایر براش از خارج از كشور رسیده بود, وقت شد همراه با این دوست عزیز تست مختصری از این آمپلی فایر بگیریم. ست بلندگوها سری E جی بی ال بود.
Front- E90CH
Center-EC25CH
Rear-E10
Subwoofer-E250PCH
من سری E را اصلا دوست ندارم و به نظرم فقط به درد سر و صدا كردن میخوره, واقعا هم قدرت و توان بالایی در تحمل جریان های بالا در مدت طولانی داره, تو این كلاس از بلندگوهای JBL من سری XTI را خیلی دوست دارم, صدای موزیك قابل قبولی داره, اما سری E در موزیك یه باس به شدت Exaggerated داره! خیلی خشك و ضربه ای میزنه و به گوش فشار میاره, اما برای صدای افكت بلندگوی عالی هست, میشه با خیال راحت ساعت ها با ولوم 4/2 فیلم ببینید بدونه اینكه نگران آسیب دیدن بلندگوها و یا ساب این سری باشید. JBL تو سری جدید سری E را یه ES تغییر داد و تو كابینت بلندگو تغییراتی صورت گرفت كه ظاهر خیلی بهتری نسبت به سری E پیدا كرد, اضافه شدن یك درایور Ultrahigh-Frequency نمیدونم چقدر در بهتر شدن فركانس های بالای این سری تاثیر مثبت داشته. در هر صورت این دوست من از این تیپ صدا خوشش میاد كاریش هم نمیشه كرد.
یاماها تو نسل جدید آمپلی فایرهای A/V تغییراتی داده, مثل پنل آینه ای, پشتیبانی از ورژن HDMI 1.4 و كم كردن ورودی و خروجی های آنالوگ كه این یكی از بهترین كاراهای هست كه یاماها و دنون در محصولات جدید بكار بردند, بنظرم هنوز هم خیلی از این رابط های صدا و تصویر آنالوگ در تمام مدت كاركرد یك آمپلی فایر دیجیتال به هیچ كاری نمیاد و فقط در مدار ایجاد نویز و هام ناخواسته میكند, نمیدونم چرا تا این حد كمپانی ها اسرار دارند تعداد این ورودی و خروجی ها را زیاد كنند؟ تا جای ممكن انواع كارت های صدا و تصویر را داخل جعبه آمپلی فایر جاساز میكنند! بعد میان مدار Pure Direct را اضافه میكنند, تا روی موزیك تمام مدارات صوتی و تصویری را قطع كنه و فقط یك استریو A/B فعال باشه, تجربه میگه اكثرا كمپانی ها برای فروش محصولات و پیشرفته نشان دادن محصول این تعداد كارت های كانورتور تصویر و ورودی و خروجی صوت و تصویر را در مدل های بالا بكار میگیرند! امكان هم نداره در یك سینمایی خانگی حتی نیمی از این امكانات به كار بیاد؟ با ورود رابط HDMI هم این میزان استفاده كمتر هم شد.
یاماها تو این سری از آمپلی فایرهای دیجیتال از پردازشگر تصویر خیلی بهتری نسبت به سری های قبل استفاده كرده و قدرت Upscaling این سری روی تصاویر SD خیلی بهتر شده, این نكته كاملا محسوس بود, در سری های قبلی مخصوصا مدل های پائین در Upscaling تصاویر SD به HD نویز كمی در تصویر خروجی آمپلی فایر دیده میشد كه در V767 این مشكل كاملا بر طرف شده بود. V767 هیچ گونه تاثیر منفی هم روی تصویر وضوح بالا نداشت و اصلا حضور آمپلی فایر بین سورس و نمایشگر احساس نمیشد, این یك امتیاز بالا برای این آمپلی فایر بود.
صدای V767 همون یاماهای دوست داشتنی من بود, همان قدرت و فضای DSP بی نظیر كه فقط یاماها امكان تولید آن را دارد, آمپلی فایر روی صدای dts فضای سه بعدی كاملی ایجاد كرده بود كه به سختی میشد محل قرار گیری بلندگوها را تشخیص داد. صدا اصلا تنبل و كش دار نبود, پیك های صوتی در لحظه شروع و محو میشد, با یك DSP كامل و بدونه قطع شدن صدا در حركت بین كانال ها, صدای V767 اصلا روی پیك های لحظه ای حالت سیال و مایع نداشت, در لحظه بیننده را از جا میكند و تمام. این خصوصیت صدای یاماها هست, آكوستیك خوب هم بسیار به این موضوع سیال نبودن صدا در فضا كمك میكنه, تو یك آكوستیك خوب صدا از منشا انتشار تا رسیدن به گوش كمترین بازخورد های ناخواسته را دارد, این مسئله خیلی كمك میكنه پیك های لحظه ای ویرانگر داشته باشیم حتی با آمپلی فایر پائین تر از مدل V767 در شرایط آكوستیك متوسط میشه قدرت و تاثیر گذاری V767 را داشت. البته من داشتم این سیستم را در یک فضای کاملا عادی با لوازم جانبی و دکورهای کاملا نامناسب تست میکردم! اونجا هم پیشنهاد دادم با این سیستم بلندگو حتما یه فکری برای کم کردن لوازم اطراف سیستم بکنند. کشیدن یک پرده ضخیم پشت سیستم هم میتونه کمک کنه صدای فرکانس پائین کمی کنترل شود. خوشبختانه یاماها در DRC-Digital Room Correction هم یكی از بهترین ها است, تصحیح فضای شنیداری در اتاق تاثیر بسیار زیادی در ایجاد یك فضای مجازی در صدا دارد. و شرایط بد آكوستیك را تا میزان زیادی اصلاح میكند.
