Home Theater Center
مرکز بررسی سیستم های صوتی و تصویری
اگر قصد خرید بلندگو برای سیستم سینمایی دارید؟ حتما به بلندگوی مرکز توجه خاص داشته باشید. کانال مرکز اصلی ترین منبع پخش صدا در سیستم سینمایی بحساب میاد. در واقع کانال مرکز فول رنج ترین کانال در صدای سینمای ست, دیالوگ در تمام طول فیلم در این کانال شنیده می شود, که مهم ترین بخش از صدا در فیلم است, بیشترین حجم افکت در کانال مرکز است, اگر در طول یک فیلم شدت و فشردگی فرکانسی یک سیستم ۵.۱ اندازه گیری کنید بیشترین فشردگی فول رنج در کانال مرکز, و در هر پیک لحظه ای چیزی شبیه به نمودار زیر بدست میاد.
فشردگی کلاک های صدا نشان میده چه میزان فرکانس میانه و بالا وارد کانال مرکز شده است نسبت به حتی دو کانال اصلی.
بلندگوی مرکز ایده ال برای صدای سینمایی باید امکان پخش تمام فرکانس های صدا را داشته باشد. نه فقط متوسط و نه فقط متوسط و بالا, چیزی که در اکثر پکیج های ارزان شاهد هستیم همراه دو بلندگوی چند درایوری بزرگ یک بلندگوی مرکز میانه پخش وجود دارد! و بلعکس در مجموعه های که با تفکر صدای درست سینمایی کنار هم قرار گرفتند بلندگوی مرکز ترکیب درستی از درایورهای باس, میانه و بالاست. و در بهترین شرایط در هر سه کانال جلو از یک نوع بلندگو استفاده می شود, که بهترین حالت در صدای سینمای ست, چیز که در تمام مجموعه های THX میبینیم.
هماهنگ نبودن حجم فرکانسی در سه کانال جلو باعث خراب شدن DSP صدا می شود, شاید به علت بالا بودن شدت db صدا در کانال مرکز این احساس داشته باشید که این بلندگو با دیگر کانال ها هماهنگ است! یادتون هست در مورد اهمیت ساب ووفر گفتم نبودش چه مشکلی در صدای چند کانال ایجاد می کند؟ دقیقا همان مشکل در سیستم های که بلندگوی مرکز هماهنگ با دو کانال اصلی ندارند به وجود می آید, وقتی یک بلندگو با توان پائین صدا وسط دو کانال پرتوان قراز بگیرد باعث میشه یک افکت با حجم فرکانس مساوی که از هر یک از کانال های چپ یا راست به مرکز حرکت میکند ناگهان دچار یک افت شدید صدا در کانال مرکز شود! نتیجه این که همیشه مواجه هستیم با دو کانال صدای چپ و راست حجیم که کاملا وجودشون در اتاق نمایش محسوس و یک صدای میانه با db بالا در مرکز, که باعث تخریب محیط DSP می شود. DSP فضای سه بعدی در محیط ایجاد می کند, در مطلب Cinema DSP گفتم DSP بین کانال های صدا ریل صوتی ایجاد می کند, تا صدا از یک کانال به کانال دیگر پرش نداشته باشد. اما اگر بین این کانال ها بلندگوی قرار بگیرد که توان پخش هماهنگ با دیگر کانال ها را نداشته باشد این ریل صوتی شکسته می شود. و نتیجه میشه یک صدای خشک و ساکن در نقطه پخش.
تنظیمات اتوماتیک و دستی آمپلی فایرها تا حدودی مشکل هماهنگ نبودن کانال های صدا را حل می کند اما تاثیر این تنظیمات در بهترین شرایط روی شدت db صداست تا نواحی مختلف فرکانسی, شدت صدارو میشه تا حدودی از حالت سینوسی به خطی تغییر داد اما نمیشه برای هماهنگ کردن تمام کانال ها بخشی از فرکانس های هر کانال خذف کرد تا با دیگر کانال ها در یک سطح قرار بگیرد.
در آخر بلندگوی برای کانال مرکز انتخاب کنید که از لحاظ پوشش نواحی فرکانسی و قدرت صدا هماهنگ با دیگر کانال های صدا باشد.
قسمت سوم Transformers ملقمه ای از تفکر سیاسی در خدمت "Zionist" اسپیلبرگ و هنر فوق العاده مایکل بی در ساخت جلوه های ویژه است.
