Home Theater Center
مرکز بررسی سیستم های صوتی و تصویری
کیفیت نمایشگاه یکجورایی حتی یک دهم های اِند مونیخ هم نبود ( اونجا در کل کره زمین همیشه در طی سالها شماره یک بوده، طبق تعاریف، تصاویر و تحلیل های مجلات و وبسایت های معتبر ) چون داخل هتل ( مسافر خانه در واقع) Embassy Suites که زیر مجموعه ارزان هتل هیلتون هست بود،
در 14 طبقه، و از هر طبقه 6 تا اتاق کوچک رو برندها برای دمو گرفته بودن.
بدتر از اون، من قبلش هزینه 25 دلاری بلیط داده بودم، اما رایگان برای همه بود، با وجود کوچک بودن، شلوغ هم آنچنان نبود. ( 70 مایل هم با بنده فاصله داشت )
اولش با یک لشکر شکست خورده طرف بودم، ولی بعد تجربیات بینظیری کسب کردم و یاد گرفتم که با شما به اشتراک خواهم گذاشت.
در لابی هتل و در بین برندها بزرگترین سالن در اختیار TAD بود، و اولین Presentation آنها در ایالات متحده همچنین قرار داشت، رئیس TAD هم که آقای ژاپنی ای بودن و قادر به تکلم انگلیسی هم نبودن حضور داشتند.
در نمایشگاه TAD بیشتر مانور روی آقای جیم الکساندر و خانم اورکا آلمانی داده بودند و خیلی روی رکوردهایی که از اثرات خانم پاتریشیا باربر در 30 سال گذشته کار کرده بودن تبلیغ داشتن.
در واقع برای مهندسی صدا از یک رکوردر ( Jim Anderson ) و یک مسترینگ ( Ulrike Schwarz ) حرفه ای کمک گرفته بودند.
من خود آقای اندرو جونز رو ندیدم، ولی میگفتن حضور داشته.
چون تاد برای بردن تاریخ سابقه خودش میگه ما همون Pioneer Electronics که بعد شده Pioneer Corporations هستیم.
و حتی طراح نسلهای پایین تاد رفرنس ظاهراً اندرو جونز بوده.
در کنفرانس خبریشون هم بودم که خبرنگارهای استریوفایل بیشتر در مورد چگونگی رکورد صدا به روش PCM و بعد به DSD میپرسیدن.
در مورد DXD هم صحبت شد که خانم اورکا از 5 تا اسپیکر B&W 802 در اتاق کنترل استفاده میکنه.
و گفتن دیگه SACD هم به صورت 5.1 طرفدار داره به هر حال و همچنین DSD ها در هرتز و بیت های مختلف، هر چند که زیر 100 دلار یک SACD شاید قیمت نداشته باشه.
در سالن TAD تمام تولیدات خودش رو به نمایش گذاشته بود ولی فقط TAD Reference افسانه ای و مدل جدید مضخرف CE1TX دمو کرده بودن، چون صدایی دلنشینی نداشت و بسیار تیز و خشن سازها صدا میدادن.
و همگی هم با آمپ و پری آمپ و نویزگیر و... خود کمپانی TAD مَچ بودن.
حال از صدای اسپیکر رفرنس اصلی و بزرگ تاد میگم، چون رفرنس کامپکت ها ( موجود در وطن ) دمو نبودن.
صاف ترین و واقعی ترین از لحاظ اجرای زنده، صدایی که شنیدم از تاد رفرنس اصلی بود. ( هر جفت به تنهایی 160 هزار دلار )
البته ویلسون، خارما، مارتن و گرند یوتوپیا در نمایشگاه متاسفانه حضور نداشتن و من هم قبلاً نشنیدم.
اگر فردی رو با چشمان بسته به اتاق تاد ببرن و نفهمه که اسپیکری وجود داره، صدای سازها رو به احتمال بالای 70% رو فکر میکنه که اجرای زنده هست، همه ساکت بودن و یک ذره صدای هیس یا اعجاج یا نویز نبود، موقع سکوت در آهنگ، اسپیکر صد در صد ساکت بود.
ولی همین رو من دوست نداشتم به شخصه، زیرا صدای ویولنسل و صدای گرند پیانوها بخاطر قدرتشون و حسشون من رو خسته میکنند.
اما کمپانی فوکال میاد صدای همونها رو چنان لطیف و نازکتر و دلربا میکنه که فرد دوست نداره از سرجاش برای ساعتها بلند بشه، و هنر فوکال همیشه این بوده بنظرم.
خود فوکال از فرانسه حضور نداشت، اما فوکال یوتوپیا مایسترو با Naim Statement غول پیکر مَچ شده بودن در جای دیگه که فروشگاه های های فای آورده بودن.
این آمپ صداها رو در فوکال بم تر کرده بود، بدون بر هم زدن آرامش و بالانس البته.
و یکی دیگه از غرفه های بزرگ مربوط به MBL بود که 101 E MK2 با مونوبلاکهای خود کمپانی مَچ بود.