یه دوستی خارج از كشور دارم ایشون آمپلی فایر دیجیتال Accuphase داره, آكوفیض یك برند HIFI ساز NO.1 هست و در كلاس Hi-End سازی واقعا محصولات گران قیمت و خوش ساختی تولید میكند, آكوفیض یك Digital Signal Processor ساز حرفه ای هم هست, صدای كه آكوفیض در تصحیح پاسخ فركانسی صدا و حالت سینمایی داره خیلی عالیه, اما باز صدا میره به سمت موزیكالی و سیال تا افكتیو. صدای آكوفیض به نظر من برای كنسرت های 5.1 و فیلم های موزیكال تعریف شده بود تا سینمایی سرگرمی و اگشن, نمیشه از صدای آكوفیض ایراد گرفت, این خصوصیت این برند HIFI ساز هست. اما نمیدونم چرا تو بعضی از برندها صدای افكت تعریفی از صدای موزیك هست! صدا حالت Fluid داره و در فضا باقی میمونه! این به طراح و شناخت اون از صدای سینمایی بر میگرده, بعضی از كمپانی ها انگار از طراح سیستم های HIFI خود برای Cinema DSP استفاده میكنند! نتیجه میشه محصولی كه نه موزیك خوبی داره نه صدای افكت تاثیر گذار!
یاماها همیشه نسبت به برندهای هم کلاس روی فرمت dts صدای بهتری داره تا Dolby Digital این بر میگرده به طراحی پردازشگر یاماها كه پاسخ بهتری روی dts داره تا DD , چیزی كه در Onkyo بیشتر میره به سمت DD البته در این یك مورد زیاد نمیشه روش تاكید كرد كه كدوم روی چه فرمتی بهتر هستند, شاید دلیل اینكه این احساس بین علاقه مندان سیستم های سینمایی است كه یاماها روی dts صدای بهتری داره بر گرده به جریان دهی لحظه ای در فرمت dts و پاسخ سریعی كه یاماها روی صدای افكت دارد. روی RX-V767 هم این احساس را داشتم كه روی dts بهتر جواب میده تا DD
سیستم Compressed Music Enhancer كه یاماها در A/V های خود استفاده كرده برای جبران بیت های از دست رفته در فرمت های فشرده شده واقعا خوب عمل میكنه و میشه تشخیص داد واقعا داره یه كارای در جهت مثبت روی صدا انجام میشه, این مدار جبرانی در فرمت های فشرده شده به كار افرادی مثل من نمیاد كه با اصل فشرده سازی مخالفم اون هم تا سر حد نابودی موزیك, تو همین Audio CD های رایج به اندازه كافی هر بلایی كه فكرشو بكنید سر موزیك میارن تا به دست ما برسه, دیگه لازم نیست بیشتر موزیك را با فشرده سازی تحقیر كنیم! بعد مدار جبرانی براش بزاریم! اما برای دوستانی كه موزیك های فشرده شده گوش میكنند خیلی میتونه تاثیر خوبی روی صدا داشته باشد, V767 خیلی خوب از عهده این كار برمیاد.
در آخر باید بگم RX-V767 یك آمپلی فایر بسیار خوش صدا و پرقدرت در جریان دهی بالا و Upscaling دقیق برای منابع تصویری SD و كاملا بی تاثیر روی تصاویر وضوح بالا برای نزدیكی سورس با نمایشگر و DSP عالی بود.
سینما سال هاست از دوره طلایی خودش فاصله گرفته . گسترش بخش سرگرمی های خانگی و سهل الوصول شدن دسترسی به فیلم ها و بازی ها تو هر زمان و مکانی با هزینه های ناچیز باعث میشه که سینماها کم کم از دایره استقبال مردم خارج بشن . اما خب اهالی اون ور آب همیشه چیزی در آستین دارن . هرزچند گاهی ترفندی می چینن برای کشوندن مردم به سینما . ابداع فن آوری هایی مثل صدای فراگیر ، سینمای سه بعدی ، نمایش های آیمکس و تماشای فیلم با جلوه های فیزیکی همه و همه از این دست ابتکارات بودن . هر چند همشون با فاصله کمی وارد بخش خانگی هم شدند .
اطلاعات نشون میده برای اولین بار در سالن های سینما در سال ۲۰۰۹ فیلمی با کد گذاری D-BOX به نمایش در اومده و خوب از اونجایی که تو نسخه Blu-ray فیلم Live Free or Die Hard که سال ۲۰۰۷ منتشر شده قابلیت D-BOX گنجانده شده بوده میشه گفت قضیه در مورد این فناوری شاید بر عکس بوده . به هر حال فرقی نداره . چیزی که مهمه اینه که در بیشتر این نو آوری ها نحوه تماشا کردن شما تغییر می کرد و در واقع چشم شما تغییر رو احساس می کرد اما این دفعه قرار بود خودتون ( منظورم دقیقا همه خودتون هست ) این سبک جدید فیلم دیدن رو تجربه کنید .
D-BOX چی هست و چه کار میکنه ؟ فرض کنید نقش اول فیلم سوار یه تریلر بزرگ شده و با سرعت داره حرکت میکنه که یهو بر اثر یه انفجار کنترلش رو از دست میده و محکم میخوره به یه ستون بتونی . تکنولوژی D-BOX شما رو رو صندلیتون همراه نقش اول فیلم در لحظه برخورد به جلو هل میده . یا مثلا فرض کنید شما روی صندلی مخصوص نشستید و وقتی هواپیمای داخل فیلم از یه جبهه هوایی عبور میکنه ، شما هم همراه مسافرای هواپیما شروع به تکون خوردن می کنید .