شعارهای به سطح آمده این فیلم حالمو بهم میزنه! ۱۵ دقیقه بیشتر از فیلم نمیگذره که صدای اپتیموس پرایم بصورت Voice over شروع میکنه به گفتن شعارهای دو قسمت قبل اما این بار خیلی جدی تر شده است! نشان دادن محلی در بیابان و معرفی این محل با این عنوان ( Middle East . Illegal Nuclear Site ) "خاورمیانه سایت هسته ای غیر مجاز" نشان دادن یک لیموزین سیاه که پرچم ایران برعکس دو طرف این ماشین نصب شده است! من واقعا نمی دونم پرچم کشورها روی ماشین های سیاسی برعکس نصب میشه یا نه؟! برای اولین بار دیدم سرباز های که محافظ سایت هسته ای غیر مجاز بودند فارسی صحبت می کنند و در ادامه... و سکانس بعدی نیروگاه چرنوبیل اکراین میبینیم, چی به یاد شما میاد؟ از طرفی دارن ایرانی را از یک فاجعه هسته ای می ترسانند و در اصل فیلم دارن خاورمیانه و ایران دشمن بشریت معرفی می کنند!
سکانس های در فیلم هست که شهر در تاریکی و غبار و مورد حمله ربات های بیگانه نشان می دهد! در دو قسمت قبل فقط شاهد جنگهای خیابانی بودیم. اما در این سومی دقیقا صحنه های از فیلم جنگ دنیاهای اسپیلبرگ بازسازی شده است! در جنگ دنیاها هیولاهای که از زمین بیرون آمده بودند چیزی شبیه به نور یا انواج به مردم شلیک می کردند و در یک لحظه انسان تبدیل به خاکستر میشد و فقط لباسش در هوا باقی می ماند! دقیقا همین صحنه را این بار توسط روبات های محاجم میبینیم که به مردم شلیک می کنند و همه تبدیل به خاکستر می شوند.
از این بحث بگذریم.
در تحلیل های سایت های مختلف نوشتند که صدا و تصویر این فیلم آخرشه و از این بهتر نیست! من هم کاملا تایید میکنم در این سه گانه, مخصوصا قسمت دوم و این یکی سوم شاهد تصویر فوق العاده خیره کننده ای هستم, در این هیچ شکی نیست و نمیشه ازش ایرادی گرفت.
تصویر قسمت سوم در تمام طول فیلم, بدون نویز دیجیتال و گرین اذیت کننده است. گرین ذره بینی در بافت پوست و پس زمینه تصویر دیده میشه اما همانطور که گفتم یک گرین زیبا و ذره بینی میبینیم که هیچ تاثیر منفی در جزئیات تصویر ندارد. رنگ ربات ها مثل دو قسمت قبل و در بعضی صحنه ها حتی بهتر از دومی فوق العاده درخشان هستند. بافت اشیا کمی بهتر از دو قسمت قبل است. تصویر قسمت سوم بسیار تمیز, دقیق و درخشان است.
صدا: Dolby True HD 7.1
نکته جذاب قسمت سوم صدای حجیم و پیک های لحظه ای بود که وارد چهار کانال ساراند میکرد! و این خیلی عالی بود, در تحلیل Resident Evil: Afterlife گفتم در فیلم های سه بعدی نقش کانال های ساراند بسیار مهم و تاثیر تصویر سه بعدی را چندین برابر می کند. در قسمت سوم Transformers چه خبر بود در کانال های ساراند, در بعضی صحنه ها برای هر کانال یک افکت جداگانه تنظیم شده بود. فقط ای کاش این فیلم روی نسخه بلو-ری با صدای dts-hd بود! همین دالبی بودن باعث شده بود صدا در بعضی صحنه ها خیلی تنبل بین کانال ها حرکت کنه! درست مثل صحنه های آهسته فیلم که کم هم نبود, در بعضی لحظه ها احساس میکردم حرکت افکت ها صدا از کانال جلو به عقب باید سریع تر باشد! انگار صدا کش میومد و این فقط به دلیل دالبی بودن صداست! افکت های کانال LFE هم کمی گنگ بودن که باز بر میگرده به صدای دالبی, در کل افکت های کانال LFE تاببد می کنم.