صدای خوبی رو داشتن اونها، همه فرکانسهای درشون تعادل نسبی برقرار بود، اما ظاهر خاصشون من رو زیاد نمیتونست نگه داره.
متاسفانه B&W حضور نداشت، در آمریکا باشی و Macintosh و JBL نباشه!!! خیلی باعث تعجبم بود.
و همچنین از برند قابل احترام Audio Note بگم که اسپیکر AN-E رو دمو کرده بود، به همراه آمپ و پری و... خود کمپانی
من دو تا Audio CD از پینک فلوید و دیوید گیلمور با خودم برده بودم که ازشون خواستم شماره Track مورد نظرم رو پلی کنن، صدا به شدت درگیر کننده و میخکوب کننده در مید رِنج بود، اما در پانچ ناشی از صدای سازها یک مقداری بالانس و راحت نبود.
این رو به خودشون گفتم و با لبخندی، موزیک دیگری روی واینیل برام از پینک فلوید ولی آهنگ دیگه ای گذاشتن که همه چی باز سر جای خودش بود، آدیو نوت واقعاً هنرمند هست.
وقتی صدای این های اند ها رو شنیدم، دیگه کاری به برندهای دیگه نمیتونستم داشته باشم، مثلاً Q acoustic یک بوکشلف دمو کرده بود که همه زیر یک دقیقه بیرون میرفتن.
کابل های پاور و کابل های اسپیکر بسیار ضخیم از برندهای مختلف بودن که همشون ادعای کاهش نویز و... داشتن.
برند VAC که آمپ های لامپی داره خیلی حضور پررنگ داشت، به خیلی از برندهای اسپیکر آمپ خودش رو برای دمو داده بود.
دک و استریمرهای کمپانی AURENDER از لحاظ کیفیت و شفافیت و لذتبخش بودن تازه با هدفون Audueze من رو دیوانه کرد.
اصلاً نتونستم از ذهن بیرون کنم اون صدا و کیفیت رو
کمپانی WEISS حضور نداشت که مقایسه کنم، وقتی که به خونه برگشتم با سرچ متوجه شدم که محصولاتی پریمیوم و Ultra High-End هستن، که مدلهای پایه تازه از 20 تا شروع میشه.
برند بعدی اسپیکرهای کمپانی Aretai بودن که یک اسپیکر بوکشلف کوچک با ووفر در پشت صداهای قدرتمندی رو ارایه میداد و مهندسی صدای خوبی رو واقعا داشتن و نظر هر فردی رو جلب میکرد. البته صداهای اصیل مثل تاد و آدیونت و فوکال و B&W رو نمیشه باهاش مقایسه کرد.
یک سری اسپیکر از برند Kennedy هم شوروم مناسبی داشتن، ولی جذب نشدم
یا یک برند دیگه بود که با وجود میدرنج کوچک صداهای قدرتمندی داشت و جنس کل بدنه سنگ گرانیت بود.
باز هم شرکتهای مختلف نه چندان مشهور هم بودن که دیگه حوصله تجربه کردن و دقت کردن همه برای من تو یک روز واقعا سخت بود و به اندازه کافی در کل راضی بودم.
نتیجه گیری شخصی :
من همیشه در بررسیهای شخصی، قیمت، مقدار و میزان مشخصاتی مثل اُهم و وات رو در نظر میگرفتم.
اما مهم این هست که نتیجه کار یک اسپیکر یا آمپ و... چی در میاد و میتونه شما رو لحظه های طولانی پای صدای مورد علاقتون نگه داره یا خیر.
قیمت ها در High End ها نجومی هستن، چون باید باشن، مگر در کره زمین 8.5 میلیارد نفری چه تعداد از این وسایل ها فروش میره؟
در پشت یک کمپانی موفق یک سری مهندس نُخبه صدا، الکترونیک، برق، نوازنده، رکوردر و... هست که دهه ها بی وقفه صرف آزمون و خطا هستن که نتیجه بگیرن. و مشتریها هم یکسری محدود از عاشقان و علاقمندان خاص صدای خوب هستن که سالها تغییر رویه و گرایش نمیدن.
احساس خوب انسان از صدا و موزیک بعضی وقتها پارامتر علمی و فرمولی نداره.
حالا با توجه به دلایل بالا باید هزینه ها هم تأمین شود.
برای من جایی که صدا و تصویر خوب ( خوشایند حالا طبق سلیقه شخصی، که این سلیقه برای هر فردی منحصر به فرد هست ) باشه که بتونه من رو لحظه ها نگه داره، قطعاً یکی از نشانه های جریان داشتن زندگی و زنده بودن برای من هست.
به امید روزهای خوب و بهتر برای ایران ( کشور و مردم )
دوستان و مخاطبین سایت در بخش نظرات و گاهی ایمیل از من درباره DIY سوال می کنند، سوال اکثریت هم این که آیا میشه به فلانی اعتماد کرد؟ چرا شوروم نداره! و سوالات مشابه...