تصور اتفاق افتادن چنین حرکاتی روی صندلی که روش نشستید تو فیلم های اکشن پر جنب و جوش با فیلم های ترسناک که پر از صحنه های Boo هست می تونه خارق العاده از آب در بیاد . خیلی از این حرکت ها تابع حرکت دوربین هستند . تیر خوردن کتف راست بازیگر فیلم ، شما رو از سمت راستتون به عقب میکشه یا همراه حرکت دوربین که در واقع دید بازیگر فیلم هست که در حال دویدنه ، شما هم احساس دویدن رو در حالی که روی صندلی راحتتون نشستید حس می کنید .
چون این تکنولوژی فضای آزاد فیزیکی نیاز داره و ممکنه مسائل تعمیر و نگهداری هم به دنبال داشته بشه مثل Imax یا حتی 3D جا نیوفتاده و آشنایی گسترده ای در حد اونها ازش وجود نداره .
اتفاقی که در این این تکنولوژی میوفته در واقع اینه :
قبل از هر چیز نیاز دارید به فیلمی که کد های D-BOX رو داشته باشه که بین فیلم های کمپانی فاکس بوفور پیدا میشه بعد قضیه به دو حالت اتفاق میوفته :
۱ - Standalone Controllers
2 - PC-Based Controllers
از طریق هر کدوم از این نوع کنترلر ها سیگنال های لازم که در دیسک فیلم موجوده ( یا برای فیلم دانلود شده و در حافظه کنترلر قرار گرفته ) تبدیل به فرمان هایی میشه که توسط پلت فرم تعبیه شده در صندلی راحتی شما و یا صندلی مخصوص این کار ( که اونم همراه یه پلت فرم تو کار ارائه شده ) اجرا میشه و نتیجه میشه حرکت های صندلی در جهت های مختلف که البته سینک شده با حرکت های دوربین یا شخصیت ها در فیلم هستش . این دو نوع کنترل هم در واقع فرقی با هم ندارن و همونجور که از اسمشون پیداست اولی یک دستگاه مستقل هست در حالی که دومی در کنار کامپیوتر کار خواهد کرد .
حسنش اینه که نیاز به پلیر مخصوص نیست و در واقع تغییرات مورد نیاز در جعبه جداگانه ( همون کنترلر ) تعبیه شده ولی از طرفی به نظر میاد به غیر از سایت رسمی D-BOX نمیشه جای دیگه محدوده کاملی از محصولات رو برای خرید انتخاب کرد ( البته این قضایاش اصلا به ماها ربطی پیدا نمی کنه ) . تا اونجا که متوجه شدم انواع مختلفی داره که توی تغییر جهت ها و بازه حرکت متفاوتند . یادمه تو یکی از سینماها مدل هایی وجود داشت که حتی حرکت شتاب دار داشت ( من نمی دونم تو اون تغییر دامنه کم چقدر میشه شتاب رو احساس کرد ولی به هر حال ظرافت رو میرسونه . شاید مثلا تماشای یه سکانس زلزله با این تشکیلات حرکت شتاب دار باعث شه تا سر حد قبض روح پیش برین ) .
ویدئو ها و ریویو های زیادی میشه از D-BOX و فیلم هایی که با این تکنولوژی دیده شدن تو نت پیدا کرد . بهترین منبع هم همون سایت رسمی D-BOX هستش که از فیلم های زیادی ریویو گذاشته که بخشی از اون ها مربوط به همین تکنولوژی میشه .
من که تا حالا همچین چیزی رو تجربه نکردم . بعیدم میدونم به عمرم قد بده چون اصولا چیزهایی مثل این تجملات زندگی به حساب میاد و بهتره بزاریم اهل کفرستان ازش بهره ببرن و در کفر خودشون بیشتر غرق ( قرغ ؟ قرق ؟ ) بشن .
به هر حال سینماداران کلان با استفاده از نبوغ دیگران هر روز یه ترفندی برای شلوغ کردن صف سینماها به کار می برند . در حال حاضر نسلی از سینماها در حال تولد هست که شما فیلم رو در اون تجربه می کنید نه تماشا . تو صحنه های گرم فیلم عرق می کنید و تو سرمای فیلم سردتون میشه . جریان باد رو تو صحنه های طوفان رو پوست صورتتون حس می کنید و یا حتی ممکنه تو صحنه بارش بارون خیس هم بشین . یا بعد از تماشای فیلم می تونید در مورد عطری که بازیگر محبوبتون استفاده کرده بود صحبت کنید . فیلم هایی مثل سفر به مرکز زمین و آواتار فیلم هایی بودن که به این سبک در سینماهای خیلی محدودی به نمایش در اومدن . این نوع سینما که تکنولوژی D-BOX یا به شکل کلی حرکت صندلی بیننده قسمتی از اونه بیشتر به سینمای 4D مشهوره . گمونم ما یکی از این سینماها تو تهران داریم اما چی توش نمایش میدم ، نمیدونم ....
D-BOX که تو بعضی بازی های محدود هم استفاده میشه . یه همچین چیزی تو دنیای تعاملی بازی های ویدئویی میتونه فراتر از سینما عمل کنه و کشش بیشتری هم داشته باشه . تصور یه بازی ریسینگ روی همچین سیستمی می تونه یکی ناب ترین تجربه های هر کسی باشه .
اصولا در مورد انیمیشن نوشتن یه جوریه ! انیمیشن ها معمولا کیفیت غیر قابل رقابتی از لحاظ مشکلات فنی مربوط به تصویر با فیلم های سینمایی زنده دارند . دلیل هم تو پروسه تبدیل سورسهای ویدوئویی هستش . اصولا فرق یه انیمیشن با یه فیلم سینمایی مثل فرق غذای تازه پخته شده با یه غذای دوباره گرم شدست یا مثلا یه چایی تازه دم با یه چایی کهنه دم دوباره گرم شده ( من اصولا تبهر خاصی در زدن مثال های شکمی دارم ) . انیمیشن ها معمولا حتی با بیت ریت پایین و تبدیل سرسری ، کیفیت تصویری بدون نویز و ایرادی دارن ولی خوب شاید خیلی به درد بعضی تست های حرفه ای نخوره اما معمولا خوش آب و رنگ ترین تصویر ها رو میشه بین همین انیمیشن ها پیدا کرد .