در نهایت Transformers: Dark of the Moon تصویر فوق العاده خیره کننده و صدای قابل قبول برای دالبی دارد.
صمد بهرنگی ، معروف به بهرنگ، داستاننویس، محقق، مترجم، و شاعر چپ ایرانی بود. معروفترین اثر او داستان ماهی سیاه کوچولو است.
در سن ۲۹ سالگی در رود ارس غرق شد و چند روز بعد جسدش را از آب گرفتند. به گفته بزرگترها شایعه مرگ بهرنگی توسط عوامل ساواک قوی تر است. مطالب بیشتر را در ویکی پدیا بخوانید.
قصه ها:
بینام - ۱۳۴۴
اولدوز و کلاغها - پاییز ۱۳۴۵
اولدوز و عروسک سخنگو - پاییز ۱۳۴۶
کچل کفتر باز - آذر ۱۳۴۶
پسرک لبو فروش - آذر ۱۳۴۶
افسانه محبت - زمستان۱۳۴۶
ماهی سیاه کوچولو - مرداد ۱۳۴۷
پیرزن و جوجه طلاییاش - ۱۳۴۷
یک هلو هزار هلو - بهار ۱۳۴۸
۲۴ ساعت در خواب و بیداری - بهار ۱۳۴۸
کوراوغلو و کچل حمزه - بهار ۱۳۴۸
تلخون و چند قصه دیگر - ۱۳۴۲
کلاغها، عروسکها و آدمها
منبع: ویکی پدیا
اولین داستان های که یادم میاد از قصه های صمد بهرنگی است. با این قصه ها بزرگ شدم, فکر کردم و بچگی کردم.
کسی میدونه الدوز همون دختر بچه ای که با نامادری نامهربانش زندگی میکرد الان کجاست؟ الان باید هم سن من باشه, حتما بچه دارد شده و بجه هاش بزرگ شدن و الدوز خاطرات بچگی شو براشون تعریف میکنه؟ البته تو داستان خودش.
اولدوز و کلاغها - اولدوز و عروسک
من عاشق قصه "ماهی سیاه کوچولو" بودم. همون ماهی سیاه کوچولوی که یه روز تصمیم میگیره از تو برکه کوچیکشون راه بیفته بره و آخر دنیارو پیدا کنه و میره تا برسه به دریا و میرسه, اما وقتی به دریا میرسه در راه کمک به دوستانش کشته شد. (خیلی شجاع و باهوش بود)
بچه که بودم هنوز مدرسه نمیرفتم, نزدیک شب عید که میشد میرفتم دم مغازه های که ماهی گلی میفروختن, دنبال ماهی سیاه کوچولو می گشتم, همیشه قاطی ماهی گلی ها چند تای ماهی سیاه پیدا میشد من اون هارو میخریدم, به عشق این که وقتی تو عید میریم شمال ولشون کنم تو دریا تا اونا هم مثل ماهی سیاه کوچولو به آرزوشون برسن. یکی بهم گفته بود اگر اینهارو بزاری تو آفتاب قرمز میشن! منم تنگ بزرگی داشتم هر روز آب تمیز میکردم و میبردم میزاشتم تو حیاط تا ماهی سیاهه قرمز بشه! ولی فقط یک بار یکی شون یکم قرمز شد!
یک سال قرارشد عید بریم شمال, هر سال یه اتفاقی می افتاد و من نمی تونستم ماهی سیاه کوچولو خودمو ببرم بندازیم تو دریا! حالا یا برنامه سفر بزرگترها عوض میشد! یا ماهی میمرد. یک سال قرار شد بریم شمال شهر شهسوار خیلی ساحل صدفی قشنگی داره, پر گوش ماهی, همون گوش ماهی بزرگا که میزاری کنار گوشت صدای دریا میدن؟ من ماهی سیاه کوچولو مو انداختم تو یه دبه آب گذاشتم صندلی عقب ماشین کنار دستم, با چند بار عوض کردن آب دبه ماهی سیاه کوچولو سالم رسید کنار دریا, خوب دیگه چی بگم مگه میشه لحظه ای که ماهی سیاه کوچولو مو گذاشتم تو آب دریا و اون شنا کرد تا موج بعدی که با خودش بردش رو فراموش کنم.
آره صمد بهرنگی من ماهی سیاه کوچولوی تورو واقعا بردم انداختم تو دریا ولی نمی دونم ماهی من هم مثل ماهی تو اونقدر شجاع و باهوش بود.