من اطلاعات و علاقه ای به دست سازها ندارم. هیچ مطلب یا حتی نظری هم در این مورد تا به امروز ننوشتم و نمی نویسم.
گاهی هم بحث های در نظرات شده، که من هیچ وقت به دلیلی که گفتم ورود نکردم.
اما به عنوان کسی که بیش از پانزده سال در نت فارسی فعال هستم، نکاتی از DIY در ایران دیدم که کوتاه در این یاداشت بهش اشاره خواهم کرد.
اول این که داشتن شوروم اختصاصی برای شخصی که در زمینه های مختلف محصولی در شکل خانگی تولید می کند، خودخواهی شمای مخاطب دست سازهاست. (شوخی بنظرم)
اما این که سالهاست میبینم آقایون ادعای ساخت دست سازهای منحصربفردی را در ایران دارند، اما نه وب سایت رسمی برای وجاهت دادن به کار و کیفیت دست سازهاشون دارند، و نه حتی حاضر هستن دست سازهاشون در جای به نمایش گذاشته شود اصلا از نظر من پذیرفته نیست، این که من برای اعتبار دادن به کارم حتی حاضر نباشم هزینه داشتن یک سایت ساده و شیک بپذیرم، بنظر من نشان از بی سلیقه گی و غیر رسمی بودن فعالیت من دارد.
توقع داشتن شوروم اختصاصی برای یک سازنده خانگی همانطور که گفتم شوخی بحساب میاد، اما اگر خود سازنده به کارش احترام میزاره و خودش قبول داره که کارش ارزشمند هست، میشه یک اتاق از منزلشو برای نمایش دست سازهاش اختصاص بده، امکانش نیست, میشه گوشه سالن نشیمن اختصاص بدیم به مشتری که میخواد کار دست ما را از نزدیک ببیند. این هم برامون میسر نیست، هیچ مشکلی نداره، می توانیم یک فضای اختصاصی با نور و دوربین خوب برای عکاسی از دست سازهامون درست کنیم.
معمولا عکس های سیاه و بی کیفیتی در شرایط بسیار زشت از دست سازی منتشر میکنن که من بیننده فقط به بد سلیقگی شمای سازنده بیشتر پی میبرم، بد سلیقگی که در ظاهر دست سازهاتونم هم دیده می شود.
یک عکسی یکی از همین سازنده ها از دست سازی منتشر کرده بود که درب و پادری سرویس بهداشتی خونش بیشتر از چیزی که میخواست مخاطب ببینده دیده میشد!
وبلاگ و کانال های تلگرامی چرک، متن های توهین آمیز که یکی درمیان در حال مسخره کردن دیگران هستن! از ابتدا تا انتهای متن از شکلک های خنده توهین آمیز استفاده کردن، ادبیات زشت که فقط نشان از ذهن آشفته و مردم گریز این افراد دارد و...بگذریم.
سالهاست که از ضرب المثل مشک آنست که خود ببیوید نه آنکه عطار بگوید گذشته.
امروزه باید برای فروش مشک اون داخل یک بسته بندی شیک، در یک بوتیک شیک و در منطقه شیکی از شهر قرار بدیم تا بفروشه، نمی تونیم مشک بریزیم داخل کیسه فریزر گره بزنیم بندازیم تو قفسه یه عطاری قدیمی و توقع کنیم کسی بخردش.
شرکت ال جی در نمایشگاه CES 2023 که اخیراً برگزار شد, از نمایشگرهای نسل جدید OLED با عنوان MLA (Micro Lens Array) رونمایی کرد, اکثر ویدئوفایل ها فکر می کردن دوران پنل های WRGB ال جی به پایان رسیده است, اما ال جی با معرفی MLA OLED ها تازه وارد جنگ با QD-OLED های سامسونگ شده است. ال جی ادعا کرده پنل های MLA تا 60 درصد روشن تر از اولدهای رایج هستند و تا 2100 نیت در سایز 77 اینج می توانند هایلایت های روشن ایجاد کنند.
ال جی در نمایشگرهای MLA OLED از چیپ تصویر a9 Gen6 استفاده خواهد کرد. یکی از ضعف های بزرگ نمایشگرهای ال جی مخصوصاً اولدهاش با چیپ تصویر آلفا این هست که دقت خوبی در طتبیق محتوای ورودی با نمایشگر (متا دیتا) را ندارند. و مشکلاتی در نمایش تصاویری با سایه های خیلی تاریک یا نقاط رنگی خاص ایجاد می شود. یکی از ضعف های بزرگ اولدهای ال جی همین عدم تفکیک و درک درست نمایشگر با محتوای ورودی است.
در قسمت هفتم از سریال House of the Dragon به علت تاریک بودن صحنه ها و نبود هیچ المان نوری در تصویر در اولد پنل ها ال جی و سونی در برخی از سکانس ها تصویر کاملا سیاه میشده! کمپانی HBO در توییتی اعلام کرد در قسمت های بعدی این سریال در سکانس های تاریک المان های نوری قرار خواهیم داد تا اولد پنل ها پیکسل هاشون کاملا خاموش نکنند.