اگه توجه کرده باشین معمولا تو فروشگاه ها و مغازه های فروش تلویزیون تو ایران از انیمیشن نسبتا زیاد استفاده میشه که البته دو تا دلیل داره : ۱ - مورد منکراتی نمایش فیلم ( بیشتر از آنونس ها یا دیسک های دموی انحصاری مخصوص ایران استفاده میشه ) ۲ - همین خوش رنگ و لعاب و بی عیب بودن تصاویر .
اصولا تمام مراحل تولید یک انیمیشن بصورت دیجیتالی انجام میشه حتی استوری برد ها که ربطی هم به کیفیت محصول نهایی نداره امروزه کاملا دیجیتالی انجام میشه . این دقیقا علت تصویر صاف و شفاف انیمیشن هاست که تو فرمتی مثل بلو-ری حسابی به چشم میاد .
خود فیلم در حد انیمیشن های خوب سال های اخیره . نقطه قوت فیلم پاندای شکمو و بی دست و پای فیلمه . چند تا موقعیت خنده دار داره که البته نسخه متعادل شده شوخی های فیلم های آمریکایی هستش تا بتونه با کف ریتینگ تو سینما ها نمایش داده بشه و حسابی پول پارو کنه . داستان چیز جدید نداره فقط حال و هوای آسیای شرقی فیلم شاید یه مقدار تازگی داشته باشه و البته مناظر زیبای فیلم .
صحنه های تاریک ، روشن ، تاریک - روشن ، تک رنگ ، رنگارنگ و ... همه و همه تو این انیمیشن هست . تو بعضی صحنه ها رنگ ها واقعا غوغا می کنن . متاسفانه زیاد انیمیشن ندیدم مخصوصا کارهای موخر پیکسار ، ولی بین اونهایی که دیدم این یکی از لحاظ تنوع رنگ ها تو تک سکانس ها بی رقیبه . حتی بهتر از Cloudy with a Chance of Meatballs . استفاده از رنگ های گرم کنار سبز فراوون خیلی دیدنیه .
صدای فیلم هم که به روال اکثر محصولات امروزی در استدیو ضبط میشه کیفیت مناسبی داره . اون ضرباهنگ های قشنگ فیلم های چینی که تو طول فیلم چند بار شنیده میشه یا افکت هایی مثل صدای باد و آب و ... حسابی کار شده هستش . تولید این جور صدا ها واقعا دردسر داره . تو فیلم هایی که جلوه های ویژه وجود داره و یا انیمیشن ها که شما مجبوری برای چیزی که وجود خارجی نداره صدا تولید کنی ، مراحل ایجاد واقعا جالبه و البته سخت و هنرمندانه . نحوه تولید و ضبط صدا تو دیسک های متعلقات فیلم های مثل ارباب حلقه ها یا پارک ژوراسیک رو اگه دیده باشید متوجه حرفام میشین .
پای ثابت بانس های انیمیشن ها هم که قسمت گفتگو با صدا پیشه های فیلمه و جالبه که تو اغلب کارها صدا پیشه ها واقعا بازی می کنن تا حس واقعی به بیننده القا بشه . برای من که با کارهای کلاسیک دیزنی و انیمیشن های خاص ژاپنی بزرگ شدم و کمتر شاهد نمایش فیلم های زنده برای بچه ها بودم ( باز اون موقع ها یک سری فیلم های ایرانی خاص بچه ها تو سینماها اکران می شد ) ، تماشای انیمیشن یه حس خاصی داره . از بچگی و فیلم ها رابین هود و دامبو محصول دیزنی گرفته تا داستان اسباب بازی تو نوجوانی و حتی الآن که به قول .... باید بچه بقلم باشه و کارهای بامزه دریم ورکز و با پرستیژ پیکسار ....
من به شخصه اگر بخوام قدرت و کیفیت نمایشگری که تازه خریدم رو به رخ کسی بکشم ، فیلم رو ترجیح می دم . هرچند زیبایی انیمیشن ها و آزادی عمل در ترکیب های رنگ بندی و نور پردازی آزاد چیزی نیست که تو هر فیلم زنده ای بشه پیدا کرد .اینم بگم که یک زمانی انیمیشن ها به این دلیل که جزئیات زیادی نداشتن خیلی تو پنل های بزرگ جذابیت نداشتن اما امروزه وقتی رندر کردن تصاویر هفته ها طول میکشه ، میشه این مشکل رو کاملا حل شده دونست اما با این احوال فیلم زنده یه چیز دیگست . مثلا بافت صورت و جزئیات لباس تو فیلم ها چیزیه که تو کارهای واقع گرایانه ای مثل فاینال فانتزی یا انیماتریکس یا حتی ... بیوولف ! مممم ... نه بیوولف رو بزاریم کنار ، اما تو بقیشون نمیشه دید . بیوولف یه تجربه جالب بود که بهتره دست نخورده بمونه ...
حسین تقوی.
نمی دونم تا حالا به رفتار عجیب غریب بخش بزرگی از فروشنده های ایرانی توجه کردین یا نه . امکان مقایسه با انواع خارجی این محصول !! رو داشتین یا نه . شاید رفتار این جوری این قشر از فروشنده ها در جهت اون جمله معروفه که " باید همه چیزمان به همه چیزمان بیاید " . یه نگاه به نوع نگاه خریدار ها بندازین یا متوجه بشین منظورم چیه .