قصه ماهی سیاه کوچولو از بچگی به من یاد داد همیشه بهتری هم هست. به من یاد داد برم و تجربه کنم و در راه از دیگران هم یاد بگیرم, یادم داد در راه یادگیری گول دشمنان به ظاهر دوست نخورم. به من یاد داد یاد بگیرم و یاد بدم.
مرگ خیلی آسان میتواند به سراغ من بیاید، اما من تا میتوانم زندگی کنم، نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شوم که میشوم، مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من، چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد. ماهی سیاه کوچولو
درست حدس زدید اتاق دموی Marten Centre و بلندگوهای که در تصویر می بینید, مدل جدید این کمپانی با نام "Django" است که فقط در فروشگاه مرکزی این برند در سوئد دمو شده, و هنوز هیچ مشخصاتی از این بلندگو منتشر نشده است! ظاهرا در نمایشگاه CES 2012 این مدل دمو خواهد شد. شایعه قیمت این بلندگو در حدود ۱۰۰۰۰ یورو است! همانطور که می بینید خبری از ووفرهای سرامیکی آکوتان نیست, و فقط از میدرنج آکوتان استفاده شده است.
هنوز در سایت رسمی کمپانی و وبلاگ شخصی مارتن هیچ خبری از این بلندگو منتشر نشده است!
بلندگوها با آمپلی فایر ASR دمو شده, خود مارتن که اعتقاد داره آمپلی فایر ASR بهترین انتخاب برای بلندگوی مارتن است! اگر توجه کرده باشید بلندگوی مارتن در اکثر دموهای که در بین علاقه مندان به موسیقی داشته با آمپلی فایر ASR دمو شده! کابل جورما هم که بخش اصلی Setup مارتن است.
من فکر میکنم اسم Django از نوازنده بسیار مشهور موزیک جاز (Django Reinhardt) گرفته؟ Reinhardt از مشهور ترین نوازندگان موزیک جاز در اوایل دهه نود میلادی در اروپا بود.
از سورس آنالوگ استفاده شده, و حتما با قطعاتی از Django Reinhardt که از روی LP اجرا می شود, بلندگو را دمو می کنند.
In Part 1 I tried to talk about the positive and negative effect of acoustic on sound and its circulation form. In part 2 we know about the sound circulation form in auditory space. And it was said about some simple ways to optimize auditory conditions
This time we are going to talk about the effect of acoustic and favorable records on soundstage
Soundstage and favorable music have not only a direct connection with good components and speaker placements, music records are really effective on simulation of music performing space
.We cannot bring music performing space to our room with any records ever
The instrument sound that we hear is the sound of studio space. The best sound conditions with best components can be neared to the recorded sound of studio space. Most music fans think what they hear is real sound but that is wrong. (we always hear the sound of studio space and we only can hear the real instrument sound at a live concert). There are some criterions defining what we hear how near is to the main sound instrument like suitable studio, a good sound expert, the acoustic of auditory space, one more last thing is the components. When a music has not recorded in a suitable studio, when good microphones has not used in every part of recording period, when an expert sound director has not supervised during recording the music, it cannot create a sweet auditory space and soundstage ever. Even in the best sound system
In the past when there were not these digital facilities for recording and mixing ant it was much better
And music was recorded in the studio that most importance features was a good acoustic. A good studio had a good acoustic, not some digital facilities which ruin the music and take the passion and elegance of instruments and singer and instead give some high details, the details that just leave pressure and tiredness sense for audience. Have you ever been somewhere that a bad music is playing? And you get shy to tell anything? It happens to me many times
The importance of a good soundstage is more. There is a matter that music fans do not care about it and most of them think each piece of music in a good sound system should have a powerful soundstage. Most music need 3D space not just a soundstage and it relies on the acoustic and speaker placement like heavenly music and singer voice and instruments sound are heard in hanging space. This kind of music needs 3D space it means having one stereo output not tow monos
It does not mean if you listen to a special kind of music your sound system must only fix with that kind of music. But unfortunately I face with who setup their sound system like that
There is an important matter that music fans ignore it, is inaudibility of instruments sound at a concert. In most sound system we hear the sound of concert not the sound of playing instrument. In music recording in an orchestra are used different microphones with particular angles for recording instruments sound. And a microphone called Cardioid which receives whole orchestra sound.