ال جی این نوید را داده که در نسل ششم چیپ های آلفا مشکلات گذشته را نخواهیم داشت.
ال جی توضیحات زیادی در مورد پنل های MLA (Micro Lens Array) منتشر نکرده است.طبق توضیحات خود ال جی این پنل ها در لایه آخر به جای صافی رنگ از یک لایه منشور کننده رنگ که شامل بیش از 42 میلیارد لنز هستند استفاده کرده تا تکنولوژی شبیه به لایه کوانتومی سامسونگ بروی پنل های WRGB ایجاد کند.
سامسونگ هم در CES 2023 سری ارتقاء یافته S95B با کد تجاری S95C و S90C به همراه نمایشگرهای میکرو ال ای دی با ابعاد کوچیک را رونمایی کرد. لاین آپ کوانتومی جدید سامسونگ روشنایی بیشتری دارند حتی روشن تر از نسل قبل, و یکسری بهبودهای در عملکرد و طراحی، انقدر تکنولوژی QD-OLED ها انقلابی بود که تا سالها نیازی به فناوری جدیدی در نمایشگرها نداریم.
عدم حضور سونی در بخش نمایشگرها آن هم در مهم ترین رویداد سالانه تکنولوژی های مربوط به تصویر که محل رقابت برندها در عرضه نسل جدید نمایشگرهاست، بسیار سوال برنگیز بود.
سونی به دو دلیل در CES 2023 حاضر نشد، اول این که سونی هیچ نمایشگر جدیدی برای عرضه ندارد و نمی توانست با مدل A95K که پنل S95B سامسونگ بروی این مدل نصب شده است در این رویداد بزرگ شرکت کند, در حالی که سامسونگ مدل های جدیدتر و بهبود یافته ی سری کوانتومی هاشو در CES عرضه کرده بود.
یا این که سونی قصد دارد در یک رویداد اختصاصی از نمایشگرهای جدید خود که احتمالا از نسل جدید پنل های کوانتومی سامسونگ در ساخت آنها استفاده شده است رونمایی کند.
یکی از اتفاقات خوبی که در چندماه گذشته برام رقم خورد دوستی با "گرگ راسل" بزرگ بود, تقریباً تمام دوستان سایت می دانند که من چقدر گرگ راسل را دوست دارم و اولین کسی هستم که در موردشون در نت فارسی نوشته ام... در این چند ماهی که با ایشون در ارتباط هستم, بسیار آموختم و بیشتر از قبل فهمیدم (که می دانم که نمی دانم)
یه خاطره جالب تعریف می کرد از چگونگی علاقمند شدنش به صدای سینمایی, در مطالب مختلف نوشتم که پدر ایشون موزیسین بوده و استودیو ضبط موسیقی داشته است, گرگ راسل در فضای موزیک و میکس صدا بزرگ شده و از بچگی علاقه داشته با اکولایزر دستگاه های صوتی وربره و کیفیت صدارو بالاتر ببره. از ابتدا هم قرار بوده یا نوازنده بشه یا در استودیو موسیقی کار کنه, اما ظاهرا قرار بر این بوده که گرگ با یک فیلم عاشق صدای سینمایی بشه و مسیر کاری و زندگیش عوض بشه, سال 1981 گرگ در سینما قسمت اول مجموعه ی ایندیاناجونز میبینه, و چیزی که خودش تعریف می کرد از صدای ساراند و کوبش ساب ووفرها حیرت زده میشه, صحنه حرکت اون گوی سنگی در معبد خاطرتون هست؟ جالب بدونید اون گوی سنگی اصلا سنگ نبوده و از اسفنج ساخته شده بوده! این شاهکار صداگذاری بود که حس حرکت یک گوی سنگی عظیم به بیننده میداد! صدای حرک اون گوی سنگی شروع عشق گرگ راسل به صدای سینمایی بود.
اون فیلم "Gregg Landake" صداگذاری کرده بود, همان سال هم اسکار بهترین میکس صدارو براش دریافت میکنه, جالب تر اینجاست که چند سال بعد گرگ راسل شاگرد همین آدم میشه, مدتی بعد از این که گرگ راسل کار میکس صدای سریال های تلویزیونی و چند فیلم سینمایی انجام میده, Landake ازش دعوت میکنه که بره در استودیو اون کار کنه و این دروازه ورود گرگ به صنعت عظیم هالیوود شد.
Gregg Landake اولین پروژه بزرگ سینمایی که انجام داد قسمت پنجم فیلم جنگ ستارگان بود, که برای این فیلم هم اسکار گرفت, و آخرین فیلمی که برای صداگذاریش اسکار گرفت و در شب اسکار اعلام بازنشستگی کرد Dunkirk بود. یک شروع و پایان شگفت انگیز.