صنف و رده هم نداره ها از سوپری ته کوچه گرفته تا نمایندگی فلان شرکت خفن . متاسفانه خیلی از این فروشنده ها نه رفتار خوبی دارند و نه سواد کافی .
حالا وقتی قرار باشه چیزی که فروخته میشه محصولات پیچیده ، پر زرق و برق و پر طرفداری مثل وسایل صوتی و تصویری باشه اونوقت نتیجه یه فاجعه روحی میشه . متاسفانه تو کشور ما افرادی که دست به فروشندگی می زنند معمولا کم سواد و مونده از همه جا هستن که هدفشون پر کردن قارمبه و گذران زندگیه . البته اصلا هم دیدی خوبی تو جامعه بهش نیست . من خودم فروشندگی رو خیلی دوست دارم . مخصوصا تو یکی از نمایندگی های بزرگ تو جمهوری ولی میدونم اگه به زبون بیارم حلق آویزم می کنن . مایه سر شکستگی فامیل میشم و هزار تا مشکل دیگه بوجود میارمو انگ خل وضع بودن هم بهم می چسبونن .
اما از اون جا که ما تو کشور وارونه ها زندگی می کنیم ، مثل همیشه قضیه تو خارج از کشور بین محافل رسمی و حرفه ای بر عکسه . کسی که داره محصول بروز و پر طرفداری از این دست میفروشه باید سواد کافی داشته باشه یا حداقل اگه سواد نداره با سواد هاش رو دوست داشته باشه ! آدم وقتی بعضی فروشگاه ها و حوصله فروشنده ها تو بعضی از این مراکز رو می بینه یا توصیفش رو میشنوه کف میکنه یا کف میزنه براشون حداقل .
همیشه آدم های با تجربه و با سواد و کمالات که کم و بیش در جریان مسائل روز محصولات این چنینی هستند تو مراکز حرفه ای فروش به خریداران مشاوره و راهنمایی میدن البته صادقانه . اما این جا به هزار دلیل قضیه اینطور نیست . خیلی قبل تر ها فروشنده ها معمولا از مهاجرای شهرستانی یا بدتر از اون اخوان افغانی بودن که به علت دستمزد پایین و کم توقعی تو مباحثی مثل بیمه رو هوا میزدنشون . اما کم کم قضیه عوض شد اما متاسفانه بازم عوضی عوض شد .
مشکل بیکاری به خیلی ها فشار مضاعف آورد و تغییرات در این زمینه شروع شد . سر و و ضع فروشنده ها بهتر بهتر و بهتر ..... شد تا جایی که دیگه بیشتر شبیه مانکن شدن تا فروشنده . یک فروشنده آقای خوب کسی شد که کت و شلوار شیک و مد روز داشته باشه . تا حد ممکن حالت موهاش غیر طبیعی باشه و عین فنر این ور و اونور بپره و مدام مثل سبزی فروش ها اطلاعات کاتالوگ محصولات رو هوار بکشه . در مورد فروشنده های خانم هم که چیزی نگم بهتره . اصولا باید ایمانتون خیلی قوی باشه که هنگام راهنمایی گرفتن از یک فروشنده خانم در مورد فلان سیستم یا تلویزیون کار به جاهای باریک نکشه .
با تمام این تغییرات متاسفانه سطح سواد فروشنده ها تغییر چندانی نکرد . ما که مرکز تخصصی برای این ابزار لهو و لعب تو کشور نداریم . پس چیزی که باقی می مونه همون سلسله فروشگاه های شریعتی و جمهوری هست . چند سال پیش که قصد خرید وسیله ای رو داشتم تا شروع می کردم چند تا سوال پرسیدن یا فروشنده به چرند گفتن میوفتاد یا زنگ میزد به یه شخص مجهول و از اون سوال می کرد ( بعدا فهمیدم همشون مثل فروشنده های موتور و درایو سعدی به یه نفر ، احتمالا پیر خرد صنف ، زنگ می زنن ) یا اینکه همچین نگات می کرد که مجبور بودی سرتو بندازی پایین و با یه تشکر از مغازه بری بیرون .
تو بخش تلویزیون اوضاع فاجعه آمیز تر هستش . امکان تست و مقایسه که ابدا نیست . سورس تصویر رو هم که اجازه تغییر ندارن . از اطلاعات جزئی هم که هیچی نمیدونن . اونوقت چنان اظهار نظر میکنن که بیا و ببین ، انگار طرف از تلویزیون به دنیا اومده . یادمه یه دفعه که داشتم تو مغازه سامسونگ تلویزیون ها رو ور انداز می کردم یه آدم سه پیچ مثل خودم افتاده بود به جون فروشده ها تا این که صاحب مغازه اومد و بعد از اینکه تو چند تا سوال موند سر تقاضای تغییر سورس تصویر جواب جالبی داد : " شما مگه اومدی حراجی لباس که میخوای تی وی رو پرو کنی " !!!
تازه کنار مشکلات فروشنده های عزیز هزار تا مشکل دیگه هم هست که به این قضیه دامن میزنه مثل جنس های قاچاق بی کیفیت که معلوم نیست چطور وارد میشه ، سیستم تبلیغلات ضعیف و بیمار محصولات و ....
وضع خیابان جمهوری به عنوان یه مرکز حرفه ای واقعا رقت انگیزه . کاشکی ما هم یه روز یه مرکز تخصصی فروش و مشاوره در مورد اموری این چنینی داشته باشیم یا حداقل فروشگاهامون اتاق پرو داشته باشن . به هر حال تو کشوری که سینماهای بی کیفیتش صرف فیلم هایی میشه که آدم رغبت نمیکنه بره سینما تنها چیزی که میمونه همین تجهیزات خانگیه که اینم وضعش اینجوریه . تازه بماند فلاکت و حقارت های تهیه فیلم خوب ( غیر سرقتی ) تو کشوری که ....
