Home Theater Center
مرکز بررسی سیستم های صوتی و تصویری
در مطلب زیر نگاهی کوتاه دارم بر گذشته و حال چند برند ویدئو پلیر ساز به ویژه سونی, پاناسونیک و پایونیر. با تاکید بیشتر بر پاناسونیک چرا که این مطلب در اصل تحلیل بلو-ری پلیر مدل "BDT220" پاناسونیک بود, که بدین شکل در آمد!!!!
پاناسونیک در سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۰ میلادی که اوج رواج دی وی دی پلیرها بود با تولید دی وی دی پلیرهای نه چندان قوی در A/V یکی از تولید کنندگان ضعیف اما سرشناس ژاپنی بود. در ژاپن سونی و پایونیر نبض تولید دی وی دی پلیرهای های اند و میانه قیمت ( در آن سالها دی وی دی پلیرها جزء محصولات گران قیمت بحساب می آمد و هنوز به مرحله تجاری سازی نرسیده بود) را در دست گرفتند و آنچنان قدرت و اعتبار پیدا کرده بودند که هیچ رقیب ژاپنی و اروپایی امکان نزدیک شدن به این دو غول ژاپنی را نداشتند. اما پاناسونیک حتی توان ساخت یک "هد نوری" قوی که دیسک های کمی خش دار را بخواند نداشت! و در این مورد یکی از ضعیف ترین ها بشمار می آمد.
کمپانی های دنن, مارانتز و آنکیو تنها تولیدات های اند داشتند و هنوز تولیدات تجاری نداشتند. دنن و مارانتز بعد از سال ۲۰۰۲ و قرار گرفتن در مجموعه D&M موفق ترین تولیدات خود را تجربه کردند. البته دنن و مارانتز تا این تاریخ هنوز هیچ ویدئو پلیر تجاری تولید نکرده اند. و تنها آنکیو بود که بعد از تولیدات فوق العاده ای مثل DV-S939 و DV-SP1000E که در کلاس های اند از بهترین ها بحساب میاد, چند تولید بسیار عجیب داشت! از دی وی دی پلیرهای که مونتاژ کاملی از پایونیر در کابینت متفاوت بود تا بلو-ری پلیر SP308 که از ال جی کپی برداری کرده بود!
یاماها تقریبا از ابتدایی ورود دی وی دی پلیرها حظور داشت, اما هیچ وقت نتوانست ویدئو پلیر ساز مطرحی شود! نه در دی وی دی و نه امروزه در بلو-ری پلیر تولید چشمگیری نداشته است!
تا سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۲ سونی به تدریج ساخت محصولا های اند کم کرد! تولید پلیرهای سری ES و QS که در سری های اند و میانه قیمت قرار داشتند کم شد و با تقاضای بازار رو به تجاری سازی آورد. مدل های بسیار پرفروشی مثل "DVP-NS305" اولین دی وی دی پلیر سونی با امکان پخش MP3 و همچنین مدل پرفروش "DVP-NS530" خود فاجعه ای در ساخت دی وی دی پلیرها از لحاظ کیفیت A/V بحساب می آمدند. (توجه کنید گفتم پرفروش اما بی کیفیت) صدا و تصویر در مدل های جدید سونی از این دو مدل به بعد به شدت مشکل دار بود! در آن سالها در پلیرهای های اند از پردازشگرهای 10Bit - 54Mhz استفاده میشد و در محصولات تجاری از پردازشگرهای 10Bit - 27Mhz که این میزان پائین خطوط کوانتیزه و فرکانس نمونه برداری باعث تصاویر به شدت ضعیف میشد که اگر هم طراحی خوبی پشت این پلیرها مثل نمونه های تجاری سونی نبود! تصویر با نویز دیجیتال بالا و لرزش همراه بود.
در آن زمان در خروجی Component دی وی دی پلیرها از سیستم تصویر interlace استفاده میشد, یکی از دلایل لرزش و شانه ای شدن تصویر همین سیستم ابتدایی بود. از اوایل سال ۲۰۰۳ بود که دی وی دی پلیرها با سیستم پخش Progressivescan وارد بازار شد. Progressivescan همراه شد با پردازشگرهای 12Bit - 108Mhz که باعث بهبود کیفیت تصویر در خروجی Component شد. سونی از اولین شرکت های بود که این سیستم پخش و پردازشگرهای جدید وارد تولیدات تجاری خود کرد. مدل "DVP-NS730P" از پرفروش ترین های سونی بود. در همان سال مدل "DVP-NS930" از سری QS و مدل "DVP-NS999" از سری ES مجهز به سیستم Progressive scan و پرازشگرهای جدید بودند. سونی در سری تجاری خود مثل NS730P تا حدودی مشکلات تصویر کم کرده بود اما سونی در مدل های تجاری یک مشکل بزرگ داشت و دارد! صدا در مدل های تجاری سونی افتضاح خراب بود و هست! صدای این پلیرها در افکت های سنگین به شدت فرکانس های بالا و پائین فیلتر می کرد و چیزی جزء صدای مرده و بی روح باقی نمی گذاشت. این مشکل در تمام تولیدات تجاری سونی وجود داشت و هنوز هم در دی وی دی و بلو-ری پلیرهاش دارد.
پایونیر نیز با دی وی دی پلیرهای تجاری مجهز به Progressive scan و پردازشگرهای 12Bit - 108Mhz وارد بازار شده بود و مثل گذشته به کیفیت محصولات و طراحی دقیق وفادار بود. و از بهترین ها بحساب می آمد.
این بار پاناسونیک بود که با سری جدید پلیرهای خود نظر منفی برخی از Videophile هارو به خود جلب کرد, پاناسونیک با مدل های S75-S65-S35 وارد نسل جدیدی از ویدئو پلیر سازی خود شد. هر سه مدل مجهز به سیستم Progressive scan بودند و با پردازشگر دقیق 10Bit - 54Mhz کار می کردند. تصویر این سری از دی وی دی پلیرهای پاناسونیک کمی نویزی با جزئیات بالا و درخشان بود. همراه با صدای بسیار افکتیو و کریستالی. که در کنار پایونیر از بهترین های تجاری ژاپن بودند. پاناسونیک موفقیت دی وی دی پلیرهای خود را با معرفی مدل S97 در سال ۲۰۰۵ با پردازشگر 12Bit - 108Mhz و خروجی HDMI کامل کرد و ادامه داد.
پایونیر نیز در همان سالها با معرفی مدل های مجهز به پردازشگرهای بسیار دقیق 12Bit - 108Mhz از "MediaTek" و خروجی HDMI یکی از بهترین ویدئو پلیر سازها بود و ادامه داد تا مدل NS-610 که در سال ۲۰۰۹ وارد بازار کرد و از موفق ترین مدل های تجاری پایونیر بود. پایونیر بعد از NS-610 تمرکز اصلی خود را روی بلو-ری پلیرها قرار داد.
این همه گفتم تا برسم به بلوری پلیر BDT220 از پاناسونیک, پلیری با کابینت بسیار ارزان و طراحی نچندان جذاب حتی برای یک محصول تجاری. پلیری با سرعت بالای بارگذاری دی وی دی و بلو-ری و منوی کامل و دقیق در کالیبره کردن و هماهنگ کردن پلیر با نمایشگر. یک بلوری پلیر ارزان با امکانات و کیفیت پخش ایده ال است.
تست های مختلفی از چند فیلم جدید روی این پلیر گرفتم, یکی از عنوان جدید بلوری "Ghost Rider: Spirit Of Vengeance" بود که یکی از تولیدات برجسه 1080P روی بلوری همین فیلم است. BDT220 تصویر گرم و سینمایی داره و Ghost Rider کمی با حرات رنگ بیشتری نسبت به پلیر مرجع من پخش می کرد. جزئیات بالای تصویر در این فیلم خیره کننده زیباست! فقط از صدا و تصویر این فیلم لذت ببرید. پاناسونیک برای یک پلیر تجاری تصویر عالی پخش می کرد! تصویر در تمام صحنه ها ثبات داشت. لرزشی در تیزی های تصویر ایجاد نمی کرد. جزئیات بالای نمایش میداد. کنتراست و عمق سیاهی عالی بود.