در انتها باید بگم دوست ندارم این حس در دوستانی که پنل اولد دارند ایجاد کنم که نمیشه با پنل های رایج اولد یک ویدئوفایل بود یا از تصویر لذت برد، من پنل اولد داشتم، نمایشگر رفرنسم بوده و بسیارم از اولدهای WRGB لذت بردم و میبرم. صدا و تصویر کشف و شهوده، باید تست کنیم، کالیبره کنیم و بیاموزیم.
در صدا و تصویر چه میدانم ها بسیار است، لیکن من نمی دانم.
سلام خدمت همه همراهان محترم سایت
در این حدوداً سه ماهی که هیچ پستی در سایت منتشر نشده است؛ چند باری خواستم در قالب یک مطلب دورهمی کمی با هم گپ بزنیم؛ اما هیچ انگیزه ای برای نوشتن نداشتم. (البته دوستان حسابی سنگ تمام گذاشتن و هرآنچه سوال در بخش نظرات داشتن را ایمیل کردن!) با صحبتی که با سرکار خانوم دکتر یوسفی داشتم، تصمیم گرفتیم این پست را منتشر کنیم تا اگر مخاطبین محترم سوال در زمینه صدا و تصویر دارند زیر این پست مطرح نمایند.
به امید بهترین ها برای سرزمین و هموطنانمان
20 شهریور 1386 تا 20 شهریور 1401
15 ساله شدیم...
داستان «دنیای ژوراسیک: قلمرو» چهار سال پس از وقایع «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده» روایت می شود. دایناسورها در حال حاضر در سراسر جهان در کنار انسانها زندگی و شکار میکنند. فیلم با نشان دادن ویرانی و آشوبی که از زمان وقایع فیلم گذشته ایجاد شده است آغاز می شود...
تصویر:
4K Native Dolby Vision, HDR10
Aspect ratio: 2.00:1
صدا و تصویر قسمت سوم دنیایی ژوراسیک یکی از فیلم های بود که توانست من در بین کارهای که امسال تست کردم درگیرم کند. سال 2022 خیلی فیلم های مهمی در صدا و تصویر نداشتیم! A Quiet Place Part II و Uncharted بود, که من درگیر کرد.
در قسمت سوم دنیایی ژوراسیک ما دو تصویر مختلف در نسخه بلوری استاندارد و UHD بلوری شاهد هستیم! من ابتدا نسخه بلوری استاندارد تست کردم, در اکثر صحنه های فیلم ما شاهد یک تصویر کاملا آبرنگی هستیم! و بیشترین حالت آبرنگی بودن در تصاویر طبیعت می بینیم, که در این فیلم کم هم نیستن. گرین بالا کمی این آبرنگی بودن کم کرده است, اما باعث نمیشه تو دوق نزنه! گرین هم دونه درشت و همراه با کمی نویز دیجیتال هست.
رنگ ها در نسخه استاندارد گرم و طبیعی هستند. بافت پوست و پارچه جزئیات قابل قبولی دارد, اما فقط تا زمانی که دوربین از نزدیک سوژه را میبیند, کمی که دوربین از سوژه ها دور می شود, جزئیات تصویر نیز به شکل محسوسی کم می شود.
اما در نسخه 4K HDR ورق کاملا بر می گردد و ما شاهد تصویری بسیار شارپ با جزئیات و رنگ های خیره کننده هستیم.
سکانس داخل چادر صحرای که دکتر آلن و اون خانومه که در سه گانه پارک ژوراسیک همکار دکتر آلن بود (اسمشو یادم نیست) پس از بیست سال هم ملاقات می کنن تصویر HDR و گستره رنگ ها در اوج هستند.
نمونه تصویر بروی نمایشگر سامسونگ QD-OLED S95B
در نسخه 4K جزئیات در پس زمینه تصویر ایده آل است و تصاویر حالت آبرنگی نسخه استاندارد را ندارند, میتونست بهتر باشد, اما اصلا بد نیست.
در نسخه HDR گرین اصلا دونه درشت نیست, کوچکترین نویز دیجیتالی را هم در هیچ سکانسی نمی بینیم. یونیورسال یک رندر بسیار تمیز از نسخه 4K این فیلم برای نمایش خانگی گرفته است.
جزئیات تصویر در شب بی نقص است, رنگ های درخشان با جزئیات بالا و کنتراست بی نهایت نمایش داده می شود, های لایت ها بسیار روشن و درخشان هستند و جزئیات پوست و اشیا در طول فیلم بسیار دقیق و عالی دیده می شود.