البته بگم که فروشنده های مودب و کمابیش با اطلاع هم پیدا میشن . تازه اگه نظر من رو بخواین فروشنده مودب کم سواد بهتر از بی ادب با سواده ! چون متاسفانه همیشه سواد ادب نمیاره . منصفانه بخوایم قضاوت کنیم فروشنده های مودب ( منظورم اینه که ادب فروشندگی داشته باشن ) کم نیستن . مخصوصا بین بعضی برند های خاص .
به نظرم اگر این شان شغلی که معلوم نیست از کجای کی در اومده و اینقدر تو جامعه ما بازتاب داره از بین بره افراد حرفه ای جرات می کنن به این زمینه وارد بشن و از فروشنده بودن عارشون نیاد .
امروز داشتم دو قسمت "Transformers" را تست میکردم, در دو قسمت اين فيلم ما شاهد دو كيفيت متفاوت در صدا و تصوير هستيم! قسمت اول روي DVD صداي Dolby Digital 448 Kbit/s داره! و روي بلوري تراك Dolby TrueHD من زياد موافق صداي دالبي ديجيتال نيستم به دلايل مختلف كه در مورد آن صحبت كردم, اما اينطور هم نيست كه اين فرمت روي مدياي خانگي اصلا قابل قبول نباشه, خيلي از فيلم ها هستند كه صداگذاري عالي روي دالبي دارند, البته اگر dts نباشه ميشه گفت عالي, دالبي در بهترين شرايط باز نميتونه با dts رقابت كنه, اين تجربه و نظر من هست قبول نداريد امتحان كنيد.
قسمت اول روي DVD صداي Dolby Digital داره و اصلا صداي در حد و اندازه اين فيلم بزرگ به بيننده نميده! تصوير هم روي دي وي دي آنچنان چيز جالبي از آب در نيامده! نويز در تمام زمان فيلم جزئي از فيلم هست, در صحنه هاي اگشن كم شدن وضوح تصوير كاملا روي پنل بزرگ محسوس است! رنگ هاي بسيار گرم فيلم آنچنان كه بايد Shine نيست! بنظرم دي وي دي قسمت اول مناسب ابعاد تصوير بالاي 40اينچ نيست, جالب اينجاست نمايش اين فيلم روي نمايشگرهاي عريض جذابيت خيلي زيادي داره و حتما خواست کارگردان فیلم Michael Bay از تماشاگران در خانه تماشاي فيلم روي نمايشگرهاي تا حد ممكن بزرگ و عريض است. در قسمت دوم Revenge of the Fallen نسخه Big Screen هم توليد شد.
قسمت اول روي بلوري خيلي پيشرفت كرده, صداي Dolby TrueHD با دقت بالا يه حرفهاي براي گفتن داره! وضوع صداي افكت ها در كنار تفكيك خيلي بهتر در كانال هاي صدا از مشخصه هاي بارز صدا در بلوري قسمت اول هست, كمي هم فكر ميكنم صداي كانال LFE از كانال هاي ديگه جدا شده, مشكل كانال LFE در دالبي همانطور كه قبلا هم گفتم اين است كه كانال فركانس پائين تركيبي از پنج كانال صدا هست, و اگر كمي در صدا گذاري دقت نشه شاهد تاثير گذاري قوي از اين كانال بسيار مهم در نمايش خانگي نيستيم. اما روي Dolby TrueHD كمي اين وضعيت بهتر شده بود. تصوير روي بلوري خيلي نويز كمتري داره و اون آشفتگي تصوير در سكانس هاي اگشن ديده نميشه, رنگ ها خيلي درخشان تر هستند, همراه با نمايش بهتر جزئيات تصوير. سنسورهاي حساس من روي بلوري قسمت اول كمتر واكنش منفي نشون داد.
دي وي دي قسمت دوم Revenge of the Fallen دقيقا مشخصات دي وي دي قسمت اول را دارد, ديسك یک فقط امكان انتخاب سكانس هاي فيلم و انتخاب زبان و زيرنويس را دارد, براي اختصاص بيشترين فضا براي حجم بيت ريت بالاتر و حفظ كيفيت تصوير در تمام صحنه هاي فيلم, صدا هم مثل قسمت اول Dolby Digital 448 Kbit/s هست, اما دي وي دي قسمت دوم از نظر صدا و تصوير قابل مقايسه با قسمت اول نيست! تصوير با نويز كم و گريني كه اصلا اذيت نميكنه, رنگ هاي Shine كه حتي روي پنل 50 اينچ هم درخشش و جذابيت دارد, در مورد صداي فيلم ميشه گفت يكي از كاراي خيلي خوب هست, وضوح صداي افكت هاي خيلي بهتر شده, مخصوصا صداي تغيير شكل ربات ها خيلي دقيق تر شنيده ميشه. قسمت دوم روي بلوري تراك DTS-HD Master Audio داره و ميتونم بگم فوق العاده است, در مورد بلوري قسمت دوم صحبتي نميكنم چرا كه جناب آقاي تقوي تحليل دقيقي از بلوري قسمت دوم نوشتند اينجا بخوانيد.
Hellboy II از اون دسته فيلم ها هست كه هم روي دي وي دي و هم بلوري صدا و تصوير تستي خوبي داره, دوستان قديمي حتما يادشون هست حدود يك سال نيم پيش بود اولين تحليل بلوري كه نوشتم براي همين Hellboy II بود, اين فيلم هم روي دي وي دي تراك صوتي دالبي ديجيتال داره, و ميشه گفت صداي خوبي هم داره, وضوح عالي در افكت ها و صحنه هاي اگشن همراه با صداي 5.1 كاملا كاناليزه شده با ديالوگ قوي و جلو در صحنه هاي شلوغ از مشخصه هاي اين فيلم روي دي وي دي است.