صدای این پلیر هم در کلاس خودش عالی بود, دیالوگ قوی, افکت های لحظه ای با فرکانس کامل, بدون ایجاد حس تنبلی در صدا. فرکانس LFE بدون تغییر با صدای که من در پلیر مرجع خودم شنیدم.
این پلیر در ارتقاء تصاویر وضوح استاندارد به وضوح کامل هم فوق العاده بود! چند عنوان دی وی دی ریژن ۲ تست کردم, و بنظرم بهترین در این کلاس همین BDT220 هست.
در کل اگر بخوام از تمام ضعف های این پلیر بگذرم! یکی از انتخاب های تجاری مورد تایید, نسل جدید بلو-ری پلیرهای پاناسونیک است.
نکات کوتاهی را درباره شناخت رنگ ها برایتان می نویسم که بسیار در تحلیل فیلم, درک تصویر و کالیبراسیون دقیق نمایشگر و ویدئو پروژکتورها می تواند به شما کمک کند.
رنگ های اصلی: رنگ اصلی رنگی است که بصورت مستقل وجود دارد و نمی توان آن را از ترکیب رنگ های دیگر ساخت. رنگ های اصلی عبارتند از زرد, قرمز, و آبی این رنگ ها سه جنبه ی اساسی و اولیه را نشان می دهند که عبارتند از: گرمای قرمز, سرمای آبی, و سر زندگی زرد.
(رنگ سفید از ترکیب سه رنگ قرمز, سبز و آبی تولید می شود. و این یکی از دلایل استفاده از RGB در نمایشگرهاست)
رنگ گرم: به رنگ های واقع در بین دو طیف نوری زرد و نارنجی رنگ های گرم می گویند. همه ی این رنگ ها دارای رنگ های قرمز, نارنجی و زرد هستند. رنگ های گرم طولانی ترین طول موج را نسبت به دیگر رنگ ها دارند. این رنگ ها به رنگ های "نزدیک" معروف هستند زیرا باعث می شوند اشیاء نزدیکتر از فاصلهء واقعی شان به نظر برسند. به عنوان مثال مجموعه فیلم های "Transformers" دارای رنگ های گرم است.
رنگ های سرد: رنگ آبی اساس رنگ های سرد است, این رنگ به خاطر اضافه شدن رنگ رزد به ترکیبش از رنگ های یخی جدا می شود. رنگ های قرار گرفته بین دو طیف نوری سبز و بنفش را رنگ های سرد می نامند. رنگ آبی جزء رنگ های درخشان نیز بحساب می آید. رنگ های سرد به رنگ های "دور" معروفند زیرا اشیاء دورتر از فاصله واقعی شان دیده می شوند. مجموعه فیلم های "Underworld" دارای رنگ های سرد است.
رنگ های درخشان: رنگ های درخشان رنگی است که در ترکیب آن از خاکستری یا سیاه استفاده نشده است. انواع رنگ های آبی, قرمز, و نارنجی رنگ های درخشان کامل هستند. و در صنعت سینما بسیار مورد استفاده قرار می گیرد.
رنگ خنثی: رنگ های خنثی رنگ های هستند که از ترکیب رنگ های دیگر به وجود می آیند این رنگ ها می توانند اثرات مثبت یا منفی در بیننده داشته باشند. رنگ های سفید, سیاه, خاکستری, بژ و قهوه ای از جمله رنگ های خنثی هستند. در بسیار از فیلم های برای انتقال فضای احساسی مورد نظر کارگردان از رنگ های خنثی به عنوان رنگ غالب استفاده می شود. به عنوان مثال فیلم "The Book of Eli " دارای رنگ غالب خنثی است.
رنگ غالب: رنگ غالب همیشه بیش از بقیه رنگ ها نظر را به خود جلب می کند. در یک تصویر بقیه رنگ ها نسبت به رنگ غالب در درجه دوم اهمیت قرار می گیرند. در بسیار از فیلم ها گارکردانان برای القاء حال و هوای فیلم از رنگ های غالب استفاده می کنند.
رنگ های کروماتیک: به رنگ های که در طیف اصلی رنگ ها می باشند کروماتیک می گویند. رنگ های کروماتیک بسیار زیاد هستند که مهم ترین آنها رنگ های زرد, قرمز, و آبی می باشد.
رنگ های اکروماتیک: کیفیتی که در اکثر رنگ ها وجود دارد در رنگ های سفید, سیاه و خاکستری وجود ندارد. به این سه رنگ که فاقد رنگ هستند رنگ اکروماتیک می گویند. به تصاویر سیاه و سفید نیز اکروماتیک می گویند. رنگ سفید از ترکیب طیف وسیعی از رنگ های قرمز, سبز و آبی به وجود می آید, اما رنگ سفید در واقع رنگ نیست, بلکه عدم وجود رنگ است.
این تحلیل الان اینجا نمی نوشتم میرفت جزو کلی مطلب نوشته نشده در دفتر تستم!
بلو-ری پلیر LX54 پایونیر با ال سی دی سامسونگ, کابل Wireworld Chroma 6 ,آمپلی فایر Pioneer LX83 , بلندگوی Polk Audio بلو-ری Terminator Salvation و دی وی دی Underworld: Evolution تست کردم.
اینکه این پلیر چه فرمت های اجرا میکنه و اینجور چیزا که فکر نمیکنم اصلا اهمیتی در تحلیل یک ویدئو پلیر داشته باشه برید اینجا و خودتون ببینید.
LX54 مدل ارتقا داده شده از LX53 است. با این تفاوت که در مدل LX53 از Profile 2.0 استفاده شده و در LX54 از Profile 5.0 که امکان نمایش تصاویر سه بعدی وضوح بالا را دارد.
پایونیر یکی از بهترین دیجیتال ویدئو پلیر سازها در دو دهه گذشته بوده و هست. تولیدات ضعیف داشته اما هیچ وقت بد نداشته.
تست پلیر:
زمان لود دیسک بلو-ری حدود ۲۸ ثانیه که زمان متوسطی بحساب میاد.
تصویر فیلم ترمیناتور ۴ یکم Bold چیزی که من دوستش دارم, خوب میشه روی این نوع تصاویر سیستم تست کرد, LX54 جزئیات خوبی نمایش میداد, با اینکه کابلی مثل Wireworld یکم تصویر آرام میکنه, من اون Texture که از ترمیناتور ۴ انتظار داشتم خیلی خوب به من میداد. منظورم این نیست که کابل چیزی از دقت تصویر کم کرده بود, هر کابلی بافت صدا و تصویر مخصوص به خودشو داره که هرچی Neutrality کل سیستم بیشتر باشه خصوصیات کابل در هر سیستم صوتی و تصویری خودشو بیشتر نشان میده.
پلیر در حد قابل قبولی نویز دیجیتال کنترل میکرد. این فیلم گرین حساب شده داره, در نماهای خیلی کم دیده میشه و در نماهای محسوس, مخصوصا روی نمایشگری مثل سامسونگ اگر مشکلی در سیستم نمایش باشه یکم اذیت میکنه. اما روی این سیستم گرین سر جای خودش بود و خوب میشد جدا بودن گرین از بافت تصویر تشخیص داد. نمیگم مثل یک پلیر های اند عمل میکرد اما خوب بود.
ترمیناتور ۴ Texture فوق العاده عالی داره, LX54 خوب این بافت نمایش میداد, خوب و تمیز در حد قابل قبول.
تست دی وی دی LX54 روی فیلم Underworld: Evolution :) انجام دادم, فیلم ترکیبی از رنگ آبی و سیاه خالص, پلیر با bit-36 عمق رنگ اون میزان درخشندگی و عمق سیاهی که من از این فیلم می شناسم تا جای که نشه ایراد گرفت نمایش میداد. افزایش رزولوشن از Standard-definition به High-definition خوب بود, تیزی لبه های تصاویر کنگره داره دیده نمیشد که امتیاز مهمی در پلیرهای است که تصاویر وضوح استاندارد به وضوح بالا ارتقا میدن.
در صحنه های از فیلم کمی گرین هست که من دوستش دارم, در حالت وضوح استاندارد روی این کلاس از پلیرها یکم این گرین میره تو بافت تصویر و از وضوح کم میکنه! با افزایش رزولوشن اگر خوب و دقیق انجام شده باشه این گرین از بافت تصویر جدا میشه و دیگه زشت نیست, من میگم گرین شخصیت پیدا میکنه و خودش میشه بخشی از لذت بردن از دقت تصویر. LX54 پایونیر در کلاس خودش این کار خوب انجام میداد, اجرای این پلیر روی دی وی دی خوب بود.
صدای LX54 مثل تمام ویدئو پلیرهای پایونیر Dynamic و Rich بود. البته این ویژگی پایونیر در پلیرهای مختلف متفاوت, LX54 صدای DTS-HD خوب اجرا میکرد. با رزولوشن بالا و پیک های لحظه ای تاثیر گذار سیستم صدای خوبی هم از پایونیر حمایت میکرد, بلندگوهای Polk Audio بسیار افکتیو, موزیک آنچنان Sweet ندارن اما افکت عالی دارن.
تست دالبی پلیر روی فیلم Underworld: Evolution انجام شد, صدا با رزولوشن بالا و کاملا کانالیزه شنیده میشد. که برای بلو-ری پلیری در این کلاس قابل قبول بود.
تست موزیک پلیر مثل تمام تولیدات پایونیر در این کلاس آنچنان جالب نیست! مدل LX52 نسبت به LX53 و LX54 مدار صوتی آنالوگ خیلی بهتری داشت! اما کلا پایونیر در ساخت ویدئو پلیرهای ارزان و میانه قیمت مثل این یکی افکت فدای موزیک نمیکنه.
LX54 در کلاس متوسط پلیری خوش ساخت, با منوی کامل تر نسبت به هم کلاس های گذشته, صدا و تصویر خوب, و بهتر از مدل های ارزان قیمت و قابل قبول در کلاس خودش است.
امروز با دوستان صحبت سر ویدئو پلیری بود که هیچ تنظیماتی برای تصویر نداشته باشه! یعنی پلیر هر آنچه از دیسک دریافت میکنه را بدون هیچ تغییری تحویل پورت خروجی بده. اینجوری خیلی بهتره میشه نمایشگر کالیبره کرد؟ من گاهی مشکلاتی در تصویر میبینم که از هماهنگ نبودن پلیر با نمایشگر! من نظرم روی پلیری که هیچ مدار آنالوگ و هیچ گونه تنظیمات تصویر نداشته باشه, همچین ویدئو پلیری میشه یک سورس واقعی.
صحبتی هم بود که شاید چیپ های ARM در بلو-ری پلیرهای قابل حمل هم ببینیم؟
یه تست کوچیک هم از فیلم "The Ten Commandments" گرفتیم. نسخه Limited Edition عجب Restoration کردن این فیلم ! ( من نمی دونم اگر این فیلم در مورد حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل نبود باز هم هالیوود دوباره این فیلم تا این حد زنده میکرد؟) فقط یک نکته!
از هر نظر که فکر کنید نسخه Limited Edition این فیلم در Artwork حرف نداره جزء اون دو تا تبلت سنگی البته اینجا پلاستیکی! که واقعا افتضاح کار کردن! بدجور میخوره تو ذوق آدم, Disc holder که خیلی بده! این تبلت های که ده فرمان روش نوشته شده را میشد از جنس بهتر و خیلی قشنگ تر درست کرد!
هیچ می دونستید دیسک های صدا و تصویری که دارید بعد از یک مدت نسبتا طولانی پخش شدن کاهش کیفیت پیدا می کنند؟ درست مثل هر وسیله الکتریکی که امواج مغناطیس جذب میکنه و این می تونه در کارکرد درست و دقیق اون دستگاه تاثیر منفی داشته باشد. دیسک های صدا و تصویر هم بعد از مدتی پخش شدن مغناطیس جذب می کنند که در کیفیت اطلاعات روی دیسک تاثیر منفی دارد.
دستگاه Disc Demagnetizer کارش این که دیسک مغناطیس زدایی میکنه. تاثیر این کار روی دیسک های تصویری تو سیستم های درست حسابی کاملا محسوس, من چندین بار این آزمایش کردم. کافی یه نسخه دو سال کارکرده از فیلم یا موزیک داشته باشید و اون با یه نسخه نو مقایسه کنید, تفاوت در دقت تصویر و کانالیزه بودن صدا مخصوصا صدا رو خوب متوجه میشد. دیسک کارکرده بعد از مغناطیس زدایی دقت تصویر بهتری داره. گرین ها کاملا از بافت تصویر جدا میشه دیگه اون حالت بد لایه لایه بودن گرین کمتر می بینید. تیزی تصویر بیشتر میشه. صدا شفاف تر و خیلی راحت تر تو کانال ها حرکت میکنه, صدا باز میشه.
برای همین خیلی از خوره های فیلم و موزیک از هر دیسک دو یا چند تا میخرن! چرا که امکان داره اون نسخه فیلم یا موسیقی دیگه تولید نشه. اتفاقا داشتیم در مورد همین موضوع صحبت میکردیم, یکی از دوستان گفتن فیلم بازها و مجموعه دارها از هر ریژن و تولیدات کشورهای مختلف یکی میخرن! برای این که همه تولیدات با پکیج های مختلف داشته باشن.
این حرف درسته به ایشون هم توضیح دادم برای پکیج های مختلف میخرن. گاهی برای بانس ها مختلفی که تو نسخه های مختلف هست میخرن, مثلا یه مصاحبه یا قسمتی از پشت صحنه فیلم که در نسخه آمریکایی نیست و تو نسخه اروپا یا آسیا هست یا بلعکس, یا به شکل دیگه ای هست! و برای این چند نسخه میخرن. ولی منظور من خرید دو نسخه فیلم یا موزیک از یک تولید برای داشتن همیشه یک نسخه نو از اثر هنری مورد علاقه است.
چی شد! از مغناطیس زدایی رفتم تو نسخه های فیلم و موزیک:)
دست یابی به تجربه اجرایی FormFloor یک مقدار سخت است. و یک مقدار خلاف عرف آن چیزی است که قبلا به آن خو گرفته ایم.
من بلندگوی FormFloor را در همان جایی که مدل MILES 2 مارتن را قرار داده بودم گذاشتم و حدود ۹۰ دقیقه با موسیقی هایی که قبلا هم گوش داده بودم تست کردم.
حقیقتا درک شفافیت تصویری و عمق ادراکی در بلندگوی FormFloor مارتن بی نظیر است.
اجرای باس در ووفر ۷ اینچی سرامیکی بی نظیر است, و صدا کل محوطه را می گیرد.
Ribbon Tweeter گاهی افکت های کناری دارند, با Over Tone ناخالص! ولی این مشکل در FormFloor دیده نمیشه و در فرکانس های بالا گوش شنونده را آزار نمیده.
خواننده کوبایی شروع کرد به تک خوانی یک قطعه موسیقی انگار موسیقی مثل یک پر خیلی سبک آدم لمس میکنه.
نواختن پیانو در FormFloor از شفافیت و دینامیک خالص برخوردار است با اجرای احساسی.
شفافیت, هارمونی و تونالیتی FormFloor به شما اجازه می دهد که اجرای پیانو را تحسین کنید.
If you are in search of a speaker with exceedingly clear voice and dynamic force to fill a medium sized room with panoramic sound, put the Marten FormFloors at the top of your list. Highly recommended
اگه دنبال یک اسپیکر با صدای فوق العاده شفاف هستید که یک اتاق متوسط را ساپورت کنید, بلندگوی FormFloor مارتن اول لیستتان بذارید. این بلندگو را واقعا توصیه میکنم!
مجموعه فیلم های Resident Evil به شدت مورد علاقه من است. نمی دونم چرا از این تیپ فیلما خوشم میاد! و از این یکی خیلی بیشتر, شاید یکی از دلایل بازی MilLa Jovovich باشه! انگار این آدم برای بازی در نقش آلیس آفریده شده! برای دیدن این قسمت آخر Afterlife خیلی انتظار کشیدم! نسخه خانگی فیلم هم خیلی دیر به دستم رسید, خلاصه که رسید و دیدیم. قبل از تحلیل صدا و تصویر فیلم یکم در مورد خود فیلم.
تفاوت گریم و بازي Jovovich در این چهار قسمت خیلی جالبه, دوستاني كه سه گانه گذشته و قسمت چهارم ديدن, حتما متوجه گريم هاي متفاوت آليس در هر قسمت شدن؟ در قسمت اول چهره آليس خيلي بي روح و احساس, حس فراموشي كه آليس دچارش هست خيلي خوب القاء ميكنه.
در قسمت دوم Apocalypse آليس انگار يكم باهوش تر شده و از اون حالت شلختگی ظاهری بيرون آمده و بهتر ميتونه با انسان ها ارتباط برقرار كنه, جنگجو تر شده, به توانای که داره و در قسمت اول ازش خبر نداشت پی برده. حس اعتماد به نفس بيشتری در چهرش ديده ميشه, لباس و آرايش ظاهری خیلی بهتری داره.
در قسمت سوم Extinction آليس با گريم كمی متفاوت تر ظاهر شد, شخصيت پيدا كرد, شخصيتی همراه با خشونت, آليس ديگه شبيه به يك موجود فرا انسانی, بدون احساس با چهره ای گاه خنگ نيست. آکساسوار لباس آليس در قسمت سوم خيلی عالی كار شده و فوق العاده به حال و هوای فيلم مياد.
در اين قسمت چهارم Afterlife گريم آليس كاملا متفاوت, آليس كاملا شخصيت انسانی پيدا كرده, با آرايش زنانه, كه خودش نشون ميده آليس خصوصيات انسانی بيشتري پيدا كرده. گريم و بازي Jovovich در قسمت چهارم خيلی به شخصيت اصلی Jovovich نزديك, اگر مصاحبه ها و ويدئوهاي Jovovich ديده باشيد متوجه شدین كه در قسمت چهارم شخصيت آليس به بازيگرش خيلي نزديك تر شده؟ به همين دليل اون بازی يكم اغراق آميز كه در قسمت اول داره در قسمت چهارم اصلا ديده نميشه, واقعا ديگه MilLa Jovovich استاد بازی كردن نقش محبوب آليس.
اگر بخوام میزان جذابت فیلم در این چهار قسمت از نظر خودم بگم قسمت چهارم می توانست یکی از بهترین ها باشه! پتانسیل این داشت که بهترین باشه اما نشد! حتی کمتر از سه قسمت گذشته! مشکل اصلی قسمت چهام کوتاه بودن صحنه های درگیری و نبرد آلیس با زامبی ها و کوتاه بودن موقعیت های هست که آلیس و دیگر بازیگران در اون قرار می گیرند, شخصیت Executioner خیلی می توانست صحنه های فوق العاده در فیلم ایجاد کنه, اما خیلی زود این شخصیت باحال از دست دادیم! فیلم پر از صحنه های جذاب اما خیلی کوتاه! صحنه ای که Executioner در شهر تبر روی زمین میکشه من گفتم این هیولا در شهر چه بکنه!
نقدهای به این فیلم شد که قسمتی از آن از نظر من اشتباه! حتما میدونید که قسمت چهارم با همان دوربین Fusion Camera که مخصوص آواتار اصلاح شد تصویر برداری شده. در آواتار چیزی که دوستان من در سینما دیدن و به من گفتند شاهد عمق تصویر خیره کننده هستیم. بعضی ها وقتی Afterlife دیدن توقع صحنه های که در آواتار دیده بودن داشتند! چیزی که اصلا درست نیست! کارگردان این فیلم بلعکس آواتار صحنه های سه بعدی که از پرده بیرون میاد در فیلم به نمایش گذاشته! کسی که هر دو فیلم در یک سالن دیده بود به من میگفت Afterlife یک سه بعدی وحشتناک, یک سرگرمی محض.
آخر فیلم وقتی Sienna Guillory که در قسمت دوم نقش Jill Valentine خیلی خوب بازی کرده, ظاهر میشه و دستورات به سربازها اعلام میکنه فقط به این فکر میکنی که قسمت بعد کی ساخته میشه؟ ظاهرا قراره قسمت پنجم در سپتامبر ۲۰۱۲ اکران شود.
خوب بریم سراغ صدا و تصویر: Resident Evil: Afterlife
تصویر Resident Evil: Afterlife از جهاتی که بهش اشاره خواهم کرد فوق العادست.
سکانس پیاده شدن آلیس از هواپیما در ساحل در زیبای تصویر بی نظیر, یکی از بهترین ها در این چهارگانه, کنتراست تصویر خیره کننده بالاست, نور پردازی عالیه, نمای آسمان ابری واقعا میشه گفت یک تصویر حقیقی, شاتی که آلیس روی هواپیما ایستاده یک نقاشی زیبا روی نمایشگر شماست, تصویر ثابت کنید و لذت ببرید. کنتراست تصویر فوق العاده بالاست.
در فیلم شاهد رنگ های اغراق آمیز نیستیم, طبیعی بودن رنگ در این تیپ فیلم ها زیاد معنی نداره, هرچی کارگردان بخواد میشه. در قسمت های قبل رنگ قالب داشتیم اما در Afterlife رنگ ها طبیعی, در هیچ سکانسی رنگ قالب نداریم. در سکانس ساحل رنگ علف های که در فصل سرما زرد شده و در قسمت های هنوز میشه رگه های از علف های سبز رنگ پریده را دید واقعا طبیعی, درست مثل یک فیلم مستند.
عمق سیاهی در بالا رفتن کنتراست تصویر این فیلم خیلی تاثیر داشته, شدت سیاهی تصویر در صحنه های مختلف با دقت کار شده, Paul W.S. Anderson خیلی خوب با نور پردازی و کالیبراسیون تصویر آشناست این در Death Race هم نشان داد.
Texture تصاویر در این فیلم بسیار بالاست, کتی که تن آلیس بافت متراکمی داره در اکثر نماهای نزدیک میشه به راحتی این بافت دید با تفکیک دانه ها دید. جزئیات در اکثر صحنه ها بالاست, گاهی حتی دقیق تر از صحنه واقعی میشه جزئیات اجسام دید. شن های ساحل در فاصله زیاد بافت کاملا مشخصی دارن, وضوح و بافت تصاویر حتی در صحنه های تاریک خیلی دقیق و عالی.
وضوح تصویر در نماهای نزدیک مثل این که داریم از زیر ذره بین تصویر می بینیم.
یک Close Up از صورت آلیس غیر واقعی می بینیم که دقیقا مثل فیلم Terminator Salvation که از صورت John Connor می بینیم یک وضوح بالای کامل, اینجا لازم بگم این چنین صحنه های برای تست تصویر خوب نیست, ظاهرا جزئیات تصویر بالاست و راحت میشه مثلا با همین کلوزآپ آلیس سورس, کابل و نمایشگر تست کرد! که اشتباه! دقت کنید جزئیات بالای تصویر در این نماها فقط به قدرت نمایش سیستم ارتباط مستقیم نداره, سورس این تصاویر خواسته این وضوح بالا را داره. شما باید در این تصویر کرک های روی صورت آلیس و بافت پوست خیلی دقیق ببینید! این جزئیات با وضوح بسیار بالا ثبت شده, بستگی به سیستم پخش داره که تا چه اندازه بهتر نمایش بده. در این صحنه اگر نسخه اورجینال فیلم باشه در هر سیستم پخش استانداردی جزئیات بالای داره, حالا در یک سیستم خیلی خوب بالاترین جزئیات می بینید و در یک سیستم ارزان تجاری هم باز این گونه صحنه ها را متفاوت تر و با جزئیات بیشتر از صحنه های دیگر فیلم می بینید.
(در اين فیلم خیلی صحنه ها هست که میشه تست کرد نمایشگر, پلیر و کابل تا چه حد توان نشان دادن جزئیات را دارند که در یک سیستم عادی دیده نمیشه یا کمتر دیده میشه. و این مهم )
صحنه های ماتریکسی فیلم مخصوصا در مورد حرکات رئیس شرکت Umbrella خیلی جالب! از حرکات فوق سریع جاخالی دادن تا به سرعت ایست رساندن گلوله که خیلی خوب کار شده. در مورد صحنه زیبای درگیری Alice و Claire با Executioner و تکنیک بکار رفته در ساخت این چنین صحنه های اینجا مطالعه کنید.
چیز جالبی که برای اولین بار در تصویر این فیلم تجربه کردم! و آن احساس برجسته بودن تصویر در نمایش دو بعدی بود! خود Anderson در یکی از مصاحبه هاش میگه این اولین تجربه سه بعدیش در فیلم سازی, و اشاره میکرد این فیلم انقلابی در سینمایی سه بعدی خواهد بود! حتی بهتر از آواتار, یک دوستی که خیلی قبولش دارم و هر دو فیلم در سه بعدی دیده بود (این یک بار دیگه هم گفتم) تایید میکرد که Afterlife سه بعدی قوی تری نسبت به AVATAR دارد. در آواتار از تكنيك سه بعدی برای زيباتر نشان دادن دنيای خيالی كارگردان استفاده شده و در اين فيلم برای هيجان و سرگرمی . قبول دارم در خیلی از صحنه ها کاملا مشخص برای نمایش سه بعدی ساخته شده, اما واقعا خوب ساخته شده.
در مورد Texture تصویر در قسمت چهارم Afterlife گفتم که فوق العاده بود. اما نمیشه از قسمت سوم Extinction گذشت, Texture تصویر در قسمت سوم در خیلی از صحنه ها کمتر از Afterlife نیست. در قسمت سوم اون گرین جذاب و دقیق خیلی شرایط تست خوبی را ایجاد میکنه. گرینی که اصلا اذیت کننده نیست و اگر در سیستم خوبی اجرا بشه برای من لذت بخش.
صدا در Resident Evil: Afterlife مثل تصویر هیجان انگیزه!
"اخطار" اگر سیستم شما توان لازم را در ولوم بالا نداره حتما ملاحظه کنید. امکان سوختن درایورهای فرکانس پائین کل سیستم زیاد است.
اولین صحنه فیلم شهر توکیو را می بینید و هیجان قدرت فرکانس پائین صدا از نمایش عنوان فیلم شروع میشه, موزیک کوبه ای که فکر میکنم از موسیقی ژاپنی و اون تبل های معروف که با دوتا چوب نواخته میشه استفاده شده. در این فیلم کانال های سوراند به شدت فعال کافی DSP خوبی داشته باشيد عنوان فيلم از پشت سر روی نمايشگر ظاهر و از كانال های جلو بر ميگرده عقب و شما حتما در يك لحظه پلك خواهيد زد. حتما اين فيلم روي ولوم بالا حداقل ۴/۲ ببينيد تا عظمت صدای موزيك و افكت اين فيلم با تمام وجود حس كنيد و از هيجان سر جاتون ميخ كوب بشيد, از يك فيلم سرگرم كننده چه انتظاری بيشتر از اين داريد؟
در لحظه ای كه دختر زامبی ژاپنی انسان مورد علاقه اش را پيدا ميكنه صدای سازهای كوبه ای به يك لود سنگين ديجيتال تبديل ميشه, همراه با افكتی كه كل فضارو ميگيره, این افکت فرکانس پائین در صحنه ای که آلیس هلکوپتر در ساحل پیدا میکنه نیز شنیده میشه و در نوع جالب دیگه لحظه ای که Executioner بعد از شلیک Claire از روی زمین بلند میشه و باز شنیده میشه. و در صحنه های دیگر فیلم این موزیک کوبه ای تاثیر گذار ادامه دارد.
Narration فوق العاده ای كه خود Milla Jovovich ميگه و امكان نداره هيچ صدای جاشو بگيره. اين بار هم مثل قسمت های قبل کاملا جلو شنیده میشه صدا اصلا چسبیده به کانال مرکز نیست, صدا نزدیک میشه و جمله آخر نزدیک گوش گفته میشه. دیالوگ در تمام طول فیلم کاملا واضح و جلو شنیده میشه.
افکت اسلحه ها خیلی خوب انتخاب شده و حجم خوبی داره, از شلیک مسلسل ها تا اسلحه دو لول که با سکه پر شده صدا خیلی پر انرژی و کالیبره شده شنیده میشه.
یکی از ویژگی های عالی صدای این فیلم حجم سنگین افکت در کانال های سوراند, کاملا مشخص در مراحل صدا گذاری به این نکته توجه خاص شده, و دلیل آن صحنه های که اکثرا برای نمایش سه بعدی طراحی شده, صدا در تاثیر گذاری یک صحنه سه بعدی خیلی تاثیر داره, در تمام صحنه های که اشیا به سمت تماشاگر پرتاب میشه نیاز به صدای هست که از کانال ها جلو با شدت و حجم سنگین به کانال های سوراند تزریق بشه, چیزی که در Afterlife خیلی عالی اجرا میشه, خیلی سنگین و تاثیر گذار.
در مورد صدا و تصویر این فیلم خیلی بیشتر میشه نوشت, تمام صحنه ها درست مثل دموهای پایان یک مرحله از بازی کوتاه و فوق العاده جذاب.
دوستانی که اهل گیم Resident Evil هستند؟ 15 سال از قسمت اول اين بازی فوق محبوب گذشت!
و در آخر بفرمایید کیک Umbrella همراه با ویروس تی و آنتی ویروس:)
در ابتدا سال جدید به تمام دوستان تبریک عرض میکنم و براتون آرزوی سلامتی و موفقیت در سال جدید دارم. و امیدوارم به آرزوهاتون برسید.
همچنین از مهندس تقوی عزیز برای آنچه در سال گذشته به همه ما آموختند تشکر ویژه می کنم.
ممنونم ازت.
"بهترین مخاطب Home Theater در سالي كه گذشت"
در سالی که گذشت بهترین مخاطب Home Theater جناب آقای "فرهاد تاراج" بودند, علت این که جناب تاراج معرفی میکنم روش درستی است که ایشون در مسیر رسیدن به لذت صدا و تصویر شروع کردند و ادامه دادند. جناب تاراج قدم به قدم این مسیر جلو امدند, اول فیلم اورجینال, شروع درستی که متاسفانه اکثر یا اصلا بحش اهمیت نمیدن! و یا بعد از خرید تمام سیستم تازه فقط بحش فکر می کنند!
قدم بعد انتخاب نمایشگر, پلیر و کابل بود. برای نمایشگر چند گزینه محدود داشت که همگی خوب بودن. انتخاب ایشون دور از بازار تجاری و تعصب های مسخره یک انتخاب بين المللی بود:) در انتخاب پلیر یاد ندارم یک بار از من سوال کرده باشه این مدلی که پیشنهاد کردی فلان فرمت فشرده سازی صدا و تصویر پخش میکنه یا نه! نتیجه پلیری بود که شخصا تائید کردم و در موردش نوشتم. تاراج یاد گرفته بود که کابل مهم ترین و حساس ترین بخش انتخاب هر سیستم صدا و تصویر, نتیجه یکی از بهترین انتخاب های ممکن بود. آخرین مرحله انتخاب سیستم صوتی بود, بلندگوها و آمپلی فایر که از برندهای فوق محبوب من مخصوصا در آمپلی فایر انتخاب شد.
تفاوت جناب تاراج با دیگران در این بود که ایشون شروع کردند به تجربه صدا و تصویر های مختلف, به من میگفت فلان فیلم تست کردم نتیجه تصویر این بوده چرا؟ کابل با برند معتبر دیگر عوض کردم این تغییرات احساس کردم.
جناب تاراج از سیستم سینمایی خودش در مسیر رسیدن به درک و تجربه های جدید استفاده کرد. این همون چیزی که من دوست دارم مخاطب Home Theater بهش برسه, دانش و قدرت درک تفاوت های صدا و تصویر.
من امیدوارم تمام علاقه مندان به سیستم های صدا و تصویر مسیر درست پیدا کنند.
جا داره یادی هم از دوستانی کنم که در این چند سال به من اثبات کردند نگاه متفاوتی از دیگران به صدا و تصویر دارند. برای همگی آرزوی موفقیت دارم.
در آخر:
فرهاد عزیز براي وجود نازنينت در اين فرصت نو شوری نو برای ساختن و بهتر زيستن آرزو ميكنم.
اميدوارم هميشه سلامت و سرزنده و مهربان و روشن بين باقی بمانی.
فیلمهای که در سال 89 بهترین تست صدا و تصویر داشتند.
Resident Evil: Afterlife صدا و تصویر
AVATAR صدا و تصوير
The Book of Eli صدا و تصویر
Sherlock Holmes صدا و تصوير
Inception صدا و تصوير
RED صدا و تصوير
Iron Man 2 صدا و تصوير
Salt صدا و تصوير
Robin Hood-2010 صدا و تصویر
The Expendables صدا
حتما عنوان های دیگری هم بوده که ارزش های صدا و تصویر خوبی داشتند,که من موفق به دیدن آنها نشدم!
امروز کمپانی میتسوبیشی رسما اعلام کرد خط تولید پنل های ال سی دی خود را متوقف کرد! میتسوبیشی اعلام کرده تمام تمرکز خود را بروی نمایشگرهای LaserVue که از فناوری Rear projection استفاده می کند خواهد گذاشت. هدف این کمپانی ساخت نمایشگرهای با ابعاد بالای ۷۳ اینچ است. میتسوبیشی مدل ۷۳ اینچی پنل LaserVue را در نمایشگاه CES 2011 برای اولین بار به نمایش گذاشت.
بعد از رواج دالبی Dolby Pro Logic II و Dolby Pro Logic IIx که صدای دو کانال به ۵.۱ و ۶.۱ مجازی تبدیل می کردند. شرکت Digital Theater System پردازش صدای مجازی dts neo:6 روی آمپلی فایرهای دیجیتال روانه بازار کرد. dts neo:6 هم صدای دو کانال dts تبدیل به صدای ۵.۱ و ۶.۱ کانال می کند.
شرکت Digital Theater System نسل جدید پردازش صدای چند کانال مجازی را با عنوان DTS Neo:X معرفی کرده و قرار در مدل های ۲۰۱۱ سازندگان آمپلی فایرهای دیجیتال به کار گرفته شود.
تفاوت جالب DTS Neo:X با انواع دیگر تبدیل صدای دو تا ۷.۱ کانال به ۱۱.۱ کانال است. در انواع رایج دو کانال صدا تبدیل به چند کانال مجازی می شود, که اصلا جالب نیست. اما در DTS Neo:X میشه صدای ۵.۱ به ۱۱.۱ کانال مجازی تبدیل کرد.
این سیستم برای اتاق های نمایش بزرگ خیلی مناسب و کمک بزرگی در ایجاد بهتر یک میدان کروی صدا در اطراف بیننده می کند.
شركت Digital Theater System سيستم پخش DTS Neo:X برای اولين بار در نمايشگاه CeBIT 2011 که در شهر هانوور آلمان برگزار شد به نمايش گذاشت.
چند روز پیش داشتم فیلم resident evil 4 رو تماشا می کردم . صحنه های Slow Motion فیلم که اصلا هم کم نبود توجهم رو خیلی جلب کرد . راستش تا حالا به نحوه تولید این تصاویر دقت نکرده بودم . اگر قرار بود صرفا تصاویر با دور کند نمایش داده بشن که ترکیب زمانی فیلم به هم می ریخت . شما باید در هر ثانیه دست کم 24 فرم ببینید تا تصاویر پیوستگی داشته باشن و به اصطلاح پرش در تصاویر تند دیده نشه .
نمی دونم تا به حال دقت کردید تو نماهای وسیع وقتی دوربین حرکت تندی داره احساس می کنید تصاویر مکث های خیلی خیلی کوتاهی تو تغییر فرم دوربین دارند یا نه ؟ قسمت زیادی از این مسئله بر می گرده به تلویزیون اما وقتی جزئیات تو تصویر زیاد باشه و شما مثلا سیاهی لشگر رو تو زمینه داشته باشین اصولا تمام پنل ها در حالت استاندارد این مشکل رو دارند چون مشکل در منبع تصویر ضبط شده هست ( البته اگه واقعا این طور ضبط شده باشه ) تو این صحنه ها بنظر میاد 24 فرم برای حرکت سریع دوربین کم باشه . ( این امکانات امروزه متداول شده ای که صحبت از ۱۲۰ یا ۲۴۰ یا حتی ۶۰۰ هرتز بازسازی تصاویر تو تلویزیون می کنند می تونه مقداری این مشکل رو تو تصاویر تند حل کنه ولی اگه خیلی خوش سلیقه باشین هنوزم به چشم میان .. بماند که حالت مصنوعی به فیلم میدن )
بزارین یه مثال ساده بزنم :
فرض کنید با یه دوربین استاندارد که می تونه 24 فرم در ثانیه ضبط کنه دارین عمل ضبط تصاویر رو انجام میدین دوربین رو یه پایه کاملا به زمین ثابت شده و فقط می تونه حول محور پایه به چرخش در بیاد . بار اول دوربین رو در عرض یک ثانیه 6 درجه می چرخونید . 24 فرم بین 6 درجه تقسیم میشه و شما برای هر درجه 4 فرم دارید . حالا فرض کنید دوربین رو با سرعت بیشتر طی همون یک ثانیه 12 درجه می چرخونید . اینجا سهم هر درجه 2 فرم هست . تصور کنید در عرض یک ثانیه 48 درجه دوربین به چرخش در بیاد اونوقت سهم هر 2 درجه فقط یک فرم خواهد بود .
این کاهش فرم ها در عرض یک ثانیه باعث میشه تصاویر کامل و روان یا اسموث به نظر نیان . پس تاثیر و ارزش تعداد فرم تصاویر کاملا مشخصه حالا بر گردیم سر موضوع اصلی خودمون . پس چطور این مشکل تو صحنه های Slow Motion که خیلی خیلی بیشتر مستعد این مشکل هستند دیده نمیشه ؟!
Slow motion زمانی اتفاق میفته که تصاویر با سرعت بیشتری از سرعتی که قراره نمایش داده بشن ، ضبط بشن . کلید این تصاویر دقیقا تو همین جمله هست . البته این حالت رو میشه با نمایش دور کند تصاویر از پیش آماده و ضبط شده هم به وجود آورد . به این صورت که فرمی بین دو فرم مورد نظر قرار میگیره و فرم قبلی یا بعدی رو در این فرم جدید تکرار می کنند . در این صورت شما دو فرم برابر دارید و با تکرار اون طی یک ثانیه از تصویر اولیه ، شما در اصل یک ثانیه رو به 2 ثانیه ارتقاء دادید ولی با متریال و سورس همون یک ثانیه . نتیجه میشه یک صحنه Slow Motion .
البته برای اونایی که ریاضیاتشون خوبه و میدونن مفهوم اینتر پولیشن یعنی چی بگم که از مفهوم این تکنیک در بوجود آوردن فرم اضافی استفاده میشه تا ابدا به اسموث بودن تصویر لطمه ای وارد نشه و نتیجه بهتری بدست بیاد .
اما این روش دوم که اول توضیح داده شد نیاز به پردازش داره و مشکلات خاص خودش رو خواهد داشت . روش اول معمولا حرفه ای تر هست . شاید در ابتدا این روش برای آزمایشگاه های فیزیک به کار برده شده باشه . همه ما تصاویر ترکیدن بادکنک پر از آب رو با اون جزئیات دقیق و یا عکس العمل خودرو رو در تصادف با سرعت بالا با اون دقت بی نظیر حتما دیدیم .
تو روش اول شما دوربینی دارین که تصاویر رو با فرم بالایی ضبط می کن و شما اون تصاویر رو با فرم ریت استاندارد که حتما عدی پایین تر داره نمایش میدین و این باعث میشه که یک صحنه Slow Motion بی نظیر و خیره کننده داشته باشین .
بد نیست بدونین برای صحنه درگیری با Executioner فیلم Resident evil 4 از دوربینی استفاده شده که 200 فرم بر ثانیه ضبط می کنه . چیزی بیش از 8 برابر چیزی که بعدا به نمایش در خواهد اومد ! اینجوری میشه صحنه های زیبای اکشن اونم زیر ریزش قطرات آب رو به اون زیبایی در آورد .
تو این فیلم از دوربین خاصی برای صحنه های Slow Motion استفاده شده بنام Phantom HD . از این دوربین ( شاید نه دقیقا همون مدل ) تو برخی صحنه های شرلوک هولمز و اینسپشن هم استفاده شده .
داستان پشت پرده صحنه های زیبای Slow Motion به همین سادگی بود !
بعضی فیلم ها نه تنها تو ژانر خودشون بلکه تو عالم سینما میشن خط کش بقیه فیلم ها . نجات سرباز رایان حتما یکی از این فیلم هاست .
من فیلم رو به تازگی برای اولین بار دیدم و با اینکه دارم خفه میشم که درباره خود فیلم حرف بزنم ولی جلو خودمو میگیرم و میرم سر اصل مطلب .
بلو - ری فیلم نجات سرباز رایان یکی محصولات خط تولید انحصاری کمپانی پارامونت به اسم Sapphire Series هست . تقریبا تمام محصولات این سری آثار ماندگار و پر طرفدار سینما هستن و معمولا ادعا شده که کار تصحیح زیادی رو محصولات این سری انجام شده . اول بریم سراغ تصویر فیلم .
اصولا فیلم های متاخر جناب اسپیلبرگ همگی از تصاویر مملو از گرین تشکیل شدن . بلو- ری فیلم هایی مثل " گزارش اقلیت " و " جنگ دنیاها " و همین نجات سرباز رایان ( البته استثنا هم داره مثل ایندیانا جونز ) گواهی بر این ادعا . هر چند بافت گرین ها تو همین سه تا فیلم تا حد زیادی از لحاظ اندازه و مقدار با هم متفاوته .
این فضای گرینی به نظر من بر عکس گزارش اقلیت خیلی خوب رو فیلم میشینه و فضای فیلم رو باور پذیر تر میکنه و اصلا هم گل درشت نیست . اصلا انگار بافت تصویر اینجوری هست . البته این مسئله کشف من نیست اصولا کارگزدان با همبن منطق تصویر نهایی رو به این شکل در آورده . البته صحنه های کاملا بدون گرین هم تو فیلم بسیار زیاد هست که معمولا بر میگرده به صحنه های آروم فیلم که دیالوگ دارن . کنتراست تصویر خیلی عالیه مخصوصا در صحنه های روز در فضای باز . رنگ ها هم به اقتضای حال و هوای فیلم درخشان نیست اما کاملا بجا و درست رو تصویر نشسته هر چند خیلی جاها سبزی مناظر واقعا سبز و سرخی خون ها واقعا سرخ هستش. شاید جزء معدود فیلم هایی باشه با این حال و هوا که من ازش لذت بردم . ولی اون چیزی که باعث میشه تمام زیبایی بصری فیلم منزوی باشه شاهکار سمعی فیلمه .
صدای فیلم مطمئنا از بهترین هاست . اصولا اون چیزی که میتونه حسابی از خجالت سیستم صوتی شما در بیاد یک فیلم جنگی ( از نوع میدانی ) هست . تو این زمینه اگه از کنار آثار خوبی مثل Tears of Sun بگذریم و کار به یاد ماندنی مثل Pearl Harbor رو هم دور بزنیم ... حتما به شاهکار Saving Private ryan می رسیم . ( تو مسیر حتما BHD رو هم می بینید )
صدا تو این فیلم حرف اول رو میزنه . همه چیز بیش از حد عالی کار شده . ترک صوتی فیلم که رو نسخه بلو-ری هست بی عیبه ( DTS-HD ) . اصولا با حال و هوای Live صوتی فیلم خیلی باید حواستون باشه که تو ساحل نورماندی یا تو خرابه های فرانسه تیر نخورین و زخمی نشین !
افکت ها خیلی خوب کار شدن . از جو سنگین اوایل فیلم تو ساحل و اون صحنه های سکوت مطلق که بگذریم ... صحنه های داخل مناطق بمباران شده و متروکه خیلی عالی کار شدن . تو فیلم از چندین نوع اسلحه استفاده شده . صدا ها به قدری دقیق ، حجیم و ظریف هستن که اگه نیمه دوم فیلم رو چشم بسته تماشا کنید از روی صدا می تونید نوع اسلحه رو حدث بزنین .
پیچیدن صدایی که از شلیک کردن تک تیر انداز تو شهر راه میوفته بی نظیره .صدای شلیک ها و انفجار های دور دست هم با حجم درست و کانالیزه هستن . قول میدم اگه یه متخصص نظامی رو بیارین و صدای فیلم رو براش پخش کنید از روی صدای شلیک ، کالیبر اسلحه رو براتون میگه .
صحنه زیبای انفجار نارنجک ها و رگبار سلاح های سنگین هم که جای خود داره . واقعا آدم رو وسط خرابه های اروپا تو جنگ جهانی دوم قرار میده . اگه این فیلم رو با صدای عالی تجربه کنید اصولا هم ارزش با کارت پایان خدمته !
یک نکته جالب اینه که تو فیلم های جنگی آمریکایی به هر بهانه ای شما نشانی از پرچم امریکا می بینید اما تو فیلم های ما انگار پرچم نقشی نداره .... چرا ؟ تازه علایم و نشانه های روی پرچم کشور ما دو جنبه مختلف و هر دو مقدس رو دارن اما بازم دریغ ....
و در پایان :
Private Ryan Saved ! i
حسین تقوی
اگر دنبال آمپلی فایر دیجیتال با قیمت مناسب هستید مدل های جدید دنون مثل AVR-1611-AVR-1911- AVR-2311 قيمت و كيفيت بسيار عالی دارن. تركيب آمپلي فاير دنون با بلندگوی فوكال و پلير پايونير يك سيستم بسيار دوست داشتی. از نسل جديد دنون مدل AVR-1611- AVR-2311 و AVR-4810 در شرايط خوب شنيدم و نسبت به قيمت واقعا عالی بودن.
مدل AVR-4810 با بلندگوی فوكال سری ۸۰۰ شايد مدل Chorus 816 V و پلير دنون انتخاب خوبی.
بنظرم پكيج سينمايی DHT-1311 XP دنون بايد نسبت به مدل های هم قيمت ديگر كمپانی ها محصول با كلاس و خوش ساختی باشه. از صدای HD و تصاوير سه بعدی هم پشتيبانی ميكنه. من زياد از اين پكيج ها خوشم نمياد و معمولا پيشنهاد نميدم! اما اين مدل دنون آمپلي فاير AVR-1311 داره با مشخصات فنی AVR-1611 بلندگوهای اصلی و مركز هم 2WAY هست كه برای اين آمپلی فاير خيلی مناسب.
بلوری پلير با قيمت مناسب:
دنون DBP-2011 و DBP-2012UD انتخاب هاي بسيار دوست داشتنی هست.
پايونير BDP-LX53 و BDP-LX52 پلیرهای خوبی هستند.
بلندگو تو کلاس متوسط: Focal سری ۸۰۰ خوب, ميشه با اين سری موزيك گوش كرد صداشو خوب میشناسم:) يكم گرون (خيلي كم) اما واقعا به قيمت ارزش داره.
KEF سری XQ بلندگوی موزيكال و دوست داشتنی. در سری جديد Q درايورها از آلومينيوم ساخته شده و مقاومت اين سری در صدای افكت خيلی بهتر از سری XQ
پیشنهاد های بالا ویژه من. چند مدل زیر هم براتون بد نیست.
بلندگوی ارزون خوب همچنان JAMO پيشنهاد ميدم.
بلندگو خيلی هست كه ميشه پيشنهاد داد اما متاسفانه در بازار ايران وجود نداره! بلندگوی مثل Klipsch يكی از بهترين انتخاب هاي سيستم های سينمايی, تخصص اين كار داره اما در ايران نيست!
بلوری پلير: سونی BDP-S570 و BDP-S470 امکانات و استانداردهای تصویر خوبی دارن.
برای دوستانی که دنبال پخش فرمت های تصویری جدید مثل MKV هستند! دو مدل از سامسونگ در بازار پيدا ميشه BD-C6900 و BD-C5500 که بد نیستن.
دی وی دی پلیر خوب چیزی نیست که پیشنهاد کنم! پایونیر هنوز مدل DV-610 تولید میکنه اما ظاهرا دیگه وارد نمیشه! این پلیر یکی از بهترین تولیدات این چند سال پایونیر بود که خیلی شرکت ها این پلیر به اسم خود مونتاژ کردند.
من اهل موزيك كلاسيك و LP شنيدن نيستم اما آنچنان هم با اين ركورد های ديجيتال حال نميكنم! هنوز صدای آنالوگ در موزيك به ديجيتال ترجيح ميدم. ببينيد ميكرفون كه آنالوگ, بلندگو هم كه آنالوگ فقط اين وسط ديجيتال مياد كار خراب ميكنه! بهترين ركوردهای موسيقی در استوديوهای تمام آنالوگ انجام ميشه. در اين چند سال كه استوديوها ديجيتال شدن بعضی كمپاني های پخش ركوردهای ديجيتال ميارن روی سورس آنالوگ كه باز چيز جالبی نميشه! خيلی از اين LP های جديد سورس ديجيتال دارن.
اين ويدئوی كوتاه از آقای :تورج مقدم: طراح برند Roksan كه در انگليس فعاليت ميكنه و نظرشو در مورد صداي آنالوگ ميگن ببينيد.
تهران هم یه فروشنده HIFI داريم كه از دور شبيه اين آقای مقدم هستند! اتفاقا برند Roksan هم ميفروشن!
چقدر خوب بود مردم به جای خرید این سیستم های صوتی Hi-End کلاس میکرو های فای گوش کردن داشتن! این جدی بهتون میگم که صدای خیلی از این میکرو های فای ها از بعضی سیستم های چند ده میلیونی های اند بهتره.
شاید اگر بار اول و دوم باشه که جلوی یه سیستم صوتی۵۰,۶۰ میلیونی نشستید و موزیک گوش کردین صدا شمارو Involve کرده! اما بعد از یک مدت این صدا آنچنان براتون عادی میشه که دیگه ازش لذت نمیبرید! در بازار های اند دقت کنید خیلی از سیستم های آنچنانی کاملا نو دست به دست میچرخه و دوامی پیش صاحب جدیدش نداره! دلیلش همین درگیر شدن اولیه و دادن دها میلیون پول برای خرید سیستم و بعد فروخته شدن! این وسط کی سود کرده؟ اون وارد کننده ای که یک بار با فروش یک سیستم سود کرده, حالا همون سیستم با قیمت پائین تر از شما میخره, یه سیستم یا کامپوننت دیگه به شما میفروشه و باز سود میکنه, سیستم قدیمی شمارو باز به نفر بعدی میفروشه و باز سود میکنه! و شما همچنان از صدا لذت نمیبرید!
اصلا نمیخوام بگم سیستم صوتی های اند خوب نیست یا صدای یه میکرو های فای در تمام شاخص ها و نواحی فرکانسی از سیستم های اند بهتره! گفتم در مواردی اینقدر قیمت این کامپوننت ها الکی گرون که اصلا انتظار شخص موسیقی دوست یکم آگاه جلب نمیکنه که هیچ خریدش هم کار احمقانه ای هست! خیلی از این سیستم های مثلا های اند توسط مجلات و سایت ها به این رنج قیمت رسیدن! سودهای پشت این تولیدات که فکرشو هم نمی کنید.
من نمیگم با ۵ میلیون میشه به موزیک رسید! همیشه به دوستان میگم تا یه قیمتی از نویز خارج میشید و به صدا میرسید. از نویز به صدا رسیدن با یکم تحقیق و تجربه کار خیلی سخت و گرونی نیست اما از صدا به موزیک رسیدن خیلی سخت و گرون البته نه این سیستم های ۱۰۰ میلیونی که افراد میخرن فقط برای عکس گرفتن و گذاشتن در سایت و فروم ها! نه فقط در ایران در همه دنیا انجام میشه! هر سیستم های اند و معروف موزیکال نیست, پاسخ خطی درستی داره اما موزیکال نیست! اکثر این کامپوننت ها پاسخ خوبی روی اسکوپ دارن اما ربطی به موزیک ندارن.
صدای ساز وقتی زیبا و ژوست که نوازنده خوب داره, سیستم صوتی خوب وقتی صدای موزیکال داره كه طراح خوب داره. برای لذت بردن از موزیک باید اول تجربه شنیداری داشته باشید قبلا هم گفتم اجرای زنده شنیده باشید و گوش شما با صدای ساز آشنا باشه, اشتباه نشه لازم نیست نوازنده ساز باشید تا بتونید کامپوننت انتخاب کنید! تاکید میکنم اگر دنبال سیستم موزیکال هستید و اگر تجربه شما در حد خواندن مجلات و سایت ها هست قبل از هر انتخابی مدتی را فقط اختصاص بدین به اجراهای زنده موسیقی, رکورد نه اجرای زنده بعد تجربیات اینترنتی, آنچه صدای سیستم شنیدین و تجربه موزیک زنده را کنار هم قرار بدین و برید دنبال انتخاب کامپوننت. اگر این مشخصاتی که گفتم ندارید به حرف من گوش کنید یه میکرو های فای بخرید تو اتاق خواب یه جای مناسب نسب کنید, در یک نور ملایم روی تخت دراز بکشید و موزیک گوش کنید ببینید موزیک چطور در فضای اتاق جریان پیدا میکنه.