فقط یک صحنه در فیلم هست که برمیگرده به خطای Colorist این فیلم, و اون سکانسی که همون خانومه که الان چک کردم تو فیلم اسمش "الی" هست, داخل مزرعه از ماشین پیاده میشه و ما رنگ پیراهن بازیگر و صحنه را بسیار شارپ و با رنگ های غنی میبینیم, بازیگر که چند قدم جلو می آید, کمی از Richness of colour کم میشه... و دوباره رنگ ها برمیگرده به استاندارد HDR فیلم! دلیلش تغییر در نور صحنه و کم شدن میزان Visible Spectrum (طیف مرئی) است که باعث میشه غنی رنگ ها کم شود. این گونه مشکلات تصویر کاملا رایج است, و اصلاح آنها بر عهده Colorist است. در این فیلم در حدود پنج ثانیه لات HDR کاملا غیر فعال می شود! و این یک اشتباه بسیار بزرگ بحساب می آید. این اشتباه در نسخه بلوری استاندارد خیلی محسوس نیست.
تصویر HDR بی نقص
اشتباه Colorist
تصویر HDR بی نقص
تصویر در قسمت سوم دنیایی ژوراسیک بروی UHD بلوری یکی از کارهای بسیار خوب و مناسب تست تصویر است که می تواند نمایشگر و سورس تصویر شما را حسابی به چالش بکشد و نکات آموزشی خوبی برای شما داشته باشد..
صدا:
DTS:X 7.1.4
DTS-HD Master Audio 7.1
دلیل وجود تراک DTS-HD 7.1 در تمام فیلم های که با صدای dts-X برای نسخه ی خانگی ریلیز می شود این هست که کاربرانی که آمپلی فایرهای کمی قدیمی تر با دیکدر DTS-HD دارند, هم چه 5.1 و 7.1 کانال بتوانند از صدای غیر فشرده DTS-HD Master Audio نیز لذت ببرند.
در این فیلم ما یک Ambient sound زیبا را می شنویم. در صدای سینمایی ما به صدای امبینت میگیم که بیننده را در خود غرق کند, صدای ترکیب از اصوات محیطی, بک گراند صوتی با جزئیات بالا و افکت های که در بین کانال های صوتی در طول یک سکانس در حرکت هستند امبینت صوتی تاثیرگذاری را شکل می دهند, که «دنیای ژوراسیک: قلمرو» این صدا را دارد.
کیفیت صداگذاری یک فیلم فقط به میکس نهایی ربط ندارد, عوامل مختلفی مثل طراح صدا و ادیتور نقش مهمی در نتیجه ی نهایی کار دارند. وقتی متریال خوبی روی کنسول میکس لود نشده باشد, گرگ راسل بزرگ هم پشت کنسول میکس باشد, نتیجه درخشان نخواهد شد. در قسمت سوم دنیایی ژوراسیک تمام عواملی که باعث میشه ما یک صدای سینمایی تاثیرگذار را بشنویم کارشون خوب انجام داده اند. وقتی تراک های صوتی با کیفیت و متنوعی در اختیار میکس کننده کار نباشد, مجبور میشه از افکت های دیجیتال و لود های سنگین و آزار دهنده در طول فیلم استفاده کند. مثال میزنم شما فیلم "پرل هاربر" که برای سال 2001 هست مقایسه کنید با "Midway" که سال 2019 ساخته شده است, هر دو فیلم را گرگ راسل بزرگ میکس کرده است, اما شما مقایسه کنید تنوع صداها و طراحی صدارو در پرل هاربر با میدوی! مشخصه در میدوی متریال خوبی در اختیار گرگ راسل نبوده! نتیجه شده صدای بسیار لود که تمرکز روی کاتال LFE هست, نه صدای هواپیماها جذابیت پرل هاربر را دارند و نه Ambient sound که بهش اشاره کردم در فیلم قابل قبول هست! در صورتی که پرل هاربر یک صدای 5.1 کانال کلاسیک هست و میدوی با فرمت دالبی ادموس صداگذاری شده است.
در دنیایی ژوراسیک افکت های سنگین و ویرانگر خاصی نداریم, اما فضای اکشن ها و نبردهای بین دایناسورها بسیار طبیعی و جذاب هستند, کانال های ساراند کناری و سقفی روایت کننده صحنه ها هستند, ما صدای دایناسورهارو قبل از وارد شدن به کادر دوربین می شنویم, دانیاسورها پشت سر شما ظاهر میشن و حرکت هاشون با جزئیات بین کانال های صوتی دنبال می کینم.
صدای جنگل وقتی دختره روی درخت ها سقوط می کند شاید درخشان نباشد, اما کاملا دقیق و با جزئیات هست, صدای حرکت اون دایناسور گیاه خوار وقتی از پشت سر خانومه بهش نزدیک میشه واقعاً عالی کار شده است. نبرد اون دوتا دایناسور عظیم الجثه هم عالی هستند.
یک سکانس صدای درخشان در فیلم که هم من و هم هر بیننده ای که فیلم را با صدای dts-X تست می کند براش بسیار جذاب هست, صحنه فرار ملخ های آتشین از داخل آزمایشگاه است, چرخش ملخ ها به بالا و چرخششون از بالای سر بیننده صدای فراگیر سقفی بی نظیری را ایجاد می کند, عالی این صحنه... فقط باید تست کنید تا متوجه بشید صدای dts-X دقیقاً میتونه چقدر جذاب باشد.