In most sound system we hear the sound of Cardioid microphone not instruments sound except in some parts when the instrument is playing very high
Lets back to the importance of a good record, when music has not a good record it cannot have any positive index of sound in each kind of sound system and component ever. And it cannot simulate the record space too. (So, if we do not have a good record we should not expect a proper sound of the sound system). Ok lets back to acoustic and its effect on sound
Some fans believe this wrong opinion that a small room has less effect than a big room. Why? Because when we are talking in a big room sound has more reflection than a small room. Ok we imagine that in the small room there is not anything except the sound system, now we only have the wall and ceiling, time for a note when it is passing till crashing with first obstacle (wall or ceiling) is more short till that note with that intensity of db spread in a big room, now how much more is the intensity of sound damage and sound index disturb in a small room than a big room
That’s why speaker placement in small spaces without proper acoustic is more very hard than big space. In a big a space time for a musical note after crash with first obstacle and destructive reflection till heared is longer, and the possibility for destruction the destructive note is high. But in small spaces destructive reflection will be merge with that original note intensity and reach to ear
Finally I should say that lack of good acoustic equals messed DSP space. In the theater sound speaker placement should not heard
NOTE: for a good acoustic job we need RTA device, this device shows the destruction measurement in every place
Good Luck
"Close your eyes, Open your mind" چشمانت را ببند. و ذهنت را آزاد بگذار. این یعنی به هرچه دوست داری فکر کن و وارد رویاهات شو.
Sucker Punch کار جالبی از کمپانی وارنر که مثل همیشه خیلی خوب بیننده را وارد رویای ساختگی خودش کرده. من از این یکی لذت بردم.
صدا و تصویر این فیلم از اون های هست که من دوست دارم و حتما نسخه اورجینال فیلم به شما پیشنهاد میکنم. فیلمی که خیلی خوب میشه باهاش سیستم سینمایی تست کرد و از صدا و تصویرش لذت برد.
در فیلم شاهد تصویر چند لایه ای هستیم, در صحنه های که دخترک "Baby Doll" وارد رویا میشه در هر رویا شاهد تصويری با رنگ های گرم يا سرد هستیم! اما در تصاوير سرد رنگ ها كاملا خنثی نيستند, حتی رویای اول که وارد یک معبد می شود و فضای خارج معبد برف بود رنگ ها خیلی فضای سردی را القا نمیکرد. در رویای بعدی هم که میدان جنگ بود, تصویر خاکستری و تک رنگی نداشتیم, رنگ ها عمق داشتند. در رویایی سوم و چهار کاملا شاهد تصاویری با رنگ های گرم و عمیق هستیم. حس اعتماد بنفس دخترک با فضای گرم خیلی خوب القا میشه. بلعکس سکانس اول فیلم که شاهد ضعف دخترک هستم و رنگ ها خاکستری و سرد هستند.
تصویر این فیلم گرینی, در صحنه های بیشتر و در صحنه های کمتر, اما شکل این گرین اصلا اذیت کننده نبود, در مواردی مثل کلوزآپ های صورت دخترک و حتی هنریشه های دیگر فیلم بسیار جذاب بود, در این فیلم Texture بسیار خوبی در پوست صورت داریم, مخصوصا لحظه های که دخترک وارد رویا میشه یک گرین بسیار لطیف و از بافت پوست جدا شده را شاهد هستیم که باعث تحسین کل سیستم پخش می شود.
این فیلم تصویر گرم با رنگ های عمیق داره چه در دنیایی واقعی و چه در رویا, و بسیار مناسب علاقه مندانی ست که از این نوع تصویر لذت میبرند. منظورم از رنگ های گرم فیلم های مثل مرد عنکبوتی نیست که انگار همه چیز با آبرنگ رنگ کردند!
دو لحظه بصری بسیار زیبا در فیلم هست که خیلی ازش خوشم میاد. اولی در رویای اول و Dissolve شدن صورت دخترک به صحنه معبد و بعدی لحظه برگشت از رویای دوم به واقعیت که بسیاز زیبا طراحی شده است.
من از تصویر این فیلم خوشم اومد, کلا فیلم های که گرین کنترل شده و خوش فرم دارن دوست دارم, بلعکس گرین های لایه لایه و بد شکلی که حالم خراب میکنه! مثل فیلم ۳۰۰ که اتفاقا کاگردان هر دو فیلم آقای "Zack Snyder" هستند. در ۳۰۰ شاهد گرین بسیار حجیم و بد شکلی هستیم! که فقط با پلیرهای خیلی خوب میشه این گرین کمی کنترل کرد, اما در بهترین شرایط باز نزدیک میشه به چیزی که کارگردان خواسته! کلا فکر میکنم Zack Snyder از اون کارگردان های هست که میگه فیلم های من باید با گرین ببینید! اما این فیلم اصلا اینطور نبود و من از تصویرش در اکثر زمان فیلم لذت بردم, و مخصوصا این که خیلی خوب میشه با این نوع تصویر سیستم سینمایی تست کرد. و ازش یاد گرفت, منظورم به شماست چون برای شما می نویسم تا بهتر ببینید و بشنوید.
صدا: DTS-HD 5.1
اگر به تصویر فیلم ایرادی بگیرید! از صدا جزء یک مورد کوچیک که بهش اشاره خواهم کرد! به هیچ عنوان نمیشه ایراد گرفت. افکت های دقیق تنظیم شده. وضوح صدای بسیار عالی. جریان افکت ها بسیار کانالیزه هستند و موزیک هوشمندانه ای که جذابیت صحنه های فانتزی فیلم بیشتر هم کرده.
فیلم حتما با ولوم ۴/۲ و اگر امکانش براتون هست کمی بیشتر ببینید.
سکانس نبرد داخل معبد واقعا صدای فوق العاده ای داره! من چی بگم وقتی فوق العاده ست چی بگم؟ وقتی اون هیولا اون نیزه شبیه به شمشیر بلند می چرخونه من باد ناشی از حرکت اون نیزه را حس میکردم! صحنه ای که اون نیزه رو میزنه روی زمین از شدت موج خود دخترک روی هوا معلق میشه, و من موج صدا رو با بدنم حس میکردم! چرخش نیزه تو هوا همون چیزی که از صدای ۵.۱ وضوح بالا انتظار دارید.
هیولای بعدی با مسلسلی شبیه به ترمیناتور (فکر میکنم برای خود ترمیناتور بود!) وارد شد, شلیک مسلسل و پاشیده شدن تیکه های چوب ستون های معبد به سر و صورت بیننده! صدای حرکت گلوله ها از کنار گوش خیلی کش دار و عمیق رد میشد, در خیلی از فیلم های این حرکت گلوله و یا هر افکتی که بین کانال های صدا هست می شنوید اما هرچی هم سیستم DSP قوی داشته باشه باز صدا در قسمت های بین کانال ها قطع میشه! این قدرت پروسسور آمپلی فایر و فضای DSP که ایجاد میکنه باعث میشه صدا بین کانال ها با هم پیوند بده, که البته در بسیاری از سیستم های حتی گرون که می شنوم این محیط DSP وجود نداره! اما در این فیلم فضای صوتی سه بعدی خیلی خوب ایجاد شده و فکر میکنم در سیستم های متوسط هم صدای خوبی از این فیلم می شنویم.
تنها ایراد خیلی کوچیکی که میتونم به صدای فیلم بگیرم در بعضی صحنه ها ولوم موزیک کمی بالاست!
دیالوگ در صحنه های آرام و اگشن خیلی راحت شنیده میشه و اصلا در صحنه های شلوغ ضعیف شنیده شدن دیالوگ حس نکردم.
Sucker Punch بهتون پیشنهاد میکنم, فیلم بسیار خوبی برای دقیق تر دیدن است.
گاهی میگم خوب از این فیلم نکته برداری میکنم, اسم فیلم بالای دفتر تستم می نویسم, آخر فیلم یا صفحه سفید! یا نقطه نقطه شده! یعنی تا اومدم بنویسم پشیمون شدم! چند روز پیش نسخه U.S فیلم The Expendables که یک سالی میشد گرفته بودم اما وقت نمیشد ببینیم! دیدم و گفتم یه کوچیک ازش بنویسم, میدونم خیلی طرفدار داره؟ تا جای ممکن سعی میکنم خوب بنویسم. من این فیلم اول در نسخه آلمانی دیدم, اما در اکثر موارد کار اروپا برام مرجع نظر دادن نیست.
نکته مثبت در تصویر این فیلم نورپردازی خیلی خوب و بهتر از اون کنترل شدت نور در تمام طول فیلم مخصوصا در شب. سکانس های روز تصویر نسبتا گرمی داره نه خیلی که اذیت کنه و غیر طبیعی باشه و نه خیلی طبیعی. در نسخه آلمانی رنگ حرارت بیشتری داشت! همراه با کمی نویز دیجیتال! سکانس در شب قالب تصویر آبی, اما سکانس های هست که عمق رنگ سیاه خیلی عالیه و وضوح جزئیات کلی تصویر خیلی خوب دیده میشه ( جزئیات کلی تصویر ) منظورم Texture سوژه ها نیست. در کلوزآپ ها میشه گفت بافت سوژه ها خوبه, عالی نیست اما خوبه. بنظر تصویر در نماهای دور "Long Shot" زیاد مناسب این فیلم نیست وضوح بهتری داره! وقتی دوربین نزدیک میشه به سوژه از این وضوح کم میشه! در نماهای دور بیشتر جزئیات خوشایند میبینم تا کلوزآپ ها. نکته منفی که در تصویر فیلم دیدم در سکانس اگشن آخر فیلم, با اینکه نور پردازی و جزئیات سوژه ها در کل قاب تصویر عالیه, اما من وضوح بیشتری میخواستم .
صدا: DTS-HD 7.1
نکته قابل توجه در صدای این فیلم سوکوت خیلی خوب در صحنه ها آرام فیلم, خیلی با موزیک در کانال های ساراند روی اعصاب من نمیره! از کانال ساراند خیلی به موقع و با پیک های لحظه ای عالی استفاده شده. کانال های ساراند در این فیلم فوق العاده دقیق و قشنگ صداگذاری شده کاملا واقعی,با افکت های دیجیتالی و موزیک اضافی کانال های ساراند در سراسر فیلم درگیر نکرده, اوج صدا گذاری فیلم در سکانس درگیری نهایی, در اوج صحنه های درگیری باز سوکوت و پیک های ناگهانی در ساراند داریم. یه نکته جالب در حرکت صدای گلوله ها بین چهار کانال ساراند بود, در لحظه های صدا در پشت سر چرخش داشت و تمام.
صداها دقیقا مثل افکت های سه بعدی تصویر که اشیا به سمت دوربین پرتاب میشن از قبل طراحی و استفاده شده است! یه نمونه جالب صحنه انفجار هلکوپتر و پرتاب شدن تکه پروانه به سمت بیننده بود,تکه فلز از کانال مرکز کاملا وارد کانال های ساراند شده و.
افکت سنگین انفجار و پرتاب شدن اشیا در فاصله ای از دوربین دیده میشه و همه چیز در روبری ما اتفاق افتاد. و در ادامه موج انفجاری که از بالای سر هنرپیشه عبور میکرد, دوربین از روبرو این صحنه را میگیرفت اما بیننده دقیقا جای هنر پیشه بود و موج آتش و انفجار کاملا از بالای سر عبور میکرد, هر چهار کانال کاملا درگیر بود. صحنه جالبی حتما تست کنید.
تنها نکته منفی در صدای این فیلم! که خیلی هم اذیت نکرد اما بد بود! شدت بیش از حد فرکانس پائین در نبردهای نفر به نفر که برای نشان دادن قدرت ضربات از افکت های سنگین استفاده شده که یکم اغراق آمیز بود.
صدای این فیلم نمیشه با فیلم های جنگی مرجع مقایسه کرد, بنظرم در این سبک فیلمها خیلی واقعی صدا گذاری شده. دقیقا مثل صحنه های خشن فیلم, خیلی جالب سیلوستر در قسمت آخر "جان رمبو" هم این خشونت جنگ خیلی واقعی نشان داد, جیزی که در این فیلم نیز شاهدش هستیم.
انفجارها و سبک درگیری ها من یاد سری فیلم های رمبو انداخت! انگار امضای استالونه پای کارهای که بازی کرده و یا ساخته هست. این خیلی هم خوبه من که کلی خاطره خوب با فیلماش دارم:)
در کل صدای فیلم بیشتر از تصویر دوست داشتم, شاید به دلیل همون سوکوت های جالب و تخلیه ناگهانی در کانال های صدا که کمتر در این سبک فیلم تجربه کرده بودم.