تصوير Hellboy II روي دي وي دي به حد كافي اون وضوحي كه از اين فيلم انتظار داري را بهت ميده, در اين فيلم از فيلتر و افكت هاي رنگ زيادي استفاده شده, فضاي فيلم نياز به رنگ هاي گاه درخشان و گاهي كدر داره, نويز و گرين هم جزئي از اين فيلم هست, روي بلوري از ميزان نويز روي پنل هاي بزرگ تا حد زيادي كم ميشه, اما گرين ها سرجاشون هستند, البته نميشه گفت اين فيلم در تمام صحنه ها گرين كنترل نشده اي داره و اذيت ميكنه, در صحنه هاي ميزان گرين تصوير خيلي پائين هست و منو اصلا اذيت نميكنه, اين فيلم اگر روي پليرهاي تجاري و ارزان فرقي نميكنه دي وي دي پلير باشه يا بلوري اجرا بشه تصويري با نويز و گرين زياد همراه با آشفتگي رنگ داره, اما روي يك پلير درست حسابي تمام اين مشكلاتي كه گفتم كاملا توسط پلير كنترل ميشه و تصوير خروجي بسته به قدرت پردازش و DNR پلير ميتونه متوسط تا عالي باشه, Hellboy II روي دي وي دي و بلوري ميتونه مرجع خوبي براي نمايش ميزان وضوح رنگ روي پنل هاي نسل جديد باشد. و براي تست قدرت نمايش رنگ و كنترل نويز و گرين در پليرها مرجع مناسبي است. صداي عالي فيلم در Dolby Digital 448 Kbit/s روي دي وي دي و DTS-HD Master Audio براي بلوري شرايط تست مناسبي را براي صدا فراهم ميكند.
اگر اين فيلم ها را معرفي ميكنم و در مورد آن تحليل مي نويسم (البته اين يك تحليل نيست بيشتر جنبه آموزشي دارد) آشنائي شما با فضاي يك فيلم از نظر سمعي و بصري است, فيلم هاي هستند كه در پليرهاي مختلف تصوير متفاوتي را نمايش ميدهند, حتي با تعويض كابل ميشه روي اين فيلم ها تفاوت ها را متوجه شد, فيلم هاي هست كه بايد حتما براي تست داشته باشيد خيلي عنوان هست كه من نميتونم همه را اينجا معرفي كنم, خيلي ها را هم نديدم, بايد به درجه اي از قدرت تشخيص برسيد كه خودتون بتونيد تشخيص بدين اين فيلم صدا و يا تصوير تستي داره يا نه؟ حتي فيلم هاي هستند كه شايد يك يا دو صحنه مناسب تست صدا يا تصوير دارند! اون فيلم ها هم ارزش خريد و تست براي يادگيري دارند.
درست مثل كلكسيونرها كه يك فيلمو فقط براي نوع پكيج و محتويات داخل آن ميخرند و كاري به خود فيلم ندارند, معمولا هم اين نسخه از فيلم خيلي زود تمام ميشه و با چند برابر قيمت اصلي در كل دنيا خريد و فروش ميشه, كلكسيونري از آمريكا يك توليد انحصاري در ژاپن را چند برابر قيمت ميخره, چرا كه ديگه توليد نميشه و شايد كلا 1000 نسخه از آن توليد شده باشه, چند سال يك بار هم كمپاني ها نسخه هاي memorial بيرون ميدن كه خيلي طرف دار داره و باز زود تموم ميشه, و دلال هاي كه اين نسخه ها رو خريدن بعد از مدتي در سايت هاي فروش معروف اقدام به فروش اين نسخه هاي نفيس ميكنند با چند برابر قيمت, خيلي ها در كل دنيا به اين كار علاقه دارند.
شما هم اگر دنبال درك بالا از صدا و تصوير هستيد دنبال اين نباشيد كدوم فيلم را دوست دارم همان را بصورت اورجينال تهيه كنيد, خيلي از فيلم هاي پر طرف دار آنچنان مناسب تست نيستند, و البته بلعكس هم هست فيلم هاي بزرگ و پر طرف دار با صدا و تصوير فوق العاده براي تست هم زياد هست.
وقتی صحبت از آکوستیک اتاقی که سیستم HT يا HIFI در آن نسب است مي شود, اكثرا آكوستيك كردن محيط شنيداري را با ايزوله كردن اتاق اشتباه ميگيرند! و فكر ميكنند هر اتاقي كه با جاذب هاي متعدد صدا پوشانده شده است آكوستيك شده!
صدای که در محیط انتشار پیدا میکند و شنیده می شود, نتيجه انتشار موج صوتي توسط ديوارها , سقف و اشياي داخل اتاق است و با آنچه از منبع صدا پخش مي شود تفاوت هاي در جنس صدا و طنين آن دارد. صداي منتشر شده از سورس مي تواند بازتاب هاي بسياري تا لحظه رسيدن به گوش داشته باشد.
اين ميزان انتشارهاي ناخواسته توسط اتاق مي تواند تاثيرات زيادي بروي نواحی مختلف فركانسی داشته باشد, موجي كه با اين شرايط به گوش شنونده مي رسد مي تواند در نواحي فركانسي دچار افزايش و يا كاهش شود. با توجه به مقدار ضریب جذب صوت در محیط مي تواند از لحظه تولید يك نت تا نت بعدي وجود داشته باشد و به گوش برسد، هرچند به تدریج میرا شده و انرژی آن كاسته مي شود, اما با نت بعدي دوباره توليد ميشود.
صوت از ارتعاش مولكولهاي هوا حاصل ميشود, ارتعاش يعني حركت مولكولهاي هوا از جاي خود در مسير معين و بازگشت آنها به جاي اوليه, اين پديده فيزيكي همان موج صدا است. حال اگر در اتاقي كه صدا شنيده ميشه شرايط براي حركت مولكولهاي هوا در مسير مشخص ايجاد نشود, تغييراتي در شكل موج صدا ايجاد مي شود, در نتيجه صداي شنيده شده با آنچه از منبع اصلي پخش شده است متفاوت خواهد بود.
در منزل تا حدودي ميشه شرايط آكوستيك را اصلاح كرد, نسب فوم های آکوستیک در پشت و زاويه هاي اتاق و سقف با در نظر گرفتن مساحت و نوع بلندگو مي تواند نتيجه خوبي روي صدا داشته باشه, بخصوص دیوار پشتی روی صدای سینمایی تاثیر منفی زیادی دارد, در آپارتمان و خانه هاي كوچيك واقعا امكان نصب فوم هاي آكوستيك به در و ديوار سالن براي خيلي ها نيست, يكي از روش هاي كه در تمام دنيا استفاده ميشه البته بيشتر در سيستم هاي HIFI نصب پرده هاي ضخيم پشت سيستم صوتي است, از اين روش ميشه براي خانه هاي كه TV Room ندارند استفاده كرد. يه جاي ديدم بين دو لايه پارچه نخي ضخيم را با پنبه پر كرده بودند و به شكل قشنگي يك پرده خيلي اساسي و زيبا دوخته شده بود.
اگر سیستم HIFI یا HT خوبی دارید اما صدا شما را راضی نمی کند, قبل از اينكه به فكر تعويض سيستم خود باشيد, كمي هم به آكوستيك اهميت بديد, نيازي نيست همه يك (Sound Engineer) با تجربه بالا باشند, با كمي آزمون و خطا ميشه به يك صداي خوب در موزيك و DSP قوي در صداي سينمايي رسيد.
Monster یک کمپانی بزرگ آمریکای در زمینه ساخت انواع کابل های صدا و تصوير حرفه ای و نمایش خانگی است.ميزان قابل توجه اي از بازار تجهيزات جانبي نمايش خانگي در آمريكا متعلق به كمپانيMonster است.اين كمپاني در چندين زمينه فعاليت گسترده دارد. از مهمترين آن ميشه به توليد Power Center و انواع كابل هاي صدا و تصوير براي مصارف خانگي و حرفه اي اشاره كرد, چندين استوديو بزرگ در آمريكا از Power Center و كابل هاي حرفه اي اين كمپاني استفاده مي كنند. Monster Cable موفق شده استاندارد THX را براي كابل هاي RCA و Speaker دريافت كند.
Monster Cable در توليد كابل هاي HDMI هم بسيار موفق بوده و در حال حاظر جايگاه ويژه اي در بين طرفداران سيستم هاي نمايش خانگي پيدا كرده است, و از سريع ترين كابل هاي HDMI در انتقال اطلاعات بحساب مي آيد. آلياژ سيم بكار رفته در ابعاد 1.22m مس خالص و 2.43m به بالا از نقره با خلوص بالا استفاده شده است. همچنين در سري Ultimate 1000 گاز نيتروژن (N2) در داخل كابل تزريق شده است.
خبر خوب اينكه HDMI سري Ultimate 1000 توسط يكي از دوستان فروشنده با قيمت مناسب عرضه ميشود, براي اطلاع از فروشنده با من تماس بگيريد.
امروز وقت شده کابل Monster سري Ultimate 1000 را دقيق تست كنم, كابل Van Den Hul Ultimate و Flat هم تو مدار هست, اولين صدا و تصويري كه از مانستر گرفتم روي بلوري T4 بود,Monster Ultimate آمده بود جاي كابل Van Den Hul Ultimate اولين تغيير در صدا بود! بطوري كه احساس ميكردم عمق صدا بيشتر شده و افكت ها با تفكيك بهتري از هم شنيده ميشه! كمي ديالوگ جلو آمده بود و Resonance بهتري پيدا كرده بود, وضوح و شفافيت صدا احساس ميكنم كمي بهتر شده, صدا كريستالي پخش ميشد.
بلوري Hellboy II را گذاشتم, اين فيلم تو كاليبراسيون رنگ مشكل داره و اگر تو پلير تجاري با كابل بد نمايش داده بشه تصوير افتضاحي داره, چيزي كه نظرم را جلب كرد روشن تر بودن جزئيات تصوير بود! روي T4 هم كه تست ميكردم اين احساس را داشتم تو سايه روشن هاي تصوير جزئيات بهتر ديده ميشه, تو سكانس هاي اول فيلم كه كانر تو هلكوپتر هست خيلي بهتر ميشد جزئيات صورت و تجهيزات داخل كابين را ديد, صحنه اي كه خلبان با كانر صحبت ميكرد بنظرم تصوير روشن تر بود با جزئيات بهتر, روي Hellboy رنگ ها درخشان تر پخش ميشد, مخصوصا رنگ قرمز خود Hellboy عمق بهتري پيدا كرده بود و نظر كاملا جلب ميكرد.
نكته اي كه برام جالب بود سرعت برقراري ارتباط بين پلير و نمايشگر بود كه روي VDH در حدود 2 ثانيه طول ميكشه پنل پلير را بشناسد اما روي مانستر يك ثانيه اين تاخير كمتر شده بود!
كابل روي دي وي دي پلير 2930CI دنون هم تست كردم, مانستر آمده بود جاي Flat-VDH تصوير روشن تر با جزئيات كمي بهتر, همراه با صداي شفاف با تفكيك بهتر و قابل درك در كانال هاي صدا مشخص ترين تفاوت مانستر Ultimate با Van Den Hul Flat بود.
بنظرم HDMI مانستر كابل خوبي آمد با توجه به ساختار عالي و قيمت بسيار مناسبي كه دارد.