در آخر من صدای سینمایی Jurassic World Dominion بسیار دوست داشتم, شاید در لیست بهترین های من قرار نگیرد, اما بی شک یکی از خوب ها بحساب میاد.
خوش باشید
تصویر 4K HDR
تصویر 1080P
صدا
من به عنوان اولین خانم ایرانی اودیو و ویدئو فایل که در نت به زبان فارسی و در معتبرترین سایت موجود فارسی زبان در این زمینه مطلب می نویسد ؛ که بدون شک و با اطمینان اولین و تنها خانم ایرانی هستم که در نمایشگاه های اند مونیخ شرکت کرده و تجربیات شنیداری زیادی دارم می خواهم بررسی کوتاهی از بلندگوی "TAD" داشته باشم و تجربه شنیداری خودم در مورد آن برای مخاطبان محترم بیان کنم.
همه می دانیم که تاد یک برند ژاپنی است که در ساختار بلندگوهایش از قطعات بسیار با کیفیتی استفاده می کند. درایورهای بسیار خوش ساخت و بسیار با کیفیتی دارد . تاد یکی از شفاف ترین بلندگوهای حال حاضر دنیاست و در رنج قیمتی خودش صدای بسیار شفاف ، با جزئیات زیاد و تفکیک صدای عالی دارد. اما از نظر من ضعف هایی دارد مخصوصا در مدل بوک شلف CR1 . به نظرم بازخوردهایی که این بلند گو در ایران داشته است مقداری هیجانی و احساسی بوده و بعد از اینکه خریداری و شنیده شده ، مخاطب و شنونده متوجه شده است که این بلندگو صدای بیش از حد شفافی دارد تا جایی که گوش شنونده را آزار می دهد!
از نظر من دلیل این مشکل این است که میدرنج تیوتر مدل بوک شلف CR1 مناسب این بلندگو نیست. ووفر و فرکانس بم این بلندگو آنقدر پر نیست که بتواند با این تیوتر همراهی کند و با آمپلی فایر های ترانزیستوری صدا بیش از حد شفاف و موجب آزار گوش شنونده می شود.
تنها راهی که برای حل این مشکل وجود دارد این است که تاد را باید در اتاق های بسیار بسیار دمپ شنید. اتاق هایی که به هیچ عنوان بازگشت صدا ندارند. شاید در یک همچین اتاقی که اصطلاحا " Dead room " گفته می شود بهترین بلندگوهای دنیا صدای بدی بدهند اما فقط یک اتاق بدون باز گشت صوتی می تواند صدای بلندگوی تاد را متعادل کند. چون کوچکترین بازگشت صدا و افزایش فرکانسی در این بلندگو آزار دهنده می شود.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید ، در نمایشگاه های اند تاد همیشه بزرگترین اتاق دمو را در اختیار دارد. و دلیل این انتخاب فاصله زیاد دیوارها از یکدیگر است. فاصله زیاد باعث می شود تاخیری بین بازتاب یک فرکانس و پخش فرکانس بعدی ایجاد شود و به این صورت گوش شنونده کمتر اذیت می شود و می توانند دموی قابل قبول تری داشته باشند.
به اعتقاد من تاد CR1 بیشتر یک بلندگوی مسترینگ استودیی است تا بلند گویی که یک اودیو فایل بتواند صدایی حسی از آن بشنود و در واقع لذت موسیقی را از آن دریافت کند. شفافیت بیش از حد صدای این بلندگو بعد از مدت کوتاهی شنونده را خسته می کند. شاید با آمپلی فایر های لامپی مثل اودیو نت ژاپن، تاکید می کنم "ژاپن" نه اودیو نت انگستان بتوان صدای گرمتر و متعادل تری از این بلند گو شنید. اما باید بدانید که این بلندگو ، بلندگوی سالن پذیرایی منزل نیست! این بلند گو را باید در اتاق خاص با آکوستیک خاص خودش شنید. مشکلی که با این بلندگو وجود دارد این است که در هر اتاقی نمی توان از ان صدای مناسبی شنید و در واقع به درد استودیو هایی می خورد که آکوستیک آنها بیشتر به دد روم نزدیک است تا آکوستیک ( ما وقتی به یک اتاق می گوییم آکوستیک که هم به اندازه کافی جذب صدا داشته باشد و هم بازنشر صدای مناسبی داشته باشد ). و خب این امکان برای همه کسانی که این بلندگو را دارند فراهم نیست. و هر چقدر هم که شما با این بلندگو کلنجار بروید ؛ کابل،آمپلی فایر و سورس را تغییر بدهید شفافیت بیش از حد آن برای مخاطب مخصوصا مخاطب ایرانی می تواند اذیت کننده باشد.
تاد از نظر من بلندگو ساز خوبی است. دستگاه های بسیار خوب با قطعات بسیار با کیفیت می سازد. آمپلی فایر و سورس دیجیتال و بلند گوهای بسیار خوبی می سازد اما صدای آنها بیش از اندازه ترنس پرنت است و این موضوع اگر شرایط مناسبی از لحاظ آکوستیک رعایت نشود می تواند برای شنونده آزار دهنده باشد.
این نظر و تجربه من از بلندگوی تاد است.
نظر شما چیست؟
در مطالب بسیاری به کیفیت تصویر فیلم ها در فرمت های مختلف پرداختیم, در این مطلب براتون توضیح میدم مراحل اصلاح رنگ و ظاهری که از یک فیلم میبینیم به چه صورت در بخش DI استودیوها انجام می شود:
فیلم وقتی وارد استودیو و بخش DI میشه, به صورت یک هارد شامل اطلاعات تدوین, راش ها VFX ها و هرچی که مربوط به فیلم هست تحویل بخش آرشیو می شود, تدوینگر هم به صورت یک فایل XML یا EDL که اطلاعات ادیت هست موارد منتقل میکنه به لابراتوآر , بعد از این که فیلم وارد بخش DI شد پروسه ای به اسم "Conform" یا مطابقت روش انجام میشه, کامفورم در واقع بازسازی تایم لاین و ادیت تدوینگر در نرم افزار تصحیح رنگ است. پس ابتدا ادیت در نرم افزار تصحیح رنگ بازسازی می شود و بعد از پروسه کامفورم پروسه تصحیح رنگ است و در آخر پروسه مسترینگ, که در حقیقت یک خروجی با کیفیت بسیار بالا مشابه راش به یک بخش دیگری تحویل داده میشه به اسم مسترینگ, اونجاست که تهیه کننده درخواستشو میده که چه نوع خروجی های از فیلم میخواد, میتونه مخصوص نمایش در سینما باشه DCP میتونه بلوری باشه, دی وی دی باشه یا نسخه مخصوص استریم آنلاین, ولی همه ی این ها از یک خروجی بسیار با کیفیت که در حال حاظر رزولوشن 5K است شکل میگیره, این میشه پروسه یک فیلم که وقتی وارد لابراتوآر میشه خیلی ساده چه اتفاقی براش میوفته.
در بخش تصحیح رنگ این که فیلم چه LOOK داشته باشه زیر نظر فیلم بردار و کارگردان انجام می شود. معمولا جلساتی بین Colorist و تصویربردار یا کارگردان برگذار می شود. در این جلسات کارگردان و تصویربردار خواسته هاشون با Colorist مطرح میکنن, معمولا در این جلسات LOOK های مختلفی از طرف Colorist پیشنهاد داده میشه, اما در نهایت این خواست کارگردان هست که چه رنگ و ظاهری برای فیلمش میخواد.
در فرایند اصلاح رنگ یکسری LUT های از قبل مشخص وجود دارد که می شود بروی یک فیلم اعمال کرد.
LUT (بخوانید لات) یا همان Lookup Table یک فایل است که اطلاعات مشخصی را در خودش دارد, اطلاعاتی که به نرمافزار اصلاح رنگ میگویند باید دقیقا چه تغییراتی را روی ویدئوی اعمال کند.
در بسیاری از فیلم های تجاری ارزان قیمت برای کم کردن هزینه مراحل آماده سازی فیلم در بخش اصلاح رنگ از یکسری لات های آماده استفاده می کنند. البته می شود در فرایند اصلاح رنگ در لات ها دست برد و تغییراتی را به خواست کارگردان و تصویربردار روی تصویر اعمال کرد.
در پروزه های سنگین هالیوودی مراحل اصلاح رنگ فریم به فریم و زیر نظر کارگردان و کاملا اختصاصی برای هر فیلم انجام می شود.
در کار تصحیح رنگ سلیقه نقش زیادی دارد, به عنوان مثال یک Colorist که در صنعت سینمای چین کار می کند, نمیتواند در استودیوهای اروپایی کار کند, اما در صنعت هالیوود می تواند. در آسیا و آمریکا کارگردان ها و مخاطبین سینما رنگ های گرم و شارپ, کمی فانتزی و زنده دوست دارن, اما در اروپا سلیقه ی جامعه ی سینمایی بیشتر به سمت رنگ های کمی سرد و فضاهای دراماتیک است. به همین دلیل هست که در نسخه های نمایش خانگی و حتی سینمایی که در اروپا تصحیح رنگ شده است, شاهد تفاوت در تصویر یک فیلم با نسخه ی اصلی فیلم که در هالیوود اصلاح رنگ شده است هستیم. (در مطالب مروط به بررسی بلوری ها به این موضوع پرداختیم)
فرایند اصلاح رنگ می تواند کاملا تجاری یا کاملا هنری و اختصاصی برای هر فیلم انجام شود, اما در نهایت این خواست تصویربردار و کارگردان یک فیلم است که چه ظاهری برای فیلم می خواهد.
موارد مرتبط: